یادداشت‌های حبیب توکلی (47)

            شبی در خانه ی مادر بزرگم بودم و حوصله ام سر رفته بود با بی میلی به در خانه ی عمه ام رفتم تا کتاب بگیرم بخاطر این که بعضی وقت ها کتاب های عمه ام حوصله سر برند البته بعضی وقت ها هم کتاب های جالبی می دهد مثل این دفعه که این کتاب را به هم امانت داد اول  از اسم کتاب فکر کردم حوصله سر بر است اما واقعا اولش حوصله سر بود اما نه انقدر . من به تجربه ی همیشگی (معمولا وقتی کسی کتابی به من می دهد که اسمش جالب نیست نمی خوانمش ولی بعدا وقتی الک ان کتاب را باز می کنم می بینم ضرر کرده ام وکتاب قشنگی است) تکیه کردم و خواندم کم کم خواندم تا رسیدم به قسمت جالبش البته قبلش هم جالب بود و من توصیه می کنم اگر می خواهید این کتاب را بخوانید بادقت بخوانید چون تک تک لحظه هایش مهم است .

با تشکر حبیب توکلی
          

            سلام کتابی راجب زندگی حاج قاسم البته از کودکی تا جوانی که من این کتاب را پیشنهاد می کنم در مقدمه همه چیز راجب چاپ کتاب را می گوید در اصل من این کتاب را زورکی خواندم اما بعدش با ان داستان روان همراه شدم دیگر برایم لذت بخش بود داستان اینکه این کتاب را خواندم این بود  معلمان اقای دهقان گفت یک کتاب را در این مدت که به شما مدم بخوانید و ترجیحا راجب شهدا یا امامان و مذهبی باشه منچون وقت نمی کردم درخانه بخوانم    هر وقت زنگ ارائه ی کتاب هایمان میشد همانجا در ارامش می خواندم هروقت نوبتم می شد می گفتم  هنوز نمی دونم چی ارائه بدم و دروغم نبود بخاطر اینکه کتاب رو که کامل نخوانده بودم ودقیق نمی دانستم که چه ارائه بدم برای همین هی نوبتم را به عقب می انداختم تا اینکه کتاب را تمام کردم به یکی از بچه هایمان که مسئول این کاربود اجازه گرفتم و رفتم اقای دهقان چشم هایش را بسته بود اما داشت ارائه ی بچه هارا می شنید و راجب بعضی از کتاب ها بحث می کرد تا رفتم و گفتم این کتاب زندگینامه ی حاج قاسم است  گفت ((احسنت ))
و بله همان احسنت کافی بود که بفهمم حتی اقایمان هم از این کتاب خوشش امده و توضیح هارا دادم من این کتاب را پیشنهاد می کنم                              با تشکر  حبیب توکلی .