بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت حبیب توکلی

                سلام من این کتاب را دوست داشتم اما بعضی از توصیف هایش راجع به خانه ها یا لباس ها قدیمی بود و من درک نکردم .البته باید به نویسنده حق بدهیم چون که این کتاب در زمان قاجار می گذرد . بگذریم خود داستان، هیجان داشت و  هی می گفتی وای الان چی کار می کنه؟  یه کم ترسیدم  یا بهتر بگویم  مرموز  بود تا ترسناک . از شخصیت رحیم و حبیب سلمونی خوشم امد. بخاطر اینکه شجاعت و جسارت داشتند. و باهوش بودند. ولی عطا یکخورده زیاد می ترسید. البته منم بودم می ترسیدم  . جمعاً عطا هم خوب بود . تکیه کلام بشیر "انقدر"  بود.  مثلاً چرا انقدر نمی ریم؟ یا چرا انقدر نمی گی ؟و کلاً بنظرم بشیر ننر بود. و راجع به عزت سلطان ... که خیلی آب زیر کاه بود و به نظرم دیوانه بود. شازده هم که از عزت بدتر خیلی مرموز بود .و بعضی داستان بعداً لو می رفت اما یکی دوجاش گُنگ بود . جمعاً کتاب رو دوست داشتم .
                        
                                                                          با تشکر حبیب توکلی 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.