خیلی دوسش داشتم
متفاوت بود
امیدوارم امسال در نمایشگاه کتاب تهران جلد دیگرش رونمایی و چاپ شود 
          

            فکر نمی‌کردم دوسش داشته باشم ،از سری کتاب های حلقه ی مطالعاتی مون بود و نسبت بهش گارد داشتم که تو رای گیری رای آورد 
داستان این وال که فکر می‌کنه لال ی جورایی انگار سفر به دنیای درونی خودش
برای من ک یسری حرفاش تو این روزا حال خوب کن و راهنما بود خیلی ممنون از قلم مشاور جوان جناب آقای سرور پور
          

            زنانگی... کل کتاب همینه
محاله که حداقل یکی دو سیندرلا همزاد پنداری نکنید
یا اطرافیان مشابه به سیندرلا های کتاب رو به یاد 
نیاورید
پیشنهاد میشه به خصوص به بانوان 
          

            خیلی خیلی دوسش داشتم 
فصل های  اول کتاب خیلی کند رفت جلو 
ولی با تک تک چالش های سید حمید 
خودمم به چالش کشیده  شدم
و خیلی خوشحالم این کتاب رو  جمعی و با حلقه ی کتاب خوندم 
          

            زمانی که دانشجو بودم و بیست ساله این کتاب کادوی تولدم از هم دانشگاهیم بود
تاثیری که تو اون سن باید روم میزاشت رو‌گذاشت
نثر روان
داستان واقعی 
          

            الان که دارم این متن رو می‌نویسم تازه اذان رو به افق اهواز گفتن
تقریبا یک روز میشه که این کتاب رو شروع کردم و با مستوره ی داستان همراه شدم خیلی جاها حرص خوردم با اینکه هنوز کلی مسیر همراهی مونده تنها چیزی که بهش رسیدم از زاویه ی بیرون همه ممکن رفتار دو نفر رو شماتت کنیم ولی هر دو مقصرن
البته بگم تا ص ۱۰۲خوندم دلم طاقت نیاورد ننویسم عجیب هر ص خوانش این کتاب مثل فیلم سینمایی با افرادی ک چهره هاشون تو ذهنم مجسم هست از جلو چشمام میگذره 
          

            دوستش داشتم ملموس ،گاها غم انگیز یا اشک در آر
واقعیت
واقعیت
زنانگی .... بدون روتوش
          

            کتابی بود که تو دوساعت تمومش کردم
تموم مطالب مهم رو بصورت خلاصه و تیتر وار گفته بود که هر کدوم نیاز به ساعت ها بحث و مثال داره
بیشتر داشت سرنخ ها و موارد مهم دوران عقد و نامزدی و باید ها و نباید ها رو بیان می‌کرد 
و حتما و قطعا این کتاب کافی نیست و بشدت کتب دیگه باید کنارش خوانده بشه :)
          

            بی نهایت دوسش داشتم،فکر نمی‌کردم این داستان واقعی باشه چنین شخصیت هایی معنای واقعی اسلام رو ادا کنند
نویسنده بدون هیچ فانتزی خاصی روایت رو بیان کرده بود 
و واقعا اسم کتاب برازنده ی روایت بود 
حقیقتا لذت بردم و چقدر به شخصیت خلیل ساحوری غبطه خوردم
          

            روند کتاب از نظر من کشش داشت
مخصوصا تو این روز ها که بازار شبهات 
تجمعات دانشجویی به راهه 
پیشنهاد میدم با خط داستانی این کتاب همراه شید
این کتاب درباره یک  دختری که فکر میکنند خودکشی کرده
و کتاب از اینجا شروع میشه
دوسش داشتم