ما در خلوت کار میکنیم تا نوشتهها و کتابهایمان بتوانند جای ما را در جمعها و فضای عمومی پُر کنند. روی کاغذ میتوانیم سخنور و بیپروا و زیرک باشیم. میتوانیم آدم جالبی باشیم. و هنگامی که شعر، داستان یا مقاله به انجام میرسد، به همان چهرهای مبدّل میشود که دلمان میخواهد بقیّه از ما ببینند، همان صدایی که دلمان میخواهد بشنوند، همان کسی که دلمان میخواهد بشناسند. هِنری دِیوید تورو به خوانندههایش اطمینان میدهد که «بهترینِ مرا در کتابهایم دیدهاید. خودم دهاتیِ زمختِ اَلکَنی هستم که به ملاقات حضوری نمیارزد.»