یادداشت مسعود بربر

                قاسم هاشمی‌نژاد رمان «فیل در تاریکی» را زمانی نوشته که دو جریان بر ادبیات داستانی ما حکم‌رانی می‌کنند. یکی گروهی مرتجع که از ادبیات داستانی صرفا به عنوان ابزار پروپاگاندای آلودگی‌های فکری فراگیرشان استفاده می‌کنند و جذابیت داستان و اصول داستان‌نویسی و فرم و ... برایشان مطلقا اهمیتی ندارد و هر چیزی را جز آنچه در خدمت اهدافشان باشد حذف می‌کنند؛ و دیگری نحله‌ای که در واکنش به این جریان اول شکل گرفته، و فرم‌گرایی و شیوه‌های روایی پیچیده (و بدیع)‌ و شگردهای داستان‌نویسی مدرن و البته زبان‌آوری و دشوارنویسی را در دستور کار قرار داده و باز این‌ها هم دیگر به پلات و ماجرا به عنوان بن‌مایه‌ی اصلی داستان توجهی ندارند.

درست در این میانه هاشمی‌نژاد که در دیگر آثارش نشان داده چه اندازه توانایی درخور توجهی در زبان‌آوری دارد، یک داستان جنایی-نوآر بسیار مهیج با زبانی بسیار شسته‌رفته و ساده نوشته و به بازار عرضه می‌کند.

جلال امین، که برادرش از آلمان به ایران برگشته و یک بنز دویست و هشتاد اس با خود آورده، درگیر ماجراهایی می‌شود که در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید و هر چه داستان پیشتر می‌رود ریتم داستان تندتر و مهیج‌تر می‌شود و داستان «ورق‌برگردان»تر می‌شود. فضاسازی و مکان‌پردازی داستان آنقدر قوی است که بی‌کم‌وکاست در ذهن متصور می‌شود و خواننده به تمام در جهان داستان یعنی ایران دهه‌ی پنجاه نفس می‌کشد و همراه با شخصیت داستان ضربان قلبش تند می‌شود.

نثر بسیار پالوده و تمیز و توجه به تمهید و پلات به عنوان دو زیربنای یک داستان خوب،‌ هر دو در «فیل در تاریکی» حضوری قدرتمند دارند و همچون هر داستان معمایی خوبی، از همان صفحات اول بسیاری نشانه‌ها در داستان کاشته شده که به وقتش برداشت خواهند شد. شخصیت‌هایی که گویی (به جز شخصیت اصلی) بر اساس دستور ژانر نوآر نوشته شده‌اند و هر کدام به درستی نقششان را در داستان پیش می‌برند.

اگر دلتان تجربه‌ی فضای دهه پنجاه را می‌خواهد، یا داستانی که با کشمکش و تعلیق مدام شما را به صفحه و فصل بعد بکشاند،‌ این شما و این «فیل در تاریکی».
        
(0/1000)

نظرات

سلام و درود.
ممنون.
عالی بود.