مهر شیدامهر شیدادنبال کردن@mehrshida5 دنبال کنندهکتابدوست(13 کتاب)0امتیازدنبال کردن 6یادداشت10امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام13 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند0 کتابیادداشتهامهر شیداقلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.66 هر حرفی را میشود گفت. فقط شروعش مهم است، اولین کلمه را که بگویی باقیاش میآید. منظور چیزی است که نباید گفته شود. چیزی که زمانش گذشته است. هر زمانی داستانهای خودش را دارد و اگر بگذاری زمانش بگذرد، بهتر است هیچوقت دربارهاش حرف نزنی. هر چیزی زمان خودش را دارد، وقتش که بگذرد مناسبتش را از دست میدهد ... 09مهر شیداآخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.01 کتاب بر خلاف شروع خوبش خسته کننده و اغراق آمیزی زیاد حوصله مخاطب رو سر می بره...خصوصا که اصل ماجرای شخصیت های داستان از اواسط کتاب برای مخاطب لو می ره 07مهر شیدابا هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.83 می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد... مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند. روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی. 013مهر شیداسه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.792 تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، می توانیم بمیریم بدونِ اینکه حقیقتا بمیریم. بدونِ اینکه حقیقتا نابود شویم. تمام عشقی که تو بیافرینی سرِ جای خود باقی می ماند. تمامِ خاطراتت بر جا می ماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمانِ زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند .. 01مهر شیدامائده های زمینی و مائده های تازهآندره ژید3.715 رفیق، زندگی را بدانگونه که مردمان به تو عرضه میدارند مپذیر. پیوسته به خود بقبولان که زندگی، زندگیِ تو یا دیگران، میتواند زیباتر از این باشد. به هیچ روی آن زندگیِ دیگر را مپذیر؛ آن زندگی آینده را که شاید تسلیبخشمان باشد و یاریمان دهد تا آسانتر به رنجهای این یک گردن نهیم. از روزی که رفتهرفته دریابی که مسئول بیشتر رنجهای زندگی، نه خدا بلکه بشر است، دیگر بدانها تن در نخواهی داد. 01مهر شیداچرا "عقب" مانده ایم؟ جامعه شناسی مردم ایرانعلی محمد ایزدی5.02 ما فقط بعد از مبتلا شدن به هر مصیبت و گرفتاری، آن هم دمِ آخر، با احساساتی پرشور، تنها به فکر خلاص شدن از آن مخمصه هستیم، نه به فکر معالجه قطعی آن. نتیجه این می شود که تمام مشکلات ما همیشه باقی است و دائما نیز تکرار می شود. برای همین است بسیاری از مردم اعتقاد راسخ پیدا می کنند به اینکه تاریخ تکرار می شود. در حالی که این ما هستیم که وقتی باران می آید و کوچه ها را آب می گیرد بطوریکه راه را بند می آورد، تنها با کول کردن دیگران و گذراندن آنها از مخمصه، مسئله مان را موقتا حل می کنیم. بنابراین همین گرفتاری را در طول تمام زمستان ها داریم و تاریخ رفتار و نحوه تفکر ماست که تکرار می شود، زیرا هیچگاه به فکر راهی همیشگی و اصولی که در موقع باران آمدن آب در کوچه ها نایستد و یا در موقع باد آمدن گرد و خاک آزارمان ندهد و آلوده مان نکند نیستیم و قهرا با هر بارانی، گرفتاری آب ایستادن و با هر بادی تیره و تار شدن هوا ، برایمان تکرار می شود. 04باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.فعالیتهامهر شیدا پسندید.رعنا حشمتی یادداشت نوشت.1400/11/07خوبی خداریموند کارور3.813 تو گرو بگذار، من پس مى گيرم : 5 شيرينى عسلى :4.5 تعمیرکار : 4.5 فلامینگو : 4 کارم داشتی زنگ بزن : 5 زنبورها،بخش اول : 4 خوبی خدا : 5 آفای رییس جمهور : 4 جهنم-بهشت : 5 +خوبی خدا : عکس ها همیشه عصبی اش میکردند؛ همیشه چیزهایی را نشان آدم میدادند که دیگر وجود نداشتند؛ تمام شده بودند,رفته بودند : یک لحظه , یک لبخند, یک آدم, و گاهی حتی کل یک کشور. شايد همه ى داستان ها لايق ٥ نبودن، ولى كلِ كتاب، فوق العاده بود! همه چيزش خيلى خوووووب بود :] +با تشكر از آرمينكِ عزيزم :)* 017مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/29خوبی خداریموند کارور3.813 00مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/29خوبی خداریموند کارور3.81300مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/27خوبی خداریموند کارور3.81300مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/27پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.00 00مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/27پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.0000مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/22گل صحراکاتلین میلر3.53 00مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/20عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.50 01مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/20عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.5001مهر شیدا پسندید.مروا خان پور یادداشت نوشت.1400/08/22گل صحراکاتلین میلر3.53 " قسمت اول خلاصهای به زبانِ خودم هست" واریس!واریس! مادرش بود که برای شروع زندگی و هویت جدیدش صدایش میزد. برای چنین روزی چشم انتظار بود و خیلی ذوق داشت اما وقتی آن زن کولی را دید دنیا روی سرش خراب شد. زن چهرهی وحشتناکی داشت. تیغه را لای پاهایش برد و تیکهی اضافی گوشت را از بدنش جدا کرد و به گوشهای انداخت. در دستان مادرش از درد به خود میپیچید و دیگر چیزی را نمیفهمید. پنج سالگی برای واریس دردناکتر از چیزی بود که فکر میکرد. هویت جدیدش بعنوان دختر پاکیزه دردهایی غیرقابل تحمل به او داده بود. تا چند روز نمیتوانست راه برود و در گوشهای افتاده بود. دردها فقط مختص به آن چند روز نبود این دردها همراش بود تا آخر عمر. نه فقط برای او بلکه برای تمام زنان آفریقا. رسم و رسومات قدیمی که از عدم آگاهی بین جوامع نشئت میگیرد؛ حتی الان که در دروهی آگاهی عملی هستیم هم قربانیهای را به همراه دارد. واریس دیری مدلِ آفریقایی یکی از قربانیهای این سنتهای قدیمی در جامعهای مردسالار است که در کتاب گل صحرا زندگینامه خودش را تعریف میکند. به طور کلی این کتاب به وضعیت نا به سامان زنان و ختنهی زنان در جوامع آفریقایی میپردازد. چیزی که واریس را از هم نوعان خودش متمایز میکند فرار از موقعیتی است که برایش ساخته بودند. زمانی که واریس متوجه میشود پدرش قرار است او را با تعدادی شتر معامله کند و او را وادار به ازدواج با مردی کند که سالها ازش بزرگتر است پا به فرار میذارد. فراری که حتی نمیداند چه سرنوشتی به دنبالش خواهد بود. بدون هیچ پناهگاهی وارد جاده میشود و خودش را به نحوی از خطری که تهدیدش میکرده است دور میکند. واریس دیری سرنوشت و زندگی جالبی دارد. این کتاب از جمله کتابهایی بوده است که خیلی زود تمامش کردم و دائما دوست داشتم بدانم پایان زندگی واریس به کجا ختم میشود. جالب اینجاست؛ این زن با ژنتیک و محیطی که در آن زندگی میکرده است کاملا مقابله میکند. بدن زن در محیط زندگیاش کالایی محسوب میشده است که پدرش میخواسته او را بفروشد. در قبیله او به دختران قبل از ختنه برچسب کثیفی و ناپاکی میزدند و ارزشی برایشان قائل نبودند ولی با همهی اینها این فرد در نهایت مدل میشود. آن هم در جامعهای غربی با فرهنگی کاملا متفاوت که این خیلی جذاب است. حالا واریس که حتی نمیتوانسته بخواند و بنویسد تبدیل به فعال و سخنگویِ حوزهی زنان( ختنهی زنان ) شده است و صدای هم نوعانش رو که سالها با درد، مشکلات جسمی،روحی و جنسی همراه بودند به بقیه میرساند. 13مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/11پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.0001مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/11عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.5001مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/11قلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.66 هر حرفی را میشود گفت. فقط شروعش مهم است، اولین کلمه را که بگویی باقیاش میآید. منظور چیزی است که نباید گفته شود. چیزی که زمانش گذشته است. هر زمانی داستانهای خودش را دارد و اگر بگذاری زمانش بگذرد، بهتر است هیچوقت دربارهاش حرف نزنی. هر چیزی زمان خودش را دارد، وقتش که بگذرد مناسبتش را از دست میدهد ... 09مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/11قلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.6601مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/10آخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.01 کتاب بر خلاف شروع خوبش خسته کننده و اغراق آمیزی زیاد حوصله مخاطب رو سر می بره...خصوصا که اصل ماجرای شخصیت های داستان از اواسط کتاب برای مخاطب لو می ره 07مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/10آخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.0101مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08با هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.83 می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد... مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند. روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی. 013مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/08با هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.8301مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08سه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.792 تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، می توانیم بمیریم بدونِ اینکه حقیقتا بمیریم. بدونِ اینکه حقیقتا نابود شویم. تمام عشقی که تو بیافرینی سرِ جای خود باقی می ماند. تمامِ خاطراتت بر جا می ماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمانِ زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند .. 01مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/08سه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.79201
مهر شیدامهر شیدادنبال کردن@mehrshida5 دنبال کنندهکتابدوست(13 کتاب)0امتیازدنبال کردن 6یادداشت10امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام13 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند0 کتابیادداشتهامهر شیداقلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.66 هر حرفی را میشود گفت. فقط شروعش مهم است، اولین کلمه را که بگویی باقیاش میآید. منظور چیزی است که نباید گفته شود. چیزی که زمانش گذشته است. هر زمانی داستانهای خودش را دارد و اگر بگذاری زمانش بگذرد، بهتر است هیچوقت دربارهاش حرف نزنی. هر چیزی زمان خودش را دارد، وقتش که بگذرد مناسبتش را از دست میدهد ... 09مهر شیداآخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.01 کتاب بر خلاف شروع خوبش خسته کننده و اغراق آمیزی زیاد حوصله مخاطب رو سر می بره...خصوصا که اصل ماجرای شخصیت های داستان از اواسط کتاب برای مخاطب لو می ره 07مهر شیدابا هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.83 می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد... مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند. روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی. 013مهر شیداسه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.792 تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، می توانیم بمیریم بدونِ اینکه حقیقتا بمیریم. بدونِ اینکه حقیقتا نابود شویم. تمام عشقی که تو بیافرینی سرِ جای خود باقی می ماند. تمامِ خاطراتت بر جا می ماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمانِ زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند .. 01مهر شیدامائده های زمینی و مائده های تازهآندره ژید3.715 رفیق، زندگی را بدانگونه که مردمان به تو عرضه میدارند مپذیر. پیوسته به خود بقبولان که زندگی، زندگیِ تو یا دیگران، میتواند زیباتر از این باشد. به هیچ روی آن زندگیِ دیگر را مپذیر؛ آن زندگی آینده را که شاید تسلیبخشمان باشد و یاریمان دهد تا آسانتر به رنجهای این یک گردن نهیم. از روزی که رفتهرفته دریابی که مسئول بیشتر رنجهای زندگی، نه خدا بلکه بشر است، دیگر بدانها تن در نخواهی داد. 01مهر شیداچرا "عقب" مانده ایم؟ جامعه شناسی مردم ایرانعلی محمد ایزدی5.02 ما فقط بعد از مبتلا شدن به هر مصیبت و گرفتاری، آن هم دمِ آخر، با احساساتی پرشور، تنها به فکر خلاص شدن از آن مخمصه هستیم، نه به فکر معالجه قطعی آن. نتیجه این می شود که تمام مشکلات ما همیشه باقی است و دائما نیز تکرار می شود. برای همین است بسیاری از مردم اعتقاد راسخ پیدا می کنند به اینکه تاریخ تکرار می شود. در حالی که این ما هستیم که وقتی باران می آید و کوچه ها را آب می گیرد بطوریکه راه را بند می آورد، تنها با کول کردن دیگران و گذراندن آنها از مخمصه، مسئله مان را موقتا حل می کنیم. بنابراین همین گرفتاری را در طول تمام زمستان ها داریم و تاریخ رفتار و نحوه تفکر ماست که تکرار می شود، زیرا هیچگاه به فکر راهی همیشگی و اصولی که در موقع باران آمدن آب در کوچه ها نایستد و یا در موقع باد آمدن گرد و خاک آزارمان ندهد و آلوده مان نکند نیستیم و قهرا با هر بارانی، گرفتاری آب ایستادن و با هر بادی تیره و تار شدن هوا ، برایمان تکرار می شود. 04باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.فعالیتهامهر شیدا پسندید.رعنا حشمتی یادداشت نوشت.1400/11/07خوبی خداریموند کارور3.813 تو گرو بگذار، من پس مى گيرم : 5 شيرينى عسلى :4.5 تعمیرکار : 4.5 فلامینگو : 4 کارم داشتی زنگ بزن : 5 زنبورها،بخش اول : 4 خوبی خدا : 5 آفای رییس جمهور : 4 جهنم-بهشت : 5 +خوبی خدا : عکس ها همیشه عصبی اش میکردند؛ همیشه چیزهایی را نشان آدم میدادند که دیگر وجود نداشتند؛ تمام شده بودند,رفته بودند : یک لحظه , یک لبخند, یک آدم, و گاهی حتی کل یک کشور. شايد همه ى داستان ها لايق ٥ نبودن، ولى كلِ كتاب، فوق العاده بود! همه چيزش خيلى خوووووب بود :] +با تشكر از آرمينكِ عزيزم :)* 017مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/29خوبی خداریموند کارور3.813 00مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/29خوبی خداریموند کارور3.81300مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/27خوبی خداریموند کارور3.81300مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/27پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.00 00مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/27پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.0000مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/22گل صحراکاتلین میلر3.53 00مهر شیدا امتیاز داد.1401/09/20عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.50 01مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/20عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.5001مهر شیدا پسندید.مروا خان پور یادداشت نوشت.1400/08/22گل صحراکاتلین میلر3.53 " قسمت اول خلاصهای به زبانِ خودم هست" واریس!واریس! مادرش بود که برای شروع زندگی و هویت جدیدش صدایش میزد. برای چنین روزی چشم انتظار بود و خیلی ذوق داشت اما وقتی آن زن کولی را دید دنیا روی سرش خراب شد. زن چهرهی وحشتناکی داشت. تیغه را لای پاهایش برد و تیکهی اضافی گوشت را از بدنش جدا کرد و به گوشهای انداخت. در دستان مادرش از درد به خود میپیچید و دیگر چیزی را نمیفهمید. پنج سالگی برای واریس دردناکتر از چیزی بود که فکر میکرد. هویت جدیدش بعنوان دختر پاکیزه دردهایی غیرقابل تحمل به او داده بود. تا چند روز نمیتوانست راه برود و در گوشهای افتاده بود. دردها فقط مختص به آن چند روز نبود این دردها همراش بود تا آخر عمر. نه فقط برای او بلکه برای تمام زنان آفریقا. رسم و رسومات قدیمی که از عدم آگاهی بین جوامع نشئت میگیرد؛ حتی الان که در دروهی آگاهی عملی هستیم هم قربانیهای را به همراه دارد. واریس دیری مدلِ آفریقایی یکی از قربانیهای این سنتهای قدیمی در جامعهای مردسالار است که در کتاب گل صحرا زندگینامه خودش را تعریف میکند. به طور کلی این کتاب به وضعیت نا به سامان زنان و ختنهی زنان در جوامع آفریقایی میپردازد. چیزی که واریس را از هم نوعان خودش متمایز میکند فرار از موقعیتی است که برایش ساخته بودند. زمانی که واریس متوجه میشود پدرش قرار است او را با تعدادی شتر معامله کند و او را وادار به ازدواج با مردی کند که سالها ازش بزرگتر است پا به فرار میذارد. فراری که حتی نمیداند چه سرنوشتی به دنبالش خواهد بود. بدون هیچ پناهگاهی وارد جاده میشود و خودش را به نحوی از خطری که تهدیدش میکرده است دور میکند. واریس دیری سرنوشت و زندگی جالبی دارد. این کتاب از جمله کتابهایی بوده است که خیلی زود تمامش کردم و دائما دوست داشتم بدانم پایان زندگی واریس به کجا ختم میشود. جالب اینجاست؛ این زن با ژنتیک و محیطی که در آن زندگی میکرده است کاملا مقابله میکند. بدن زن در محیط زندگیاش کالایی محسوب میشده است که پدرش میخواسته او را بفروشد. در قبیله او به دختران قبل از ختنه برچسب کثیفی و ناپاکی میزدند و ارزشی برایشان قائل نبودند ولی با همهی اینها این فرد در نهایت مدل میشود. آن هم در جامعهای غربی با فرهنگی کاملا متفاوت که این خیلی جذاب است. حالا واریس که حتی نمیتوانسته بخواند و بنویسد تبدیل به فعال و سخنگویِ حوزهی زنان( ختنهی زنان ) شده است و صدای هم نوعانش رو که سالها با درد، مشکلات جسمی،روحی و جنسی همراه بودند به بقیه میرساند. 13مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/11پاییز را فراموش کنفهیمه رحیمی2.0001مهر شیدا شروع به مطالعه کرد.1401/09/11عزیز دردانه ی بابامری هیگینز کلارک4.5001مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/11قلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.66 هر حرفی را میشود گفت. فقط شروعش مهم است، اولین کلمه را که بگویی باقیاش میآید. منظور چیزی است که نباید گفته شود. چیزی که زمانش گذشته است. هر زمانی داستانهای خودش را دارد و اگر بگذاری زمانش بگذرد، بهتر است هیچوقت دربارهاش حرف نزنی. هر چیزی زمان خودش را دارد، وقتش که بگذرد مناسبتش را از دست میدهد ... 09مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/11قلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.6601مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/10آخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.01 کتاب بر خلاف شروع خوبش خسته کننده و اغراق آمیزی زیاد حوصله مخاطب رو سر می بره...خصوصا که اصل ماجرای شخصیت های داستان از اواسط کتاب برای مخاطب لو می ره 07مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/10آخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.0101مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08با هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.83 می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد... مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند. روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی. 013مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/08با هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.8301مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08سه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.792 تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، می توانیم بمیریم بدونِ اینکه حقیقتا بمیریم. بدونِ اینکه حقیقتا نابود شویم. تمام عشقی که تو بیافرینی سرِ جای خود باقی می ماند. تمامِ خاطراتت بر جا می ماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمانِ زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند .. 01مهر شیدا کتاب را تمام کرد.1401/09/08سه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.79201
مهر شیدا پسندید.رعنا حشمتی یادداشت نوشت.1400/11/07خوبی خداریموند کارور3.813 تو گرو بگذار، من پس مى گيرم : 5 شيرينى عسلى :4.5 تعمیرکار : 4.5 فلامینگو : 4 کارم داشتی زنگ بزن : 5 زنبورها،بخش اول : 4 خوبی خدا : 5 آفای رییس جمهور : 4 جهنم-بهشت : 5 +خوبی خدا : عکس ها همیشه عصبی اش میکردند؛ همیشه چیزهایی را نشان آدم میدادند که دیگر وجود نداشتند؛ تمام شده بودند,رفته بودند : یک لحظه , یک لبخند, یک آدم, و گاهی حتی کل یک کشور. شايد همه ى داستان ها لايق ٥ نبودن، ولى كلِ كتاب، فوق العاده بود! همه چيزش خيلى خوووووب بود :] +با تشكر از آرمينكِ عزيزم :)* 017
مهر شیدا پسندید.مروا خان پور یادداشت نوشت.1400/08/22گل صحراکاتلین میلر3.53 " قسمت اول خلاصهای به زبانِ خودم هست" واریس!واریس! مادرش بود که برای شروع زندگی و هویت جدیدش صدایش میزد. برای چنین روزی چشم انتظار بود و خیلی ذوق داشت اما وقتی آن زن کولی را دید دنیا روی سرش خراب شد. زن چهرهی وحشتناکی داشت. تیغه را لای پاهایش برد و تیکهی اضافی گوشت را از بدنش جدا کرد و به گوشهای انداخت. در دستان مادرش از درد به خود میپیچید و دیگر چیزی را نمیفهمید. پنج سالگی برای واریس دردناکتر از چیزی بود که فکر میکرد. هویت جدیدش بعنوان دختر پاکیزه دردهایی غیرقابل تحمل به او داده بود. تا چند روز نمیتوانست راه برود و در گوشهای افتاده بود. دردها فقط مختص به آن چند روز نبود این دردها همراش بود تا آخر عمر. نه فقط برای او بلکه برای تمام زنان آفریقا. رسم و رسومات قدیمی که از عدم آگاهی بین جوامع نشئت میگیرد؛ حتی الان که در دروهی آگاهی عملی هستیم هم قربانیهای را به همراه دارد. واریس دیری مدلِ آفریقایی یکی از قربانیهای این سنتهای قدیمی در جامعهای مردسالار است که در کتاب گل صحرا زندگینامه خودش را تعریف میکند. به طور کلی این کتاب به وضعیت نا به سامان زنان و ختنهی زنان در جوامع آفریقایی میپردازد. چیزی که واریس را از هم نوعان خودش متمایز میکند فرار از موقعیتی است که برایش ساخته بودند. زمانی که واریس متوجه میشود پدرش قرار است او را با تعدادی شتر معامله کند و او را وادار به ازدواج با مردی کند که سالها ازش بزرگتر است پا به فرار میذارد. فراری که حتی نمیداند چه سرنوشتی به دنبالش خواهد بود. بدون هیچ پناهگاهی وارد جاده میشود و خودش را به نحوی از خطری که تهدیدش میکرده است دور میکند. واریس دیری سرنوشت و زندگی جالبی دارد. این کتاب از جمله کتابهایی بوده است که خیلی زود تمامش کردم و دائما دوست داشتم بدانم پایان زندگی واریس به کجا ختم میشود. جالب اینجاست؛ این زن با ژنتیک و محیطی که در آن زندگی میکرده است کاملا مقابله میکند. بدن زن در محیط زندگیاش کالایی محسوب میشده است که پدرش میخواسته او را بفروشد. در قبیله او به دختران قبل از ختنه برچسب کثیفی و ناپاکی میزدند و ارزشی برایشان قائل نبودند ولی با همهی اینها این فرد در نهایت مدل میشود. آن هم در جامعهای غربی با فرهنگی کاملا متفاوت که این خیلی جذاب است. حالا واریس که حتی نمیتوانسته بخواند و بنویسد تبدیل به فعال و سخنگویِ حوزهی زنان( ختنهی زنان ) شده است و صدای هم نوعانش رو که سالها با درد، مشکلات جسمی،روحی و جنسی همراه بودند به بقیه میرساند. 13
مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/11قلبی به این سپیدیخاویر ماریاس2.66 هر حرفی را میشود گفت. فقط شروعش مهم است، اولین کلمه را که بگویی باقیاش میآید. منظور چیزی است که نباید گفته شود. چیزی که زمانش گذشته است. هر زمانی داستانهای خودش را دارد و اگر بگذاری زمانش بگذرد، بهتر است هیچوقت دربارهاش حرف نزنی. هر چیزی زمان خودش را دارد، وقتش که بگذرد مناسبتش را از دست میدهد ... 09
مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/10آخرین گناه گل مریممصطفی درخشان1.01 کتاب بر خلاف شروع خوبش خسته کننده و اغراق آمیزی زیاد حوصله مخاطب رو سر می بره...خصوصا که اصل ماجرای شخصیت های داستان از اواسط کتاب برای مخاطب لو می ره 07
مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08با هم بودن همه چیز استآنا گاوالدا3.83 می دانی، این بدترین چیزی است که زمانی که پیر می شوی اتفاق می افتد... مسئله فقط این نیست که بدنت سر ِ ناسازگاری برمی دارد، نه. این افسوس ها هستند. این که چطور تمام پشیمانی هایت بر می گردند و شکارت می کنند، عذابت می دهند. روز و شب... همیشه. زمانی می رسد که دیگر نمی دانی برای خلاص شدن از شر آن ها باید چشمهایت را باز کنی یا ببندی. 013
مهر شیدا یادداشت نوشت.1401/09/08سه شنبه ها با موریمیچ آلبوم3.792 تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، می توانیم بمیریم بدونِ اینکه حقیقتا بمیریم. بدونِ اینکه حقیقتا نابود شویم. تمام عشقی که تو بیافرینی سرِ جای خود باقی می ماند. تمامِ خاطراتت بر جا می ماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمانِ زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند .. 01