گربه سیاه

@Vantablack

3 دنبال شده

3 دنبال کننده

                      ورونیکا ماه نو رو بیشتر از همه دوست داشت، چون هنوز جا داشت که رشد کند، گسترش یابد و پیش از آغاز افول ناگزیرش سراسر سطحش را سرشار از نور کند.
                    

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

492 عضو

هزار خورشید تابان

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

گربه سیاه پسندید.
            کتاب سه بخش نه چندان شبیه به هم داره که شاید تنها وجه تشابهشون مملو بودن از جملات پر از وصف جزئیاتشون باشه.
متن کتاب خصوصا بخش سوم،  چندان راحت نیست اما جملات به علت کوتاهی و ظاهر ساده به شدت جذاب اند به گونه ای که نمیشه از خوندنشون گذشت حتی اگه کامل متوجه نشید که چی دارن میگن!
بخش اول کتاب بیشتر به دوران کودکی سهراب در کاشان مختص شده که عرفان شرقی هم به وفور لابه لای جملاتش جا خوش کرده.(عجیب هم نیست و از سهراب انتظار میره). به علت فهم کمم از این عرفان چندین بار قصد رها کردن کتاب رو داشتم که هر بار هم قدرت جملات پر توصیف زندگی در کاشان به قصد من چربیده.( خوشبختانه)
بخش دوم کتاب برای من هیجان انگیز ترین قسمت کتاب محسوب میشه، همون بخشی که هربار بهش فکر میکنم رفلکس ستاره ای شدن چشمام(🤩) فعال میشه!
به این دلیل که دریچه نگاهم به مسائل پرداخته شده در این بخشِ کتاب به شدت نزدیک به نگاه سهراب بود اما مغزم برای مبدل کردن نگاهم به نوشته همیشه کم کار بوده ونمیدونین چه لذتی داشت خوندن احساساتم از روی نوشته های سهراب! 
در رابطه با بخش سوم کتاب هم همونطور که اول اشاره کردم متن سختی داره وعلیرغم علاقه ی وافرم به نقاشی، چندان برام قابل درک نبود و به نظرم یک هنر جو و یا کسی که سر رشته ای در نقاشی داره میتونه لذت بیشتری ببره و فقط علاقه داشتن به نقاشی نمیتونه باعث مستفیض شدن از متنش بشه هرچند که باز هم جملات تاثیر گذار برای من کم نداشت.