یادداشتهای اشکان سین (10)اشکان سین1401/07/20زلزله ده ریشترینیما اکبرخانی3.717 اول این که تبریک به انتشارات کتابستان بابت روی آوردن به موضوع ژانر تخیلی طوری که از بسیاری آثار تخیلی دنیا سبقت گرفته. اما تفاوت این دست آثار وطنی با تخیل نویسان دنیا، نگاه دلسوزانه به وضعیت رایج مملکت و تبعات زیان بار ناکارآمدی ها و روشن ساختن جرقه های ذهنی در مخاطب برای پیشگیری قبل از ورود به بحران هاست. به قولی: "ای که دستت می رسد کاری بکن/ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار" ای کاش می شد به هر مسئول در ج.اسلامی یک جلد از این کتاب را هدیه داد و ملزمش کرد به خواندن. نتیجه ی ترکیبی از شانه خالی کردن در کار، الیگارشی، نژاد پرستی و کودن گماری به جای شایسته سالاری در اثر جناب آقای اکبرخانی به وضوح آورده شده. تهران بعد از زلزله ویرانگر، حمله اتمی اسرائیل به قلب ایران، تجزیه ی مام وطن، هجوم منافقین، سر به نیست کردن متعهدین به کشور و انقلاب و منزوی ساختن آنان و لاشخوری و چپاول این سرزمین توسط تمامیت خواهان که شروع آن از سال ۱۴۰۹ بوده، در کتاب مشهود است. خدا رو شکر که متن کتاب تخیلی است و امیدوارم در حد تخیل باقی بماند اما خوبست که بخوانیم و سناریوهای محتمل و وارده به حوزه کاری خود را تهیه کنیم. خواندن این کتاب این حس را به من القا کرد که باید"هرکس در هرجایی از این مملکت قرار دارد همانجا را مرکز ایران بداند و کار را به بهترین شکل انجام دهد" . 025اشکان سین1401/05/16خاطرات سفیرنیلوفر شادمهری4.0169 خاطرات مستند و خودنوشت خانم شادمهری از روزهای تحصیل در فرانسه. این نوع کتابا خواننده رو در فضایی غیر ایران قرار میده و با چیزای جدید آشنا میشی و فریب تبلیغات دهان پرکن گل و بلبلی کشورهای دیگه رو نمیخوری. البته میتونی با کاستی های دم دستی کشورت هم بیشتر آشنا بشی طی یک قیاس معقولانه و منطقی. بیان محاوره ای این اثر به نوعی ارتباط خوب با خواننده رو تونسته برقرار کنه نکته مناظرات و گفتار نویسنده با سایرین اینه که تونسته برتری محدودیت های اسلام رو به دیگران تفهیم کنه. در کل پسندیدم اما داستان طوری تمام شد که میشد ادامه دار بودن کتاب در یک جلد دیگه برداشت بشه به چنین هموطنانی می بالم 😊 راستی این کتاب رو دوسال پیش خوندم الآن برای دومین بار بود که خوندمش... 242اشکان سین1401/05/14عروس یمن: زندگینامه مستند داستانی خانم فاطمه مؤمنی (پورحاج احمد)زینب پاشاپور3.86 روایتی مستند از دختری با نژاد عربی که در قم خطبه ی عقدش قرائت و عروس عرب هایی از کشوری غیرنژاد اصلی اش می شود. دختری که ناخواسته و طی اتفاقاتی در یمن ساکن می شود. او اهل مبارزه است و در کنار همسرش خستگی ناپذیری را معنا بخشیده اند. و به معنای واقعی کلمه اهل جهادند آن هم نه محصور در جغرافیا. از ایران تا یمن تا لبنان همه را در نوردیده اند برای ماندن در صف جهاد. هر قسمت کتاب یک راوی دارد که پس از مطالعه چند سطر متوجه می شوید راوی آن قسمت کیست؟ در جای جای کتاب جملاتی عربی هم نگاشته شده که زیبایی نوشتار را دوچندان می کند با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.09اشکان سین1401/05/11سفر شهادت: گفتارهایی درباره واقعه عاشوراموسی صدر4.112 یک جهان بینی شسته رفته تر از سایر راویان، مورخان و نظریه پردازان شیعی راجع به وقایع کربلا کتاب پر از جملات ناب و زیباست به نظرم نیازه که نگاه امام موسی صدر به کربلا را به همه ی اقامه کنندگان عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام تعمیم بدیم. نگاهی قهرمانانه به شهدای کربلا و بازماندگان نه نگاه محقرانه و ترحم برانگیز 018اشکان سین1401/05/06لی لیسیدمیثم موسویان2.32 فقط بگم حیف ۷۰ هزار تومن پول و وقتی که صرف این کتاب شد. 😖😖😖😖😖 مزخرف ترین کتاب ایرانی با اختلاف 210اشکان سین1401/05/05خروج ممنوع "بررسی فجایع سینما رکس آبادان و مسجد جامع کرمان"لیلا اشرفی4.01 عصر، عصر بیداری و زمان، زمان خداحافظی و برچیده شدن بساط دیکتاتوری و ظلم و جور است. به هیچ انگاشتن این هشدارهای دلسوزانه برابر با به شمارش افتادن نفس های شاهانه است. . . . شاه؛ به سخنان کسانی گوش سپرد که از جنس مردم ایران نبودند و نیز اوامر کسانی را اجرا کرد که در میان مردم ایران زندگی نکرده بودند... آنچه خواندید بخش هایی از کتاب بود. کتابی که به ابعاد قضیه ی سینما رکس آبادان و مسجد جامع کرمان در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی پرداخته. در یک حالت داستانی مبتنی بر واقعیت خیلی زیبا و خوش خوان بود. آنچه برای من پرواضح بود برخورد مشابه مسئولان وقت رژیم ستمشاهی با بازماندگان حادثه و به دنبال مقصر اصلی گشتن که هیچگاه پیدا نمیشود با نحوه مسئولان حال حاضر ج.اسلامی در حوادث ساختمان پلاسکو و مترو پل آبادان بود... و تاریخی که عبرت پذیر نشدیم🌱👋 07اشکان سین1401/05/03یک شهر، یک خانه: خاطرات دریادار دوم تکاور داریوش ضرغامیمریم حضرتی5.01 به نام نامی تکاوران گمنام نیروی دریایی ارتش به نام نامی مدافعان وطن به نام نامی امیر داریوش ضرغامی خیلی وقت بود دنبال آثار مکتوب حماسه سازان تکاور نیروی دریایی ارتش بودم مدافعانی که ۳۴ روز کوچه به کوچه از خرمشهر دفاع کردند انتشارات سوره ی مهر این بار با مجموعه ی "قصه های دریا" به روایت این شهامت و شجاعت آنان پرداخته... و "یک شهر، یک خانه" از خاطرات مرحوم امیر دریادار ضرغامی پرده برداشته. یک جنبه ی تحسین برانگیز آثاری که راویانش ارتشی اند اینست که در کنار اشاره به ابعاد معنوی به خلق روح حماسی می پردازند یعنی ذاتشان عجین شده با مکاتب حماسی ملی و دینی. حقیقتا این کتاب ها برای شخص من مسئولیت سازه؛ چه زحمت ها که نکشیدند ... سلام بر همه ی آنان که برای این آب و خاک و اعتلای نام وطن زحمت می کشند. #یکروزهتمامشد (: 07اشکان سین1401/05/03آتش بدون دود: اتحاد بزرگنادر ابراهیمی4.630 اصلا قلم مرحوم نادر ابراهیمی مسحور کننده است کتابی را که حدود سی و خورده ای سال برایش وقت گذاشته بود را دو ماهه خواندم. یک اثر حماسی از نظر من؛ که به زندگی آزادی خواهان و غیورمردان ترکمن صحرا و مبارزاتشان از اواخر دوره قاجاریه تا پهلوی دوم اشاره دارد. گاه همراه با سطرهای کتاب به ترکمن صحرا می رفتم، گاه خودم را در اینچه برون می دیدم و گاه در گنبد کاووس محو رفتار دکتر آلنی آق اویلر می شدم. اشاره به نقش مکملی یک همسر وفادار و حامی، برای یک مرد مبارز از متن داستان برای من پرواضح و مشهود بود که چون سولماز و مارال پا به پای گالان ها و آلنی ها راه بیاید. اما روح آزادی خواهی یک مرد مبارز زمانی نام نیکش را جاودانه خواهد کرد که خود ستم نکند و « لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ» باشـد. بخوانید این اثر را اوصیڪـــم بہ شدت 631اشکان سین1401/04/26تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریاناکرم اسلامی4.7160 چندسال پیش که تهران تو یه مرکزی فعالیت داشتم داستان شهید محمد معماریان رو تو یه مجله خوندم خیلی هم اتفاقی... اون لحظه مو به تنم سیخ شد برگه رو از تو مجله جدا کردم و نصب کردم به تابلو اعلانات اونمرکز بعدش دوستان فرهنگی فعال اونجا پرسون پرسون اومدن سراغم که شما این برگه رو نصب کردی؟ جواب دادم: بله رفتن سراغ مادر شهید و سال ۹۰ یا ۹۱ بود تو همون مرکز یادواره شهدای قم برگزار شد. از مادر شهید معماریان هم دعوت به عمل اومد و توفیق دیدار از نزدیک با مادر شهید هم نصیب ما. مادر داستان رو تعریف می کرد اما پرصلابت ما اشک می ریختیم و اون ایستاده بدون لرزش تو صداش چون به محمدآقا قول داده بود هیچ وقت تو انظار براش گریه نکنه ... به جرات میگم اگه حرفای مادر شهید رو تو اون مراسم از زبان خودش نمی شنیدم داستان کتاب رو باور نمی کردم... اونجا بود که این سوال تو ذهنم حک شد چرا از این داستان یه کتاب نمی نویسن من برای شهید محمد معماریان، برای طهارت روحش، برای آقایی اش و این که نداریمش گریه کردم من برای دلتنگی های مادرش گریه کردم... کتاب رو بخوانید حکم جلای روح داره سطح زنگ زده ی دل رو صفا میده و البته مراقبه بعدی هم لازمه و تا ابد سلام بر شهدا و مادران چشم انتظارشان... 590اشکان سین1401/04/25مثل بیروت بودزهرا اسعدبلنددوست3.921 یک ژانر هیجانی_امنیتی برای مطالعه این کتاب باید ابتدا کتاب "چایت را من شیرین می کنم" از همین نویسنده خوانده باشید. عنوان کتاب حکایت از سردار حاج اسماعیل از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه را دارد که مانند بیروت به هم ریخته اما زیباست و آرام. دخترش زهرا ناخواسته وارد بازی کثیف دوگانه ی سازمان مجاهدین خلق و داعش شده و در پروپاگاندای رسانه ای علیه او و پدرش هجمه ای ناجوانمردانه به کار می بندند. کتاب حکایت از پیچیدگی های کارهای اطلاعاتی و امنیتی و ناملایمات سیاسی بازان را دارد. نیاز است که سلسله وار کتاب را بخوانید چون نویسنده آن را غیرقابل پیش بینی درآورده یعنی اسپویل شدن در کتاب جای ندارد. آخر کتاب نوشته شده "ادامه دارد..." قطعا جلد سومی در راه است. برای من که به ژانر امنیتی علاقه دارم خوب بود😊 014