بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عرشیا باهنر

@a_bahonar

44 دنبال شده

25 دنبال کننده

                      ما نتیجه سلیقه و میل داوریم، نه مصرع اول و نه بیت آخریم
                    
a_Bahonar

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها


شخصیت مبارز ایدئولوژی می‌خواهد

می‌گویند هر حقیقتی با روایت ماندگار خواهد شد و رمان «همسایه»‌های احمد محمود موفق به تحقق نسبی چنین امری شده است. نویسنده کوشیده تا جامعه‌ی قبل از کودتای 28 مرداد را به تصویر بکشد و برای این بازنمایی برش‌هایی رئالیستی از درماندگی در تولید، تلاش برای ملی‌سازی نفت، فقر فرهنگی و اقتصادی و ستم روزافزون به قشر ضعیف جامعه را انتخاب کرده است. می‌توان گفت احمد محمود همان مسیری را پیموده که رئالیست‌های اروپای قرن 19 مانند چارلز دیکنز و گوستاو فلوبر طی کرده‌اند. او جامعه‌‌ای تحت ظلم را رصد کرده و داعیه‌دار حق‌خواهی آنان شده است. 

رمان از زبان نوجوانی به نام خالد در اهواز روایت می‌شود. ابتدا او در جامعه‌ای کوچک و میان همسایه‌ها قد می‌کشد. او در این برهه صرفا تماشاگر و شنونده‌ای جاهل به هر رخدادی‌ست که در رابطه با خانواده و خانه‌های اطراف اتفاق می‌افتد. او فقط تماشاگر رنج‌های انسانی است. کمی بعدتر او در پهنه‌ی شهر دیده می‌شود و همین روابطش را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کند. خالد با آدم‌های سیاسی و فعالیتهای انقلابی آشنا شده و خود را مهره‌ی خرد و موثر کنش‌های سیاسی‌ای چون جنبش ملی شدن نفت می‌بیند. اما داستان که پیش می‌رود خواننده این جوان را در زندان و در حال شکنجه می‌بیند. به یکباره تمام رویدادهای سیاسی محرک که پیش‌برنده‌ی حق‌طلبی خالد بودند می‌خشکند. آرمان جمعی‌ای که سوق‌دهنده‌ی جوانان به کف خیابان بود محدود به انتظار درد و شکنجه برای دیدار با «سیه‌چشم» می‌شود. و این همان نقطه ضعف اساسی روایتگری انسان‌گرایانه و رئالیستی احمد محمود است. پرواضح است که خالد به ‌عنوان شخصیت اصلی رمان، نماینده‌ی بلوغ و تلاشگری برای نوسازی و چشم امید احمد محمود برای فردای سرزمین ایران بوده ولی این شخصیت دچار نقصی بزرگ در مسیر کنش‌های سیاسی خویش است. 

احمد محمود در مستند «احمد محمود، نویسنده‌ای انسان‌گرا» به نکته‌‌ای اشاره می‌کند که جالب توجه است. او می‌گوید: «نویسنده نمی‌تواند بدون ایدئولوژی باشد. او باید جهان پیرامون و روابط جامعه‌اش را بشناسد که اگر نشناسد باد او را می‌برد. بخاطر همین وقتی از تبعید برگشتم فهمیدم نباید دنباله‌رو کسی باشم و باید مستقل عمل کنم.» برای همین به عنوان روشنفکر و در میان رمانتیک‌نویسان معاصری چون جواد فاضل، محمد حجازی و حسینعلی مستعان که درد جامعه را فراموش کرده‌اند به ادبیات انتقادی رو می‌آورد و سعی می‌کند به نفع توده قلم بزند.

اما در میانه‌ی مستند به نکته‌ی خاص دیگری هم اشاره می‌کند. احمد محمود دیپلم گرفته بوده که عضو سازمان جوانان حزب توده می‌شود بی‌اینکه فلسفه‌ی سیاسی و اقتصادی و... آن را بداند. بعدتر زندانی و تبعید شده و حدود 6 سال از تمام حقوق اجتماعی محروم می‌شود. نکته همینجاست. نویسنده‌ی واقع‌گرای رمان همسایه‌ها نتوانست برای خالد مبنای فکری، سیاسی و آرمانی بیابد که مرکز ثقل تاب‌آوری سختی‌های مبارزه باشد چراکه خود هم مبنای فعالیتهای حزب توده را نمی‌دانست یا نمی‌خواست بیان کند. خواننده فقط خالدی را می‌بیند که شاهد ضعف جامعه‌ی فرودست، فقر فراگیر و سرمدار مبارزه با ستم است. اما برای چه هدفی؟ نمی‌داند. و به اعتقاد این قلم، این ضعفی بزرگ برای شخصیت خالد و  صفحه‌ی 300 به بعد کتاب است. نمی‌شود نماینده‌ای برای زیست و مبارزه‌ی سیاسی به تصویر کشید اما مبانی و اهداف محرک او را در پرده‌ای از ابهام گذاشت. بنابراین به قول احمد محمود، نویسنده نمی‌تواند بدون ایدئولوژی باشد مخصوصا زمانی‌که می‌خواهد برای سرزمینش مبارز بسازد.
            
شخصیت مبارز ایدئولوژی می‌خواهد

می‌گویند هر حقیقتی با روایت ماندگار خواهد شد و رمان «همسایه»‌های احمد محمود موفق به تحقق نسبی چنین امری شده است. نویسنده کوشیده تا جامعه‌ی قبل از کودتای 28 مرداد را به تصویر بکشد و برای این بازنمایی برش‌هایی رئالیستی از درماندگی در تولید، تلاش برای ملی‌سازی نفت، فقر فرهنگی و اقتصادی و ستم روزافزون به قشر ضعیف جامعه را انتخاب کرده است. می‌توان گفت احمد محمود همان مسیری را پیموده که رئالیست‌های اروپای قرن 19 مانند چارلز دیکنز و گوستاو فلوبر طی کرده‌اند. او جامعه‌‌ای تحت ظلم را رصد کرده و داعیه‌دار حق‌خواهی آنان شده است. 

رمان از زبان نوجوانی به نام خالد در اهواز روایت می‌شود. ابتدا او در جامعه‌ای کوچک و میان همسایه‌ها قد می‌کشد. او در این برهه صرفا تماشاگر و شنونده‌ای جاهل به هر رخدادی‌ست که در رابطه با خانواده و خانه‌های اطراف اتفاق می‌افتد. او فقط تماشاگر رنج‌های انسانی است. کمی بعدتر او در پهنه‌ی شهر دیده می‌شود و همین روابطش را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کند. خالد با آدم‌های سیاسی و فعالیتهای انقلابی آشنا شده و خود را مهره‌ی خرد و موثر کنش‌های سیاسی‌ای چون جنبش ملی شدن نفت می‌بیند. اما داستان که پیش می‌رود خواننده این جوان را در زندان و در حال شکنجه می‌بیند. به یکباره تمام رویدادهای سیاسی محرک که پیش‌برنده‌ی حق‌طلبی خالد بودند می‌خشکند. آرمان جمعی‌ای که سوق‌دهنده‌ی جوانان به کف خیابان بود محدود به انتظار درد و شکنجه برای دیدار با «سیه‌چشم» می‌شود. و این همان نقطه ضعف اساسی روایتگری انسان‌گرایانه و رئالیستی احمد محمود است. پرواضح است که خالد به ‌عنوان شخصیت اصلی رمان، نماینده‌ی بلوغ و تلاشگری برای نوسازی و چشم امید احمد محمود برای فردای سرزمین ایران بوده ولی این شخصیت دچار نقصی بزرگ در مسیر کنش‌های سیاسی خویش است. 

احمد محمود در مستند «احمد محمود، نویسنده‌ای انسان‌گرا» به نکته‌‌ای اشاره می‌کند که جالب توجه است. او می‌گوید: «نویسنده نمی‌تواند بدون ایدئولوژی باشد. او باید جهان پیرامون و روابط جامعه‌اش را بشناسد که اگر نشناسد باد او را می‌برد. بخاطر همین وقتی از تبعید برگشتم فهمیدم نباید دنباله‌رو کسی باشم و باید مستقل عمل کنم.» برای همین به عنوان روشنفکر و در میان رمانتیک‌نویسان معاصری چون جواد فاضل، محمد حجازی و حسینعلی مستعان که درد جامعه را فراموش کرده‌اند به ادبیات انتقادی رو می‌آورد و سعی می‌کند به نفع توده قلم بزند.

اما در میانه‌ی مستند به نکته‌ی خاص دیگری هم اشاره می‌کند. احمد محمود دیپلم گرفته بوده که عضو سازمان جوانان حزب توده می‌شود بی‌اینکه فلسفه‌ی سیاسی و اقتصادی و... آن را بداند. بعدتر زندانی و تبعید شده و حدود 6 سال از تمام حقوق اجتماعی محروم می‌شود. نکته همینجاست. نویسنده‌ی واقع‌گرای رمان همسایه‌ها نتوانست برای خالد مبنای فکری، سیاسی و آرمانی بیابد که مرکز ثقل تاب‌آوری سختی‌های مبارزه باشد چراکه خود هم مبنای فعالیتهای حزب توده را نمی‌دانست یا نمی‌خواست بیان کند. خواننده فقط خالدی را می‌بیند که شاهد ضعف جامعه‌ی فرودست، فقر فراگیر و سرمدار مبارزه با ستم است. اما برای چه هدفی؟ نمی‌داند. و به اعتقاد این قلم، این ضعفی بزرگ برای شخصیت خالد و  صفحه‌ی 300 به بعد کتاب است. نمی‌شود نماینده‌ای برای زیست و مبارزه‌ی سیاسی به تصویر کشید اما مبانی و اهداف محرک او را در پرده‌ای از ابهام گذاشت. بنابراین به قول احمد محمود، نویسنده نمی‌تواند بدون ایدئولوژی باشد مخصوصا زمانی‌که می‌خواهد برای سرزمینش مبارز بسازد.