کابوس های خنده دار

کابوس های خنده دار

کابوس های خنده دار

4.1
28 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

58

خواهم خواند

27

یک نفر داشت نگاهمان می‌کرد.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به کابوس های خنده دار

یادداشت‌های مرتبط به کابوس های خنده دار

        کتاب کابوس های خنده دار یک کتابه که توی ژانر جنایی قرار میگیره و توش خوب عمل میکنه 
مشکل کتاب اینه که یکم غیر منطقی اتفاقات شکل میگیرن 
اینکه رحیم،شخصیت اصلی عطا رو در اخر داستان کمک میکنه برای اینکه بفهمه پدرش چه اتفاقی براش افتاده،مارو به نتیجه ای نمی رسونه و اخرش معلوم نشد که پدر رحیم چه اتفاقی براش افتاده بود !
کتای درکل کتاب خوبیه و پیشنهاد میشه که بخونیدش.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          هیجان، تاریخ، خنده‌دار!
داستان درباره دوران قحطی ایران و یک خانواده هست که با ادابازی (نمایش اجرا کردن) امرار معاش می‌کنند، تا اینکه پایشان به خانه‌ی یک اشراف زاده باز می‌شود و یک به یک از این جمع کم می‌شود! 
فکر میکنم به خوبی آثار قبلی آقای شاه آبادی نبود اما بازهم این پیوند دادن اتفاقات و خرده روایات مهجور تاریخی را با داستان فانتزی و هیجان انگیز بسیار دوست داشتم. کشش داستان بسیار خوب است طوری که هر فصل به گونه ای به پایان می‌رسد که یقه‌تان را میگیرد و به فصل بعد هم می‌کشاند. اما ترسناک؟ شاید بهتر باشد نگوییم ترسناک بگوییم هیجان انگیز، یا لااقل برای من که اینگونه بود.
 اما به نظرم بهترین نکته‌ی کتاب همان پیرنگ اصلی که اشاره به یک ماجرا یا خرده روایت تاریخی دارد، بود. یعنی "بقال‌بازی" که احتمالا تا قبل از انتشار این کتاب آدم های بسیاری مانند من هیچ تصور و آشنایی ای از این نمایش کوچک تاریخی نداشته اند.
و در آخر بگویم من کتاب را میان خواندن کتاب های دیگر شروع کردم و کشش آن به‌قدری بالا بود که چیزی نگذشت که به اتمام رساندم. به نظرم برای نوجوانان میتواند جزو بهترین گزینه‌های رمان باشد. اما خودمانیم اسم "طوطی" برای انسان خیلی عجیب است!
        

4

میم صالحی فر

4 روز پیش

          کابوس‌های این کتاب برای عطا واقعی بودند...

مثل اغلب کتاب‌هایی که از اقای شاه‌ابادی خوانده بودم، داستان این کتاب هم در دوره قاجار و قحطی ان زمان می‌گذرد.
عطا و و خانواده‌ی او یعنی پدر، مادر،خواهر بزرگش طوطی و شوهرش و خواهر کوچکش نجیبه اعضای دسته‌ی سیاه بازی حبیب سلمانی را که پدر عطا باشد، تشکیل می‌دهند.
این گروه خانوادگی از راه نمایش سیاه بازی روزگار می‌گذرانند اما مگر در دوران قحطی نانی از این راه برای انها در می‌اید؟!
پس زمانی که مردی ناشناس پیشنهاد نمایش در جایی اطراف تهران به همراه غذا به انها می‌دهد، بدون انکه به همه‌ی جوانبش این پیشنهاد فکر کنند، آن را می‌پذیرند و سوار گاری‌ مرد غریبه می‌شوند.
شب هنگام به عمارتی شبیه یک قلعه می‌رسند، که در نگاه اول همه چیز در آن عادی به نظر می‌رسد. اما هربار که برای انها غذا می‌اورند یک نان از تعدادشان کمتر در سفره می‌گذارند  و به دنبال آن یک نفر از گروهشان به خواست خودش(؟) یا دیگری(؟) از گروه کم می‌شود. خواهر صاحب قلعه هم وقتی انها را می‌بیند از انها کمک می‌خواهد و ابراز نگرانی می‌کند که جانش در خطر است. تا اینکه بعد از چند روز، از گروه شش نفره انها، تنها عطا و پدرش باقی می‌مانند و افراد قلعه هم وجود بقیه‌ی اعضای گروه را انکار می‌کنند.
اما بقیه کجا رفته‌اند؟ چرا باید خانواده را تنها بگذارند؟ چه اتفاقاتی در جریان است؟ چه کسی پشت همه‌ی این اتفاقات است و چرا؟ 
این‌ها همه‌ی سوالاتی است که شما را تا پایان همراه خود می‌کشاند.😁
علاوه بر روایت جذاب کتاب، قصه‌های کوتاه و نغزی در سیر داستان گنجانده شده که نکات تاریخی و فرهنگی جالبی را برای مخاطب بیان می‌کنند.
        

16