بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مروا خان پور

@Morvakhanpour

5 دنبال شده

21 دنبال کننده

                      "دانشجوی روان شناسی"
علاقمند به هنر و روان شناسی 
                    

یادداشت‌ها

                تجاوز، آدم ربایی، تحقیر و خشونت زیر سایه قدرت" 

چه چیزی بهتر است از سیاست و جایگاه قدرت برای بهره برداری و سو استفاده‌ی جنسی؟!
ترکیب قدرتمندِ سیاست و مردان توانایی فوق العاده‌ای به فردی داده است که سالیان سال بدون کمترین مشکلی و با داشتن محبوبیت مردمی زیر سایه قدرت دست به جنایت‌های بزرگی بزند.
و اما رازی که جان و زندگی تعداد زیادی از زنان و دختر بچه‌های لیبی یا بهتره بگویم قربانی‌های جنایت معمر قذافی را گرفته بود فاش شد.
این حقیقت خیلی دیر آشکار شد اما تاریخ درس بزرگی را به جامعه‌ی لیبی داده است. 
آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی با جمع آوری اطلاعات از قربانیان تجاوزات قذافی کتابی را نوشت که توانست پرده از راز قذافی بردارد‌.
بخشی از کتاب مربوط به ثریا یکی از قربانیان این جنایت قذافی است.
هنگامی که ثریا فقط ۱۵ ساله سن داشت در یکی از روزهایی که فکر می‌کرد قرار است بزرگترین مرد لیبی را ببیند و توسط معلمانش به بهترین شکل ممکن آماده شده بود و ذره‌ای فکر نمی‌کرد که زندگی‌اش از این روز به بعد قرار است به تباهی برود و برده‌ی جنسی معمر قذافی شود.
اگر بخواهم به زبان خودش بگویم او اینطور توصیف کرده است:
( حالا که به آن روز فکر می‌کنم، بره‌هایی را می‌بینم که در حال آماده شدن برای رفتن به سوی مسلخ بودند.) 
اما نکته‌ی اصلی این است که بعد از نابودی و سقوط حکومت قذافی کماکان زنان قربانیِ جنایت قذافی حاضر به سخن گفتن درباره‌ی رنجی که در طی سالیان متحمل شدند نبودند.
جالب است که اکثر اوقات قربانی‌ها در تجاوزات جنسی احساس شرم و گناه می‌کنند و ترس از ابرو دارند.
 زنان با وجود اینکه قربانیان اصلی در این موقعیت‌ها محسوب می‌شوند از صحبت کردند و بازگو کردنِ تجربه‌ی دردناکشان ترس دارند و خودداری می‌کنند!
اما ثریا بود که با شجاعت تمام شروع کننده‌یِ سخن گفتن در رابطه با دردهایش شد و همین باعث شد که زنان دیگری به تدریج تجربه‌ی تلخ و وحشتناک خود را از چیزی که به بر آن‌ها گذشت بازگو کنند.
        
                " قسمت اول خلاصه‌ای به زبانِ خودم هست"

واریس!واریس!
 مادرش بود که برای شروع زندگی و هویت جدیدش صدایش می‌زد.
برای چنین روزی چشم انتظار بود و خیلی ذوق داشت اما وقتی آن زن کولی را دید دنیا روی سرش خراب شد.
زن چهره‌ی وحشتناکی داشت.
تیغه را لای پاهایش برد و تیکه‌ی اضافی گوشت را از بدنش جدا کرد و به گوشه‌ای انداخت.
در دستان مادرش از درد به خود می‌پیچید و دیگر چیزی را نمیفهمید.
پنج سالگی برای واریس دردناک‌تر از چیزی بود که فکر می‌کرد.
هویت جدیدش بعنوان دختر پاکیزه دردهایی غیرقابل تحمل به او داده بود.
تا چند روز نمی‌توانست راه برود و در گوشه‌ای افتاده بود.
دردها فقط مختص به آن چند روز نبود این دردها همراش بود تا آخر عمر.
نه فقط برای او بلکه برای تمام زنان آفریقا.


رسم و رسومات قدیمی که از عدم آگاهی بین جوامع نشئت می‌گیرد؛ حتی الان که در دروه‌ی آگاهی عملی هستیم هم قربانی‌های را به همراه دارد.
واریس دیری مدلِ آفریقایی یکی از قربانی‌های این سنت‌های قدیمی در جامعه‌ای مردسالار است که در کتاب گل صحرا زندگی‌نامه خودش را تعریف می‌کند.
به طور کلی این کتاب به وضعیت نا به‌ سامان زنان و ختنه‌ی زنان در جوامع آفریقایی می‌پردازد.
چیزی که واریس را
از هم نوعان خودش متمایز می‌کند فرار از موقعیتی است که برایش ساخته بودند.
زمانی که واریس متوجه می‌شود پدرش قرار است او را با تعدادی شتر معامله کند و او را وادار به ازدواج با مردی کند که سال‌ها ازش بزرگتر است پا به فرار میذارد.
فراری که حتی نمیداند چه سرنوشتی به دنبالش خواهد بود.
بدون هیچ پناهگاهی وارد جاده می‌شود و خودش را به نحوی از خطری که تهدیدش میکرده است دور می‌کند.
واریس دیری سرنوشت و زندگی جالبی دارد.
این کتاب از جمله کتاب‌هایی بوده است که خیلی زود تمامش کردم و دائما دوست داشتم بدانم پایان زندگی واریس به کجا ختم می‌شود.
جالب اینجاست؛
این زن با ژنتیک و محیطی که در آن زندگی می‌کرده است کاملا مقابله می‌کند.
بدن زن در محیط زندگی‌اش کالایی محسوب می‌شده است که پدرش می‌خواسته او را بفروشد.
در قبیله او به دختران قبل از ختنه برچسب کثیفی و ناپاکی می‌زدند و ارزشی برایشان قائل نبودند ولی با همه‌ی این‌ها این فرد در نهایت مدل می‌شود.
آن هم در جامعه‌ای غربی با فرهنگی کاملا متفاوت که این خیلی جذاب است.
حالا واریس که حتی نمی‌توانسته بخواند و بنویسد تبدیل به فعال و سخنگویِ حوزه‌‌ی زنان( ختنه‌ی زنان ) شده است و صدای هم نوعانش رو که سال‌ها با درد، مشکلات جسمی،روحی و جنسی همراه بودند به بقیه می‌رساند.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            تجاوز، آدم ربایی، تحقیر و خشونت زیر سایه قدرت" 

چه چیزی بهتر است از سیاست و جایگاه قدرت برای بهره برداری و سو استفاده‌ی جنسی؟!
ترکیب قدرتمندِ سیاست و مردان توانایی فوق العاده‌ای به فردی داده است که سالیان سال بدون کمترین مشکلی و با داشتن محبوبیت مردمی زیر سایه قدرت دست به جنایت‌های بزرگی بزند.
و اما رازی که جان و زندگی تعداد زیادی از زنان و دختر بچه‌های لیبی یا بهتره بگویم قربانی‌های جنایت معمر قذافی را گرفته بود فاش شد.
این حقیقت خیلی دیر آشکار شد اما تاریخ درس بزرگی را به جامعه‌ی لیبی داده است. 
آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی با جمع آوری اطلاعات از قربانیان تجاوزات قذافی کتابی را نوشت که توانست پرده از راز قذافی بردارد‌.
بخشی از کتاب مربوط به ثریا یکی از قربانیان این جنایت قذافی است.
هنگامی که ثریا فقط ۱۵ ساله سن داشت در یکی از روزهایی که فکر می‌کرد قرار است بزرگترین مرد لیبی را ببیند و توسط معلمانش به بهترین شکل ممکن آماده شده بود و ذره‌ای فکر نمی‌کرد که زندگی‌اش از این روز به بعد قرار است به تباهی برود و برده‌ی جنسی معمر قذافی شود.
اگر بخواهم به زبان خودش بگویم او اینطور توصیف کرده است:
( حالا که به آن روز فکر می‌کنم، بره‌هایی را می‌بینم که در حال آماده شدن برای رفتن به سوی مسلخ بودند.) 
اما نکته‌ی اصلی این است که بعد از نابودی و سقوط حکومت قذافی کماکان زنان قربانیِ جنایت قذافی حاضر به سخن گفتن درباره‌ی رنجی که در طی سالیان متحمل شدند نبودند.
جالب است که اکثر اوقات قربانی‌ها در تجاوزات جنسی احساس شرم و گناه می‌کنند و ترس از ابرو دارند.
 زنان با وجود اینکه قربانیان اصلی در این موقعیت‌ها محسوب می‌شوند از صحبت کردند و بازگو کردنِ تجربه‌ی دردناکشان ترس دارند و خودداری می‌کنند!
اما ثریا بود که با شجاعت تمام شروع کننده‌یِ سخن گفتن در رابطه با دردهایش شد و همین باعث شد که زنان دیگری به تدریج تجربه‌ی تلخ و وحشتناک خود را از چیزی که به بر آن‌ها گذشت بازگو کنند.
          
            " قسمت اول خلاصه‌ای به زبانِ خودم هست"

واریس!واریس!
 مادرش بود که برای شروع زندگی و هویت جدیدش صدایش می‌زد.
برای چنین روزی چشم انتظار بود و خیلی ذوق داشت اما وقتی آن زن کولی را دید دنیا روی سرش خراب شد.
زن چهره‌ی وحشتناکی داشت.
تیغه را لای پاهایش برد و تیکه‌ی اضافی گوشت را از بدنش جدا کرد و به گوشه‌ای انداخت.
در دستان مادرش از درد به خود می‌پیچید و دیگر چیزی را نمیفهمید.
پنج سالگی برای واریس دردناک‌تر از چیزی بود که فکر می‌کرد.
هویت جدیدش بعنوان دختر پاکیزه دردهایی غیرقابل تحمل به او داده بود.
تا چند روز نمی‌توانست راه برود و در گوشه‌ای افتاده بود.
دردها فقط مختص به آن چند روز نبود این دردها همراش بود تا آخر عمر.
نه فقط برای او بلکه برای تمام زنان آفریقا.


رسم و رسومات قدیمی که از عدم آگاهی بین جوامع نشئت می‌گیرد؛ حتی الان که در دروه‌ی آگاهی عملی هستیم هم قربانی‌های را به همراه دارد.
واریس دیری مدلِ آفریقایی یکی از قربانی‌های این سنت‌های قدیمی در جامعه‌ای مردسالار است که در کتاب گل صحرا زندگی‌نامه خودش را تعریف می‌کند.
به طور کلی این کتاب به وضعیت نا به‌ سامان زنان و ختنه‌ی زنان در جوامع آفریقایی می‌پردازد.
چیزی که واریس را
از هم نوعان خودش متمایز می‌کند فرار از موقعیتی است که برایش ساخته بودند.
زمانی که واریس متوجه می‌شود پدرش قرار است او را با تعدادی شتر معامله کند و او را وادار به ازدواج با مردی کند که سال‌ها ازش بزرگتر است پا به فرار میذارد.
فراری که حتی نمیداند چه سرنوشتی به دنبالش خواهد بود.
بدون هیچ پناهگاهی وارد جاده می‌شود و خودش را به نحوی از خطری که تهدیدش میکرده است دور می‌کند.
واریس دیری سرنوشت و زندگی جالبی دارد.
این کتاب از جمله کتاب‌هایی بوده است که خیلی زود تمامش کردم و دائما دوست داشتم بدانم پایان زندگی واریس به کجا ختم می‌شود.
جالب اینجاست؛
این زن با ژنتیک و محیطی که در آن زندگی می‌کرده است کاملا مقابله می‌کند.
بدن زن در محیط زندگی‌اش کالایی محسوب می‌شده است که پدرش می‌خواسته او را بفروشد.
در قبیله او به دختران قبل از ختنه برچسب کثیفی و ناپاکی می‌زدند و ارزشی برایشان قائل نبودند ولی با همه‌ی این‌ها این فرد در نهایت مدل می‌شود.
آن هم در جامعه‌ای غربی با فرهنگی کاملا متفاوت که این خیلی جذاب است.
حالا واریس که حتی نمی‌توانسته بخواند و بنویسد تبدیل به فعال و سخنگویِ حوزه‌‌ی زنان( ختنه‌ی زنان ) شده است و صدای هم نوعانش رو که سال‌ها با درد، مشکلات جسمی،روحی و جنسی همراه بودند به بقیه می‌رساند.