روایت خیلی خوب و ساده نوشته شده. من قبل از خوندن کتاب انتظارم این بود که ایشون چراییِ قوی تری برای اومدن به ایران و ازدواج با اقای بابایی داشته باشن و همین باعث شد که بعد از مطالعه نصفِ کتاب داستان عشق و پذیرششون خیلی برام جالب بشه. صبر و تلاش ایشون واقعا باید الگوی ما قرار بگیره.
در کل خوندن این کتاب توصیه میشه.😊
          

            کتابی که توی بچگیم چند بار خوندمش و دوستش داشتم.

چند روز پیش دوباره یادم افتاد و نسخه صوتیش رو با خواهرزاده‌ام گوش کردم.
چطور یه ادم میتونه انقدر با اراده و سرسخت باشه؟
          

            از سر کنجکاوی و با فکر‌ِ (این کتاب چی داره که انقدر معروفه؟) رفتم سراغِ شازده‌ کوچولو.
بعد از خوندن کتاب حس عجیبی بهم دست داد که نمیتونم درست توصیفش کنم. احتمالا احتیاج به معرفی هم نداره چون همه حداقل یه بار اسمش رو شنیدین.
اماااا از دست مترجم و ویراستار خیلی حرص خوردم. یه جا از املای کلمات اذیت میشدم و یه جای دیگه از زبان که معلوم نبود محاوره‌ایه یا کتابی؟🥲
          

            این هم یادداشتِ جلد سوم از مجموعه‌ی <<اخگری در خاکستر>> :

باز هم داستان از زبان این سه نفر بازگو میشه : لایا، سنگ چشم، الایس و البته یه کوچولو هم شب آور.

توجه! توجه!
اگر مجموعه رو نخوندید این بند از یادداشتم داستانِ کتاب های قبلی رو لو میده.👇

توی این جلد لایا سعی داره مردمش یعنی دانشمند‌ها رو نجات بده و راهی پیدا کنه تا جلوی شب آور رو بگیره. الایس در تلاشه خودش رو به جادوی مکانِ انتظار وصل کنه تا بتونه بهتر ارواح رو هدایت کنه و سنگ چشم(هلین) که حالا خودش رو وقف امپراطوری کرده با چالش‌های زیادی رو‌ به‌ رو می شه.
این سه نفر چه سرنوشتی دارن؟
 آیا می‌تونن موفق بشن؟

***

این کتاب یه داستان فانتزی بی‌نقص نیست و یه جاهایی یه اشکلات ریزی داره اما خب بازم من دوستش دارم.
یکی از دلایلم اینه که نویسنده صرفا داستان نمیگه و جملات تاثیر گذار رو خیلی به جا داخل ماجرا‌ها گنجونده‌.
          

            مشعلی در برابر شب جلد دوم از مجموعه‌ی <<اخگری در خاکستر>> هست که داستانش از دیدِ سه نفر یعنی لایا،الایس و هلین روایت میشه.

داستان کتاب اینطور شروع میشه:
لایا و الایس با هم همراه میشن تا دارین (برادر لایا) رو از زندانِ کاف بیرون بیارن و هلین به دستورِ امپراطوری باید دوست خودش یعنی الایس رو اعدام کنه.

***

این کتاب رو هم دوست داشتم. 
با اینکه یه داستان فانتزیِ پر هیجانه اما برای من خیلی الهام بخش بود.

نکته مهم: همونطور که در یادداشتِ جلدِ قبلی هم گفتم یک سری اشارات جنسی داره و خشونت داستان هم نسبتا زیاده.

برای ترجمه هم میتونم بگم معمولی بود.
          

            اخگری در خاکستر یک مجموعه‌ی چهار جلدی در ژانر فانتزی و عاشقانه است.

در جلد اول لایا و الایِس شخصیت های اصلی این کتاب ، هر دو روایت گرِ داستان از زاویه دید خودشان هستند.

ماجرا با حمله به خانه‌ی لایا و دستگیر شدنِ برادرش شروع میشود و از طرفی دیگر  الایِس برای آزاد شدن از خفقان و استبدادِ حاکم بر بِلَک کلیف قصد دارد فرار کند.

***

خب من که از جلد اول خوشم اومد؛ طوری که حس کردم وارد یه دنیای جدید شدم و دارم با این شخصیت‌ ها زندگی میکنم :)

اما باید یه نکته بگم: به نظرم این مجموعه بیشتر مناسبِ بزرگسال باشه؛ چون دوزِ خشونت بالاست و بعضی قسمت ها اشارات جنسی داره که حساسیت برانگیزه.

ترجمه هم نسبتا خوب بود و مشکل خاصی نداشت.
          

            حقیقتا محتوای خوبی داره و اموزنده اس.
ایده‌ی کلیِ کتاب دوست داشتنیه اما روند داستان جذابیت زیادی نداره.
همین مورد برای من اذیت کننده بود.
          

            "ما یک نفر" داستانِ خواهرانِ دو قلویِ به هم چسبیده به نام های گِرِیس و تی پی است.
تمام اتفاقات این کتاب از زاویه دیدِ گریس روایت می شود و او می خواهد برایمان از عشق بگوید.
از عشقی بگوید که...

***
گیرایی و جذابیت داستان در حد متوسط بود.
ترجمه هم نسبتا روان بود.
اما این رمان را برای بزرگسال مناسب تر می دانم تا نوجوان. 
          

            <<شادی برای همه>> یه مجموعه اس از داستان های تصویری کوتاه که من از اپلیکیشن طاقچه خوندمش.
غزل و روشا نقش اصلی این داستان ها هستن.
به نظرم تصویرگری و ایده‌ی کُلی خوب بود.
مخاطب داستان هم رده سنی نوجوان هست.

          

            بیهوشی داستانِ پسری هست که بر اثر حادثه ای فراموشی میگیره و تمام زندگیش تغییر میکنه.(در واقع زیر و رو میشه.)

چِیس که انگار به آدم دیگه ای تبدیل شده برای پس گرفتن خاطراتش تلاش میکنه و با چالش های زیادی روبه رو میشه.

***
بیهوشی می تونه برای نوجوان و حتی بزرگسال جالب و آموزنده  باشه.
ترجمه هم خیلی خوب و روان بود.
این نکته رو هم بگم که تغییرات شخصیتِ داستان، برای من یکم عجیب و غیرقابل باوره. حس می کنم می تونست واقع بینانه تر باشه.
          

            فن گرل برای من یه رمان معمولی بود.
نکته قشنگش دنیایی بود که کت داخلش زندگی میکرد. در واقع کتاب فن گرل حال و هوایِ طرفداری داره و از حسی میگه که اکثر نوجوون ها تجربه اش میکنن.

و اما نقد من به فن فیکشن هایی هست که کت مینوشت؛ چون با خوندنشون کاملا به یاد هری پاتر می افتادم. در طراحیِ داستانِ ((ادامه بده))  هیچ خلاقیتی ندیدم و این واقعا اذیت کننده بود.
علاوه بر این کند پیش میرفت و بعضی جاها خیلی خسته کننده میشد.
ترجمه کتاب هم نسبتا خوب بود.
          

            هر کسی برداشت خاصی از این کتاب داره.
من میگم کتاب خوبی بود و قطعا ارزش این رو داره که یه بار بخونیدش.
یه داستان ساده که نباید ساده ازش رد بشی.
          

            موضوع کتاب برای من جدید و جالب بود و اگر یک سری نکته ها رو در نظر نگیرم، میگم تقریبا ازش خوشم اومد.
نویسنده با طرحِ یه داستان ما رو با تفکرات، احساسات، چالش ها و سختی های جامعه سیاهپوست آشنا میکنه.
ترجمه هم از نظر من خیلی خوب و روان بود.
          

            این کتاب مجموعه ای از دلنوشته ها و خاطرات یک خانم میانساله.
نویسنده برای ما از فکر ها و دغدغه هاش میگه‌.

حقیقتا قبل از شروع، تصور دیگه ای از کتاب داشتم و خوندنش برای من کند پیش رفت.
تنها نکته ی مثبتش برای من این بود که بعد از خوندن بعضی از فصل ها به خودم میگفتم:(( اِ چه جالب.پس تنها نیستم.))
          

            من حملات اضطراب رو تجربه نکردم ولی برای درک کردن بهتر این موضوع کتاب مناسبیه.
کتاب  مصور، کوتاه و  پر از راهکار هست.
پس خوندنش وقت زیادی رو نمیگیره و میتونه مفید باشه.