بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سید امیرمحمد منجم زاده

@KETAB_BAZ

5 دنبال شده

2 دنبال کننده

                      یه کتاب باز :)
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

واقعا متحریم که الان درباره این کتاب چ باید بنویسم...

در واقع نمیشه گفت کتابه، همون عنوانشه
یعنی یک نامه است.
شما ببینید
از لحاظ عمق ادبی و فاخر بودن متن اون واقعا بی نظیره و منکرش نمیشه شد،
در جای جای اون قلم فصیح و عمیق کافکا به چشم میخوره ولی خوندن اون مدام مث خنجری زخم بر روح و جانتون میزنه تا اونجا که شاید بگید بذار کنار بذارمش،
بذار این اولین کتابی باشه که بی خیال اون میشم ولی خب من تمامش کردم.

یک مطلب رو (از نظر من) یا بهتره بگیم که یک گلایه رو به اشکال‌ مختلف و در زمان‌های مختلفه تصویر و بیان کشانده بود و این موضوع چنان عمیق بوده در بچه ای که فرانتس باشه که در جایی از کتاب اذعان میکنه که دیگر آثارش رو برای زدن حرفهایی که رودروی پدرش نمیتونسته بزنه نوشته و خب دیگر دوستانی که باقی آثار کافکا رو خونده باشن تقریبا شاید بتونن یک ارتباط پنهان بین همه اونها و این رنجی که در کودکی و زیر تربیت پدرش متحمل شده برقرار کنند.

قلم کافکا عمیق و چشمگیر، شکی نیست
ولی موضوع نامه پر از غم و درد و شکایت و انزجار از اونچه به سرش اومده هست.
            واقعا متحریم که الان درباره این کتاب چ باید بنویسم...

در واقع نمیشه گفت کتابه، همون عنوانشه
یعنی یک نامه است.
شما ببینید
از لحاظ عمق ادبی و فاخر بودن متن اون واقعا بی نظیره و منکرش نمیشه شد،
در جای جای اون قلم فصیح و عمیق کافکا به چشم میخوره ولی خوندن اون مدام مث خنجری زخم بر روح و جانتون میزنه تا اونجا که شاید بگید بذار کنار بذارمش،
بذار این اولین کتابی باشه که بی خیال اون میشم ولی خب من تمامش کردم.

یک مطلب رو (از نظر من) یا بهتره بگیم که یک گلایه رو به اشکال‌ مختلف و در زمان‌های مختلفه تصویر و بیان کشانده بود و این موضوع چنان عمیق بوده در بچه ای که فرانتس باشه که در جایی از کتاب اذعان میکنه که دیگر آثارش رو برای زدن حرفهایی که رودروی پدرش نمیتونسته بزنه نوشته و خب دیگر دوستانی که باقی آثار کافکا رو خونده باشن تقریبا شاید بتونن یک ارتباط پنهان بین همه اونها و این رنجی که در کودکی و زیر تربیت پدرش متحمل شده برقرار کنند.

قلم کافکا عمیق و چشمگیر، شکی نیست
ولی موضوع نامه پر از غم و درد و شکایت و انزجار از اونچه به سرش اومده هست.
          
            خب الان که مشغول نوشتن این یادداشت هستم از جزئیات کتاب چندان چیزی بیاد نمیارم و همین تا حدودی ضعیف تر بودن این کتاب رو نسبت به نسخه‌های قبلی اون میرسونه البته این ظر شخصیه منه، چون خود من اونو ظرف دو روز تمام کردم و نذاشتم زمین بمونه.

چند نقطه کلیدی داشت داستان
اول که مجبور شدند منطقه خودشون رو ترک کنند و قدم به جایی گذاشتن که ناشناخته بود براشون و به طبع موجودات اون منطقه هم تفاوت داشتند.
داستان خیلی خوب و روون جلو میره ولی اینکه ناخودآگاه ملاکی از همون منطقه به استقبالشون میاد و وارد مبارزه با میج ها میشن داستان رو جالب‌تر هم میکنه،

اما چیزی که من تو این کتاب اذیتم کرد و درواقع از کتاب‌های پیشین یادم رفته بود این بود هرچه فک کردم نتونستم قسمتی از ماجراهای قبل رو که جادوگر سلتیک کشته میشه رو بیاد بیارم (البته سایه روشنی داشتم ازش ولی جاشو پیدا نکردم) و خب ماجرا به خواهر این جادوگر نالوتی گره می‌خوره و خب در این ماجرا آلیس بدست فیند میفته 😁🤒🤗

البته اینکه از همون معجون فراموشی مگی استفاده میکنن برای مهار تام هم خیلی هوشمندانه بود، تداعی خاطرات بود.

ملاقات با پن هم خالی از لطف نبود و البته فک میکردم با موجود وحشتناکی روبرو بشه که اینطور نشد و برعکس کلی هم کمک گرفت از این الهه باستان و دست آخر هم که.....سنگ تمام میذاره. 😁😁 (باید برید بخونید، نمیگم 😅😂🥲) 

البته اون قسمت که دوباره گول جادوگر سلتیک رو میخوره با خودم میگفتم چرا این پسر همش تکی کار میکنه، کاش ی همفکری می‌کرد لااقل ولی خب ماجرا اونجا جالب‌تر میشه که در محدوده موریگان با بحث زمان مواجه میشه،
زمانی که بعد از نیمه شب کلی تایم در زمین پاش آب میخورد، شگفتی‌های جالبی داشت.

انتهای داستان در این قسمت واقعا محشر بود که در نهایت تونستن ی بلایی سر فیند بیارن،

بستونه دیگه
خودتون برید بخونید 🫠🫠🤗
          
            خب اینبار یک تغییر داشتیم
ماجرا از زبان جادوگر قاتل شروع شد و داستان‌هایی که سر سر فیند متحمل میشه 🙃 چی گفتم 🫠😁

خب ماجرا با ی کشت و کشتار شروع میشه و البته ی عضو جدید هم توسط گریملکین به ماجرا افزوده میشه و البته یک حادثه خارق العاده میفته و اون مسموم شدن این جادوگر هست که بالاخره به کمک شاگرد جادوگر به پیش اگنس منتقل شد ولی اون نیز.....

ماجرا بازم بیخ پیدا میکنه تا برج ملکین که خون آشام ها بهش اجازه ورود میدن و خب تازه اول بزن بزن ها بود و کلی سرگرم میشید ولی خب اینجا هم ی تراژدی داریم و اونم خداحافظی کردن باااا..... 🥲😁

خب بالاخره دوباره پای مادر تام به ماجرا باز میشه ولی حقیقتش از شنیدن شرایط نابودی فیند و این که تام باید کسی رو که بیشتر از همه دوست داره قربانی کنه مو به تن سیخ شد و واقعا با روح و روان آدم بازی می‌کرد این ماجرا 🫠🫠🥲🥲

خلاصه ماجرای این داستان حسابی میخکوبتون میکنه و به نوبت احساسات مختلفتونو رو مورد عنایت قرار میده،

البته اینم بگم در قسمت دوم ماجرا اتفاقاتی میفته که اصلا کسی فکرشو نمی‌کرد، حتی اینجانب 😁😁
باور کنید فک کردم استادش کیشته شده 🥲🥲
ولی خب با ناباوری....
این که تام با شجاعت روبروی ماجرا ایستاد واقعا ایستاد هم به زیبایی کار افزوده بود ولی خب خوب حسابشونو گذاشت کف دستشون،

در آخر کار هم اصن فک نمی‌کردم که غول مرحله آخر اونجوری...... برید دیگه
برید شروعش کنید 🙃😁😁
          
خب جلد دوم این سری هم به پایان رسید

به قوت جلد اول نبود،
توصیف های گاها تکراری و بیش از حد نیاز واقعا حوصله اتون رو سر خواهد برد،

اگه صرفا پیگیر حوادث تاریخی باشید خوبه براتون ولی باز هم به نظر من خسته اتون خواهد کرد.

اسم کتاب آریوبرزن بود
تصور من این بود که استقامت نهایی سردار آریوبرزن خیلی خوب بهش پرداخته شده باشه ولی فک میکنم نویسنده دیگه خسته بوده و صرفا راوی تاریخ شده بوده،
توصیفات فضا دیگه خیلی بیش از حد شده بود و کلا 50 یا 60 صفحه اخر به آخرین استقامت پرداخته شد که به نظر من میتونست بیشتر باشه (نظر کاملا شخصی) و خب این موضوع کاملا توی ذوقم زد و با انتظاری که من از کتاب داشتم خیلی فاصله داشت.

به نظر من اسم کتاب رو باید به  «افول و سقوط هخامنشی» تغییر می‌دادند، ماجرای آریوبرزن که کتاب عنوان خودش رو از اون گرفته میتونست زمینه اون کتاب باشه،

این کتاب در واقع شرح وقایع 5 یا 6 سال آخر دوره هخامنشی بوده با فراز و فرودهای عاشقانه که هرچه جلوتر می‌روید بیشتر از پیش دلزده اتان می‌کند.

امیدوارم یادداشت بدردتون بخوره،
            خب جلد دوم این سری هم به پایان رسید

به قوت جلد اول نبود،
توصیف های گاها تکراری و بیش از حد نیاز واقعا حوصله اتون رو سر خواهد برد،

اگه صرفا پیگیر حوادث تاریخی باشید خوبه براتون ولی باز هم به نظر من خسته اتون خواهد کرد.

اسم کتاب آریوبرزن بود
تصور من این بود که استقامت نهایی سردار آریوبرزن خیلی خوب بهش پرداخته شده باشه ولی فک میکنم نویسنده دیگه خسته بوده و صرفا راوی تاریخ شده بوده،
توصیفات فضا دیگه خیلی بیش از حد شده بود و کلا 50 یا 60 صفحه اخر به آخرین استقامت پرداخته شد که به نظر من میتونست بیشتر باشه (نظر کاملا شخصی) و خب این موضوع کاملا توی ذوقم زد و با انتظاری که من از کتاب داشتم خیلی فاصله داشت.

به نظر من اسم کتاب رو باید به  «افول و سقوط هخامنشی» تغییر می‌دادند، ماجرای آریوبرزن که کتاب عنوان خودش رو از اون گرفته میتونست زمینه اون کتاب باشه،

این کتاب در واقع شرح وقایع 5 یا 6 سال آخر دوره هخامنشی بوده با فراز و فرودهای عاشقانه که هرچه جلوتر می‌روید بیشتر از پیش دلزده اتان می‌کند.

امیدوارم یادداشت بدردتون بخوره، 
          
خب جونم براتون بگه از ماجرای پیش آمده،
لطفا اگه گروه خونیتون با لو رفتن داستان مشکل داره، ادامه ندید این یادداشت رو 😁😁
ولی خب یکم دنیاتون رو می‌سازم دیگه،
نه خیلی میگم
نه بی حرف میمونم 🥲

بازم ماجرا از همون خونه خاله هری شروع شد،
موندم چرا هرچی زمان میگذره این دورسلی‌ها آدم نمیشن؟!
خودشون کم بود که عمه اشونم اضافه شد.... 
بگذریم

این جلد از جلد قبل بهتر بود، زودتر وارد داستان شد،
ولی بااااازم خیلی لفتش داد تا به اصل موضوع رسید،

البته اونقده که نویسنده از بلک میترسوند آدم رو،
همش میگفتم در حد این ترس میتونه جواب بده؟
ولی خب ماجرا اصلا اونطور تموم نشد که شخصیت بده داستان واقعا بد بوده باشه،

خیلی جاها حدس میزدم داستان رو که انتهای داستان دتا حدودی حس‌های من درست از اب در میومدن، البته اینجور نبود که بتونید پیش بینی کنیدااااا،
اصلا جریان ی جور دیگه میشد مدام....

توی این قسمت
گذشته و آینده هاگوارتز بهم رسیدند و این جالب بود به نظرم،
نویسنده توی چندجا و در چند جبهه داستان رو پیش برد که خیلی خوب درگیر می‌کرد خوانند رو،

اول که خونه دورسلی ها بود
دوم خود هاگوارتز
سوم بازی کوییدیچ
چهارم رابطه با دیوانه سازها
پنجم ماجرای تیم قدیمی هاگوارتز
ششم کلاس‌های درس

اینا هرکدوم جذابیت های خاص خودش رو داشت و من لذت بردم واقعا ازش....
ولی مث دو جلد قبل نشد ماجرا...

پیش بسوی جلد بعد.... 🥲
            خب جونم براتون بگه از ماجرای پیش آمده،
لطفا اگه گروه خونیتون با لو رفتن داستان مشکل داره، ادامه ندید این یادداشت رو 😁😁
ولی خب یکم دنیاتون رو می‌سازم دیگه،
نه خیلی میگم
نه بی حرف میمونم 🥲

بازم ماجرا از همون خونه خاله هری شروع شد،
موندم چرا هرچی زمان میگذره این دورسلی‌ها آدم نمیشن؟!
خودشون کم بود که عمه اشونم اضافه شد.... 
بگذریم

این جلد از جلد قبل بهتر بود، زودتر وارد داستان شد،
ولی بااااازم خیلی لفتش داد تا به اصل موضوع رسید،

البته اونقده که نویسنده از بلک میترسوند آدم رو،
همش میگفتم در حد این ترس میتونه جواب بده؟
ولی خب ماجرا اصلا اونطور تموم نشد که شخصیت بده داستان واقعا بد بوده باشه،

خیلی جاها حدس میزدم داستان رو که انتهای داستان دتا حدودی حس‌های من درست از اب در میومدن، البته اینجور نبود که بتونید پیش بینی کنیدااااا،
اصلا جریان ی جور دیگه میشد مدام....

توی این قسمت
گذشته و آینده هاگوارتز بهم رسیدند و این جالب بود به نظرم،
نویسنده توی چندجا و در چند جبهه داستان رو پیش برد که خیلی خوب درگیر می‌کرد خوانند رو،

اول که خونه دورسلی ها بود
دوم خود هاگوارتز
سوم بازی کوییدیچ
چهارم رابطه با دیوانه سازها
پنجم ماجرای تیم قدیمی هاگوارتز
ششم کلاس‌های درس

اینا هرکدوم جذابیت های خاص خودش رو داشت و من لذت بردم واقعا ازش....
ولی مث دو جلد قبل نشد ماجرا...

پیش بسوی جلد بعد.... 🥲
          
خب جونم بگه براتون
خیلییییی دیر به جمع خوانندگان هری پاتر پیوستم،
و خب بشدت منتظر شروع اجلاد بعدی اونم 🥲🥲

شخصیت پردازی کتاب محشر بود
همون اول شروع کرد و همه رو ریخت وسط
شروع طوفانی داشت،
و خیلی سریع ما رو وسط ماجرا کشوند، بس حاشیه،

شخصیت های جالب و با کارکترهای متفاوتی رو به نمایش گذاشته که هرکدوم به تنهایی نماینده یک تیپ خاص از افراد میتونه باشه،

اینکه ما تا انتهای کتاب فک میکردیم پروفسور اسنیپ خرابکاره ماجراست هم البته خالی از لطف نبود،
چرخش ناگهانی داستان در انتهای داستان البته غافلگیر کننده بود، جا خوردم ی لحظه،
آخه حتی یک نشونه هم نبود که کار کار اسنیپ نیست،

دوست شدن‌های سه نفر،
کسر امتیازها
و دریافت امتیاز ها در انتهای ماجرا
اصن زیرورو کرد زمینه داستان رو،

ی نکته جذاب دیگه این بود که هری از اول معروف بود، در ادامه ماجرا منفور شد و در انتها مجدد به جایگاه اولش برگشت، واقعا هنرمندی بی نظیری بود....

برید بخونید،
پشیمون نمیشید.... 🥲🥲🥹
            خب جونم بگه براتون
خیلییییی دیر به جمع خوانندگان هری پاتر پیوستم،
و خب بشدت منتظر شروع اجلاد بعدی اونم 🥲🥲

شخصیت پردازی کتاب محشر بود
همون اول شروع کرد و همه رو ریخت وسط
شروع طوفانی داشت،
و خیلی سریع ما رو وسط ماجرا کشوند، بس حاشیه،

شخصیت های جالب و با کارکترهای متفاوتی رو به نمایش گذاشته که هرکدوم به تنهایی نماینده یک تیپ خاص از افراد میتونه باشه،

اینکه ما تا انتهای کتاب فک میکردیم پروفسور اسنیپ خرابکاره ماجراست هم البته خالی از لطف نبود،
چرخش ناگهانی داستان در انتهای داستان البته غافلگیر کننده بود، جا خوردم ی لحظه،
آخه حتی یک نشونه هم نبود که کار کار اسنیپ نیست،

دوست شدن‌های سه نفر،
کسر امتیازها
و دریافت امتیاز ها در انتهای ماجرا
اصن زیرورو کرد زمینه داستان رو،

ی نکته جذاب دیگه این بود که هری از اول معروف بود، در ادامه ماجرا منفور شد و در انتها مجدد به جایگاه اولش برگشت، واقعا هنرمندی بی نظیری بود....

برید بخونید،
پشیمون نمیشید.... 🥲🥲🥹
          
            جا داشت خیلی زودتر راجع به این کتاب بنویسم چند خطی ولی فرصت نشد،
کتاب در واقع سخنرانی های به متن دراومده استاد غفاری (از شاگردان آیت الله بهجت و علامه طباطبایی) هستش که توسط شاگردان ایشون مرتب و منظم و دسته بندی شده،

کتاب فوق العاده جذابی هست و بطور کامل حول زیارت عاشورا و مراتب معرفت نفس و سیروسلوک در این زیارت شریف میچرخه،
متن ساده و روونی داره و جابه‌جا با احادیث و روایات مستند شده،

کتاب ی جور خاصه
وقتی میخونیدش به آدم حس خوبی میده،
مدام شوق به زیارت ابا عبدالله تو وجودتون میجوشه و حس به گناه خیلی کمرنگ میشه،

ی جورایی من نمیتونستم زیاد به زیاد بخونم،
مدام مکث میکردم که تا مزه مزه کنم که چی گفته و چی شده و گاهی چند روزی با همون که خونده بودم زندگی میکردم 🥹🥹🥹🙂

خیلی طولانی شد خوندن این کتاب برای من
ولی از جای جای اون لذت بردم 🥹🥹🥹
و در واقع برای این که تموم نشه، کشش دادم 😅😅🙃

بسیار توصیه میشه 🥲
بخونیدش
پشیمون نمیشید 🥲🥲🥲