با اینکه کتاب در قالب نمایشنامه دوست ندارم، ولی عاالی بود :))
        

                کتاب دوست داشتنی بود
        

                هر بار که میشنوم انگار دفعه اولی هست که شنیده م این قصه رو :)
        

                عجببب نویسنده خلاقی :)
        

                واقعا داستانی با عشق، امید هست :))
        

                به قشنگی فصل اول نبود ولی دوستش داشتم
        

                اولین کتابی بود که باهاش گریه کردم :)
        

                پیشنهاد میکنم بعد از خوندن کتاب حتما فیلمش هم ببینید
        

                برداشت من از فصل اول و دوم : 

🔹 مالک صبح‌ت باش تا شاهد به اوج رسیدن زندگی‌ت باشی.

🔹 اجازه ندهید کلمات نا امیدکننده مثل هنوز نه یا اصلا نمی‌شود، گرمای درونت رو به سردی بکشونه.

🔹 شما قدرت این رو دارید که در دنیایی که اکثرا به فکر ظاهر خوب و کفش مناسب هستند، اصالتتون رو بدست بیارید.

🔹کاری را انجام بدهید که جسورانه است.

🔹زندگیتون رو برپایه اخلاق بسازید.

🔹 بهانه های شما، گمراه کننده
ترس های شما، دروغگو
تردید های شما، دزد هستند.

🔹مهم نیست الان کجای زندگی قرار گرفتی، اجازه ندهید زخمی در گذشته ، شما از رسیدن به آینده باز بداره.

🔹هر اتفاق و چالش و دردی که کشیدید، برای آماده سازی شما به این فردی بوده که هستید، از این رنج ها نور وارد می‌شود :)

🔹برای اینکه به اوج برسی، باید از ناحیه امن خودت خارج بشی.

🔹لازمه راه، سختکوشی هست.

🔹بهترین فرصت های شما از جایی جوانه میزنند که بیشترین درد رو حس کردید.

#باشگاه_پنج_صبحی_ها
        

                واو، کتاب خیلی خیلی خوبیه، مخصوصا برای بهبود روابط