یکی از شاهکارهای ادبیات داستانویسی در اروپا و.الهامی برای نویسندگان بعد از خود.این دعدغه فلاکت بار و گاه معصومانه دن کیشوت برای کمک به فقرا در. قالب یک شوالیه و از طرفی  حرف‌های خدمتکار زیرکش جالب هست..حمله به اسیاب بادی دیگه  شاهکار بود.خخ
          

            قصه پر غصه از ملتی فقیر و دست و پا بسته که به اجبار به بیگانه پناه ببرند ولی نمی دانند هیچ بیگانه ای دلش برای انها نسوخته و جز چپاول و غارت و صاحب خانه شدن هدف دیگری ندارد.مرحوم ساعدی خیلی زیبا این کنایه رو در داستان بیان کرده.
          

            یک کتاب و یک‌دنیا حرف و نصیحت و پند از غول بی بدیل عرفان ناب اسلامی ایرانی شرقی شیخ عطار .همواره برای من مسحور کننده علی الخصوص هدهد هادی شده و دیالوگ هایش با مرغان در باره سیمرغ افسانه ای .
          

            خیلی از شخصیت به نظر من کاریزماتیک جلال ال احمد خوشم میاد .از همون اوایل که با کتابهاش اشنا شدم جسارتش در نوشتن من رو به وجد می اورد.اینکه غرب مسلم از خیلی جهات از ما جلوتر هست بحثی نیست ولی این درماندگی و خودکوچک انگاری ما شرقی ها از کجا امده نمیدانم.
          

            بواقع یک کار خیلی شسته رفته و بدون درگیرشدن درالفاظ و یا جو‌  داستان را به میل نویسنده تغییر دادن .بلکه کاملا خودمونی و باورپذیر و درعین سادگی فوق العاده با طنزی تلخ و زیرپوستی .یکی از شاهکارهای عزیز نسین و‌چقدر شبیه به .....
          

            گل همین پنج روز و شش باشد این گلستان همیشه خوش باشد.یعنی اگر توی هر خونه ای یک گلستان و شاهنامه و مثنوی و دیوان حافظ مهمتر از اینها نهج البلاغه استاد شهیدی خخ نباشد البته سوای کتاب اسمانی ما قران  بسیار کم.لطفی شدید شده به ملیت و مذهب اون کشور تمام
          

            استاد محمدعلی جمالزاده به حق عنوان پدر داستان نویسی را ماخوذ داشته و خدا پدر محترمش مرحوم ایت  الله سید جمال واعظ از پیشگامان مشروطه را نیزرحمت  نماید.
          

            السلام علیک یا وارث ادم صفوه الله .دیگه ازین بهتر مگر میشود چیزی گفت .یا ثارالله وبن ثاره
          

            استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب خدایش بیامرزد .در برخوردی که بین جلال الدین خردسال  با شیخ عطار علی الظاهر در نیشابور صورت گرفته فرمایش غول بی بدیل عرفان حضرت شیخ عطار .باشد که این کودک اتش در جان سوختگان عالم زند.....
          

            مدتی این مثنوی تاخیر شد   مهلتی بایست تا خون شیر شد ..
          

            بیچاره باکستر .....
          

            یعنی یکی از دوست  داشتنی ترین شخصیت های کتاب و باقی رمانها از دید من شاهزاده میشکین هست مردی که بعلت داشتن صرع در انزوا بوده و جامعه را نمیشناسد و‌به نوعی کودک‌ و پاک ولی از دید بقیه ابله مانده.حتی عاشقی و رابطه با زنان را هم نمیشناسد ولی از دید من درد را خوب میشناسد
          

            احمد محمود را همه کتابخون ها با اون شاهکارش حالا مثلا البته همسایه ها میشناسند .این سبک گزنده تلخ که تو داستان نویسان معاصر و‌مطرح ما وجود داشته و‌نهله مارکسیستی از چه بابت بوده .یک بزرگواری بگه ما هم بفهمیم
          

            توصیه به جد میکنم از من کمترین به فرهیختگان ادب دوست هر کس این کتاب را نخانده حتما مطالعه کند .یا علی .