کتاب در همین ابتدا معرفی شخصیت هاید می‌کند. شخصیت هاید را قسمتی از وجود ما می‌داند که بی‌هدف و راحت طلب است. کتاب شخصیت هاید را متاثر از کودکی ما می‌دانند. 

کتاب شخصیت هاید را دشمن ما نمی‌داند او را یک دوست باوفا و وفادار می‌داند که در موقع مناسب به کمک ما می‌آید

این آقای هاید برای من خیلی جالبه ن همیشه یه قسمتی از وجودم رو احساس می‌کنم که به سمتمون راحت طلبی میره و این موضوع برام مرتبط است منم این موضوع رو حس می‌کنم و برام جالبه که قراره با این موضوع به کجا بریم.
        

          من دیروز هم خوندم ولی وارد نکردم

کتاب به ادامه ذهن آگاهی در تمامی فعالیت‌ها می‌پردازد اید ما در هر کاری که انجام می‌دهیم سعی کنیم ذهن آگاهی داشته باشیم گامی که برمی‌داریم هر مسواکی که می‌زنیم هر زمان که لباس تن می‌کنیم در هر کاری اگر ذهن آگاهی داشته باشیم از لذت‌های موجود در همان لحظه استفاده ببریم شادی را می‌یابیم
        

          باید سعی کرد که همواره گاوهای خودمان را رها کنیم این گاوها همان ث و بانی‌های رنج‌های ما‌اند داستان پیرزن پولدار نیویورک را نباید فراموش کرد
        

          کتاب وارد فاز درگیری با منطق مقایسه خود با دیگران شد. در دفعه قبل بالا دیدن و پایین تر دیدن خود از باقی مردم را مشکل می دانست. الان هم برابری و مساوی بودن با مردم را بد می دانست.

کتاب می گوید برابری بر پایه احترام چیز خوبی است ولی وقتی بیشتر می شود مشکل ساز است. وقتی دائما در تلاش است که ثابت کند با بقیه مردم یکی است. این عقده هم ناشی از مقایسه خود با دیگران است. ادامه به مقایسه خود با دیگران باعث ایجاد ترس کم آوردن است.

بعد وارد داستان جالب مارا و بودا شدیم.خلاصه این بود که مارا از مارا بودن خسته شده است و بودا می گوید فکر می کنی که بودا بودن آسان تر است. و بودا ثابت می کند که بودا بودن سخت است.

زندگی هر کس رنج های عظیم خودش را دارد. هر مسیری سختی های خودش را دارد. با مقایسه کردن در واقع  داریم تیر دوم را به خود پرتاب می کنیم.
        

          فصل چهارم :آسودگی
کتاب رنج هایی را مورد بررسی قرار می دهد که وجود دارند ولی مهم  نیستند. رنجی همچون فقدان عزیزان وجود دارد و همچنین رنجی مانند کسی مرا دوست ندارد. خب بهتر است نوع دوم را رها کنیم و چنان بزرگ نکنیم که در آن  گیر کنیم. باید زمان را صرف تسکین درد های واقعی کرد.

رها کردن تیر آموزه ای از بودا
اتفاقاتی مانند «طرد شدن»،«از دست دادن چیزی ارزشمند»،«رد شدن در امتجان های مهم»،«مصدوم شدن در تصادفات»  این ها تیر اول هستند اما تیر دوم داستان پردازی ها و واکنش های ماست. خیلی وقت ها این تصورات به حدی بزرگ می شوند که همچون فاجعه می شوند ولی واقعیت ندارد.

با آن ذهن آگاهی می شود دنیا را در لحظه دید و می توان از آن همه نعمت که در اطرافمان هست لذت برد و شکر گزار بود.

یکی دیگر از تیر های دوم عقده ها هستند مانند بزرگ بینی یا خود تحقیری یا ... این ها باعث مقایسه خود با دیگران هستند. باید این ها هم روبرو شد.
        

          در ادامه موضوع ذهن آگاهی به اینجا رسیدیم که می‌توان با همین ذهن آگاهی درد و رنج دیگران را با شنیدن با شفقت کاست. تمرین جالب و سختی است باید امتحانش کنم خود این موضوع جالب است که وقتی ما با شفقت وش جان می‌سپاریم به سخن‌ها و رنج‌های دیگران رنج و دردهای آنها را سکین می‌کند باید البته حواسمان باشد که این کار را برای خودمان هم انجام دهیم اید رنج‌های درون خودمان را هم با همین شفقت دریابیم.
        

          کتاب جالب ولی سختی است.

ایده و برداشتی که تا اینجا معرفی کرده است اینه که جو و فضای رنج و درد ما را با خود می برد. برای اینکه ما را نبرد و از واقعیت دور نشویم باید ذهن و بدن همگام سازی شود. برای اینکار باید نفس عمیق با دقت بر روی دم و بازدم انجام دهیم. حالا که چند باری انجام دادیم، الان باید بریم برای فهم و شناخت عمیق درد ها و رنج ها و تا اینجا مثال رنج ترس از مرگ رو بررسی کردیم. نتیجه این شد که وقتی عاقلانه با رنج روبرو شیم می توانم درکشان کنیم و در آغوش بگیریمشان
        

          کتاب تموم شد
و من دیر یادم افتاد گزارش رو بنویسم