بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمدرضا زائری

@zaeri.mohammadreza

288 دنبال کننده

                      
                    
zaeri.mohammadreza
morzaeri

یادداشت‌ها

نمایش همه
                از همان روزی كه كتاب «به سفارش مادرم» در آخرین نمایشگاه كتاب قبل از كرونا رونمایی شد، دو سه بار اینجا و آنجا دیده بودمش، اما هیچ‌وقت فرصتی پیش نیامد كه كتاب را ورق بزنم و بخوانم.

عنوان فرعی كتاب «بیست و چند روایت از مأموریتی خانوادگی در عراق» است و طرح جلدی خوش‌رنگ و زیبا دارد و داخل كتاب هم عکس‌های متعدد از پیاده‌روی اربعین و این‌ها برای من كه هم توفیق این زیارت خاص را داشته‌ام و هم چیزهایی درباره آن نوشته و منتشر کرده‌ام تازه نبود. گمان می‌کردم این كتاب هم مشابه یكی از چندین مجموعه سفرنامه دیگری است كه در این سال‌ها دیده‌ام؛ خوب و باارزش اما عادی و تكراری!

نویسنده كتاب را می‌شناختم، دوستی هنرمند با گرایش‌های ادبی روشنفكری و همین مایه تعجب و تردید بود! از خود می‌پرسیدم كه چنین كسی با چه انگیزه‌ای می‌تواند به پیاده‌روی اربعین برود و با خود می‌گفتم شاید سفارشی از نهادهای فرهنگی و مراكز مختلف انقلابی بوده و حتى تعبیر مأموریت خانوادگی را هم با همین نگاه تفسیر می‌کردم.

وقتی برای اولین بار كتاب را به‌قصد خواندن در دست گرفتم و شروع به ورق زدن كردم، همان صفحه اول غافلگیرم كرد. این شروع قدرتمند و متفاوت كتاب تكلیفم را تا آخر كار مشخص ساخت و نشان داد با اثری غیرعادی و جذاب روبرو هستم. سفرنامه‌ای صریح و بدون تعارف از نویسنده‌ای جوان كه مجبور شده است به عراق برود؛ به خاطر خواسته مادرش كه سال‌هاست درگیر و گرفتار پرستاری آلزایمر مادربزرگ شده و حالا این جوان نویسنده كه حتى سفر به افغانستان و پاكستان را به سفر عراق ترجیح می‌دهد قرار است به سفری برود كه انتخاب خودش نبوده: «من آمده‌ام اینجا مادر. نه برای زیارت، نه برای دیدن این هنگامه‌ی بزرگ میلیونی از آدم‌ها، نه برای نوشتن حتى. من برای تو آمده‌ام. برای آن‌که گوش تو باشم كه بشنود در این راه چه می‌گذرد، چشم تو باشم كه ببیند در این راه چه كسانی می‌روند و می‌آیند.»

نویسنده جسارت و صراحت عجیبی دارد و حس و حال بسیاری از جوانان امروز را بی‌پروا بر قلم می‌آورد و من در شگفتم كه چگونه این كتاب برای انتشار مجوز گرفته و چه طور ناشر وابسته به آستان قدس رضوی آن را چاپ كرده است: «تركمنستان و آذربایجان و تركیه و ارمنستان كه تکلیفشان روشن است؛ توریستی‌اند. سفر به آن‌ها باب رهایی چندروزه‌ی مردمِ به تنگ آمده از زندگی در جمهوری اسلامی است». نویسنده از همین ابتدا تكلیف خودش را با خواننده معلوم كرده است؛ نه‌تنها شیفته و دلباخته زیارت اربعین نبوده، بلكه اگر قرار می‌شده به سفری برود هرگز عراق حداقل در میان شش انتخاب اولش قرار نداشته!

دقیقاً به همین دلیل معتقدم این كتاب را باید خواند، چون برای اولین بار یك نفر بدون دلبستگی های اعتقادی و شیفتگی‌های عاطفی مذهبی تصمیم گرفته به پیاده‌روی اربعین برود و درباره آن بنویسد.

سفر زیارتی اربعین مهم است، هم به خاطر ابعاد آخرالزمانی و تمدن‌ساز و خصوصیات بین‌المللی و جهانی آن و هم به خاطر نقش محوری و تأثیرگذاری كه در شاكله فكری و نظام سیاست‌گذاری مدیران و مسئولان جمهوری اسلامی دارد. یعنی چه موافق باشید و چه مخالف، چه انقلابی باشید و چه ضدانقلاب، چه مسلمان یا شیعه باشید و چه غیرمسلمان و غیرشیعه، چه مؤمن باشید و چه بی‌ایمان، چه علاقه و اعتقاد به مناسك آیینی داشته باشید و چه از همه این چیزها بدتان بیاید، هر موضعی داشته باشید باید این كتاب را بخوانید!

اگر نسبت به مناسك اربعین دلبستگی و اعتقاد دارید و امسال از این سفر محروم مانده‌اید، كلمه به كلمه و عكس به عكس این كتاب خاطراتتان را زنده می‌کند و شما را قدم به قدم در مسیر پیاده‌روی اربعین قرار می‌دهد. اگر هم هیچ باور و علاقه‌ای به این موضوع نداشته باشید، این تنها فرصت شماست كه از چشم كسی كه به شما نزدیك است و با زبانی متفاوت -چیزهایی كه ندیده و نشنیده‌اید- روایت می‌کند، به این پدیده بزرگ و استثنایی بنگرید.

نویسنده بی‌پروا موضع خودش را نسبت به خیلی از مسائل فرهنگی و اجتماعی بیان كرده و همین كتاب را زنده و پویا نشان می‌دهد؛ از دلخوری صریح نسبت به گشت‌های شبانه بسیج تا انتقاد جدی به رفتار اجتماعی روحانیت. به بهانه‌های مختلف هم در جای‌جای كتاب به فیلم‌های سینمایی، رمان‌های كلاسیك و اشخاص اشاره می‌کند و كتاب را از اسم‌های عَلَم و نام‌های خاص -از كیائیانِ نشر چشمه تا ده‌نمکی و الله‌كرم- آكنده است.

یادداشت‌های بیست و چندگانه كتاب كه با عکس‌های بسیار دیدنی و خاص همراه شده یك اثر مردم‌شناسانه خواندنی فراهم ساخته كه مطمئنم یكی از بهترین گزینه‌ها برای ترجمه به زبان‌های خارجی -جهت معرفی متن و حاشیه پیاده‌روی اربعین- است.

كتاب با دقتی هنرمندانه و با تصویرسازی‌هایی ظریف به دنیای درون آدم‌ها سفر می‌کند و نویسنده كه خود اصرار دارد از نقل حرف‌های کلیشه‌ای و تكراری دور بماند با وسواس لایه‌های درونی شخصیت و زندگی سوژه‌هایش را می‌کاود تا از كودكی یك پروفسور هندی تا فضای خانوادگی رئیس پلیس مسكو به جزییات قابل‌تأمل و نكات عمیقی برسد كه تحول‌آفرین و سرنوشت‌ساز بوده‌اند. هرکدام از این چهره‌های غریبه و گمنام هم برای او یادآور سوژه‌ای در ایران می‌شوند و داستان‌های خواندنی آن‌ها هم به این داستان‌های تازه می‌پیوندد و هزارتویی متنوع از حکایت‌های رنگارنگ و ماجراهای عجیب می‌سازد.

كتاب نظم هندسی و ساختار منسجم و طراحی آگاهانه‌ای نیز دارد كه سراسر تقدیس خانواده است و ستایش ناخواسته مادری قابل‌احترام و مستحكم كه سایه حضورش از ابتدا در تمام اجزای كتاب دیده می‌شود و خواننده با هر بهانه‌ای در مقابل مهر بیكران و شخصیت مقتدر آن بانوی بزرگوار سر خم می‌کند، چنان‌که اگر كتاب را اثری در تكریم «مادری» بخوانیم، بیراه نگفته‌ایم.

روایت دلنشین و نثر روان «به سفارش مادرم» بیست و چند فرصت کم‌نظیر از خواندن و دیدن به شما در همراهی یك مأموریت خانوادگی خواهد داد كه هرگز فراموش‌شدنی - و نیز قابل تكرار- نیست.

 ( https://www.alef.ir/news/3990716111.html)
        
                بی‌تردید اساس سعادت محیط اجتماعی در سلامت و قوام بنیان خانواده است و هر چه روابط خانوادگی سالم‌تر و درست‌تر و از آسیب‌ها و آفات دورتر باشد، جامعه سالم‌تر خواهد بود.

به دلایل گوناگون و قابل‌فهم، هر چه می‌گذرد عواملی كه روابط خانوادگی را تهدید می‌کنند پیچیده‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند و همه ما نیاز داریم تا به شكل مستمر و دائمی مراقب سلامت روابط خانوادگی خود باشیم.

یكی از جدی‌ترین خطرها برای هر یك از ما این است كه گمان كنیم مثلاً همان مراجعه اولیه به مشاور در آستانه ازدواج یا مطالعه كتابی كه در ابتدای زندگی خوانده‌ایم، برای اداره موفق یك زندگی خانوادگی در طول ده‌ها سال كافی است.

هر یك از ما در مرحله شکل‌گیری خانواده و ازدواج به افزایش دانش و آگاهی نیازمندیم و سپس در مراحل دیگر از بارداری و زایمان و بچه‌داری تا بالیدن فرزندان و دوره نوجوانی و سپس ازدواجشان محتاج راهنمایی و اصلاح رفتار خود هستیم. حتى روزی كه به میان‌سالی و پیری برسیم باز هم لازم است كه از راهنمایی كارشناسان و متخصصان روانشناسی و علوم تربیتی برای تعامل با مسائل متفاوت آن دوران استفاده كنیم.

دوستی دارم كه پزشك است و بسیار شخصیت ستودنی و ارزشمندی دارد، او مدتی پیش از من پرسید:آیا كتابی سراغ داری كه برای پدرشوهرها نوشته شده باشد و شیوه تعامل با عروس را آموزش دهد؟ بعد به من كه با تعجب از سؤالش به او خیره شده بودم نگاه كرد و ادامه داد؛ پسرم دارد داماد می‌شود و احساس می‌کنم دانش و آگاهی لازم برای ارتباط با همسرش را ندارم و دنبال كتابی می‌گردم كه در این زمینه به من كمك كند!

همه ما نه‌تنها برای استفاده صحیح از یك خودرو، بلكه حتى برای بهره بردن درست از یك دستگاه كولر یا بخاری نیز باید به شكل منظم و مستمر از رسیدگی یك سرویس‌کار استفاده كنیم، اما عجیب است كه برای روابط خود در زندگی خانوادگی نیاز به یك بازنگری احساس نمی‌کنیم و باور نداریم كه باید به بررسی و بازخوانی وضعیت روابط خانوادگی خود بپردازیم.

كتاب «اصول روابط خانوادگی» یكی از آثاری است كه به دلیل همین نیاز باید خواند و از آن بهره برد، چرا كه از سویی كتابی جامع و فراگیر است و محورهای متنوعی از موضوعات مربوط به روابط خانوادگی را پوشش می‌دهد و از سوی دیگر برآمده از اشراف و احاطه علمی صاحب آن آیت‌الله دكتر علیرضا اعرافی به معارف دینی است. آیت‌الله اعرافی از سویی تحصیلات دانشگاهی و تخصص در حوزه مطالعات تربیتی دارد و سال‌ها ریاست دانشگاه بین‌المللی «المصطفى» را بر عهده داشته و از سوی دیگر فقیه و مجتهدی برجسته است.

اصغر صفرزاده مجموعه خطبه‌های تربیتی ایشان در نماز جمعه را گردآورده و با نظارت ایشان ترتیب و سامان بخشیده و در دو بخش و بیست و پنج فصل به‌صورت كتابی خواندنی عرضه كرده است. یكی از مهم‌ترین نكات كتاب كه نقطه عطف آن به شمار می‌آید، تمركز بر قاعده طلایی در روابط خانوادگی با تكیه بر قرآن كریم و روایات است كه به‌خوبی نقش انصاف را در حل مشكلات و چالش‌های خانواده نشان می‌دهد. بخش پایانی كتاب نیز با پیوست‌هایی از كتابنامه و نمایه‌ها برای استفاده کامل‌تر و دقیق‌تر محققان و پژوهشگران بهره افزون‌تری برای خوانندگان جدی‌تر فراهم می‌سازد.

اگر كسی بخواهد نگاهی روزآمد و كاربردی به معارف دینی در حوزه روابط خانوادگی داشته باشد، می‌توان این كتاب را به‌عنوان یکی از بهترین گزینه‌ها معرفی كرد.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990612156.html)
        
                پیش‌تر درباره ضرورت «بهشتی‌خوانی» سخن گفته‌ایم و نوشته‌ایم كه چرا باید شهید دكتر بهشتی را خواند و به مطالعه آثار و اندیشه‌های او پرداخت. اما به‌طور طبیعی شاید مطالعه كامل آثار او برای همگان دشوار باشد یا حتى كسانی كه علاقه به قدم گذاشتن در این راه دارند، ندانند كه از كجا و چگونه شروع كنند. از سوی دیگر برای كسانی كه امروز با فاصله چند دهه به مطالعه این آثار می‌پردازند به‌طور طبیعی پرسش‌ها و ابهاماتی وجود دارد كه پاسخ آن‌ها را در کتاب‌های آن شهید نمی‌یابند.

یكی از نیازهای جدی در این حوزه تألیف كتابی بود كه با اسلوب منابع درسی در حجم و محتوای مناسب این نیاز برای چنین مخاطبی تدوین شود كه خوشبختانه این كار با همت بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی انجام شده است.

در ابتدای این اثر با اشاره به این ضرورت چنین می‌خوانیم: «هر كس به او از زاویه‌ای خاص نگاه كرده؛ برای برخی او یك رجل سیاسی است كه در رهبری انقلاب و شکل‌گیری جمهوری اسلامی نقش داشته، برای عده‌ای او اندیشمند مسلمانی است كه تلاش كرده دین را به‌عنوان یك منظومه به‌هم‌پیوسته اندیشه و عمل ارائه دهد، گروهی او را مدیری مدبر و سازماندهی متبحر می‌دانند كه آخرین دستاورد او حزب جمهوری اسلامی بود، برخی وی را به‌عنوان معلمی تلاشگر در آشتی دین و دانش در نظام تعلیم و تربیت معاصر می‌شناسند.»

كتاب «زیست و اندیشه شهید آیت‌الله دكتر محمد حسینی بهشتی» مجموعه‌ای است از نُه مقاله كه هر كدام به یكی از ابعاد و جنبه‌های مختلف شخصیت و زندگی ایشان پرداخته و كوشیده است تا در حد توان سیمایی كامل از او به دست دهد.

دكتر سید علیرضا بهشتی زندگی و روزگار پدر را مرور كرده، استاد سروش محلاتی از اصول و مبانی حكومت سخن گفته، دكتر فیرحی از حزب و حكمرانی حزبی در اندیشه بهشتی نوشته و دكتر فرشاد مؤمنی رویكرد اسلامی به توسعه عادلانه را از منظر آن شهید بررسی نموده است و استادان دیگر هر كدام از منظر خود به همین ترتیب قطعه‌ای از این پازل را تكمیل کرده‌اند.

شكل و شمایل كتاب نیز بسیار جذاب شده و صفحات آن با عکس‌های متنوع و متعدد زینت یافته و درعین‌حال ساختار محتوایی علمی و آكادمیك دارد. از سویی هر جا از چهره‌ها و نام‌های بزرگان اندیشه و فكر همچون كانت و سارتر نامی به میان آمده شرحی درباره آنان ذكر شده و از سوی دیگر بسیاری از شخصیت‌های معاصر همچون مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله منتظری، دكتر شریعتی و مهندس بازرگان به‌تناسب مباحث برای مخاطب به‌صورت كامل معرفی شده‌اند. پایان هر فصل نیز پرسش‌هایی دارد و در خلال مباحث نیز پیشنهادهایی برای فعالیت كلاسی و مشاركت فراگیران در مباحثه و گفتگو اضافه شده است.

گرچه محتوای هر مقاله از عبارات و گفتارهای شهید بهشتی سرشار بوده ولی درعین‌حال به‌تناسب هر موضوع آثار گوناگون شهید بهشتی نیز معرفی شده و در كنار این‌ها معرفی منابع هر فصل و نیز معرفی کتاب‌هایی برای مطالعه بیشتر به غنای این اثر افزوده است.

سه نكته خاص هم در تألیف این كتاب مدنظر بوده كه به آن تمایز می‌دهد؛ یكی توجه به تأثیر گفتمان‌های رقیب و مواضع دیگران، دو دیگر: بیان انتقاداتی كه به ایشان وارد شده و سیر تطور و تحول فكری او كه این نكات برای مخاطبی كه از نسلی تازه كتاب را ورق می‌زند بیشتر جذاب و قابل‌توجه است.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990509079.html)
        
                كتاب «مسجد رهبر» تاریخ شفاهی مسجد كرامت مشهد است كه رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش از انقلاب اسلامی امام جماعتش بوده‌اند.

مسجد كرامت در تاریخ انقلاب اسلامی و به‌طور خاص دوران معاصر شهر مشهد دارای جایگاه و نقش ممتازی است و خصوصاً سابقه این مسجد بعد از آن‌که مسؤولیت رهبری انقلاب بر دوش آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفت اهمیت بیشتری یافت، زیرا بیشترین سهم را در پیشینه فعالیت‌های اجتماعی ایشان داشته و زمینه بروز عمومی شخصیت انقلابی ایشان بوده و از همین روی تدوین كتابی درباره تاریخ شفاهی این مسجد ضرورت و اهمیت پیدا می‌کند.

این كتاب حاصل كاری جمعی است كه بیش از ده سال به طول انجامیده و در نهایت وسواس و دقت صورت گرفته و سرشار از نكات خواندنی و محتوای قابل‌استفاده است. پیشگفتار كتاب -كه خود به‌تنهایی خواندنی و مفید تواند بود- مروری بسیار گذرا و مختصر بر نقش‌آفرینی و كاركرد مسجد دارد و به‌خوبی از برخی تجربه‌های تاریخی مساجد سخن می‌گوید.

مقدمه نیز با ظرافت و حوصله به شرح اجمالی مسیر پژوهش و جزئیات كار پرداخته و مخصوصاً دو نكته را نشان می‌دهد؛ اولاً دست‌اندركاران این كتاب خود مراقب بوده‌اند كه جایگاه فعلی رهبر انقلاب بر روایت‌ها اثر نگذارد و دچار اغراق و تعارف نشوند و ثانیاً بقیه ابعاد این مسجد تحت تأثیر غلبه نقش امام جماعت مسجد در آن دوره مشخص قرار نگیرد. درعین‌حال کاملاً مشخص است كه تجربه مشهور و ماندگار مسجد كرامت مشهد کاملاً به همان تاریخی كه امام جماعتش شخص «سیدعلی خامنه‌ای» بوده بستگی دارد و نمی‌توان به‌سادگی از كنار این مرحله گذشت و آن را ساده انگاشت.

فصول مختلف كتاب كه با هنرمندی تفكیك شده‌اند، نخست به پیشینه تاریخی مسجد از جلسه دعای ندبه و كانون و انجمن تا شکل‌گیری و راه‌اندازی مسجد می‌پردازد و سپس به فعالیت‌های متنوع مسجد خصوصاً جلسه قرآن می‌رسد و در هر بخش به‌تفصیل جزییات مفیدی بیان می‌شود. شاید یكی از خصوصیات مهم این كتاب آن باشد كه رویكرد «مدرسه‌ای» انقلاب اسلامی را مستند و ثبت كرده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است.

انقلاب اسلامی -برخلاف نمونه‌های مشابه خود- نه حاصل یك كودتای نظامی و نه دستاورد مبارزه یك حزب سیاسی بود، بلكه رهبران انقلاب، همه، روحانیون و عالمان و فرزانگانی بودند كه از مدرسه و مسجد برخاسته بودند و تمام اتكایشان بر مردمی بود كه در فضای انتقال معارف به آنان پیوند می‌خوردند. از امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای كه رهبران انقلاب بوده‌اند تا مرحوم دكتر شریعتی و استاد شهید مطهری كه معلمان انقلاب خوانده می‌شدند، همه با مردم رابطه استاد و شاگردی داشته‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای در همان دوره امامت مسجد كرامت، به گواهی اسناد و جزوه‌ها و اعلامیه‌ها و حتى تعبیر ثبت‌شده بر جلد کتاب‌های منتشرشده ایشان به‌عنوان «استاد سیدعلی خامنه‌ای» شناخته می‌شد. این را همه ما امروز می‌دانیم، اما باید این شواهد تاریخی به شكل حرفه‌ای و علمی و تخصصی ثبت شود تا نسل‌های آینده نیز بدانند و دریابند كه مردمی بودنِ عناصر متن اصلی و مدرسه‌ای بودنِ رهبران این انقلاب، مهم‌ترین افتخار و سربلندی‌اش هستند و این انقلاب -با هر قضاوتی كه درباره کارنامه‌اش و شرایط امروزش داشته باشیم- هرگز کوچک‌ترین لكه ننگی از وابستگی سیاسی به اجانب یا ارتباط نظامی با كودتاگران نداشته است.

كتاب «مسجد رهبر» از سویی می‌تواند برای فعالان مسجدی، طلاب و روحانیون و دل‌بستگان به انقلاب و رهبری بسیار خواندنی و جذاب باشد و از سوی دیگر حتماً برای تاریخ‌پژوهان و علاقه‌مندان مطالعات فرهنگی مفید و مرجع خواهد بود.

كار عالمانه و حرفه‌ای واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، هم الگویی برای كارهای ضروری مشابه عرضه كرده و هم سندی ماندگار برای مطالعات اجتماعی و فرهنگی آینده به‌جای گذاشته است.


(منتشر شده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990905083.html)
        
                 
دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی مرحله‌ای خاص و بسیار متفاوت از تاریخ معاصر است كه شاید سال‌های بعد اهمیت و حساسیت آن بیشتر به چشم بیاید. تجربه دفاع مقدس در كنار همه تهدیدهای تلخ و دردناك، فرصت‌هایی درخشان و افتخارآفرین را نیز رقم زد و موجب شكوفایی شخصیت‌ها و استعدادها و بروز فضیلت‌ها و ارزش‌های درونی شد.

در این میان نقش زنان چه در حضور مستقیم میدانی و چه در اثر غیرمستقیم و پشت جبهه كمتر موردتوجه قرار گرفته و مخصوصاً بانوانی كه خود در خط اول و مواجهه رویارو در متن حوادث و رویدادها بوده‌اند شایسته پژوهش و مطالعه دقیق‌تر به نظر می‌رسد.

خوشبختانه مركز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، كار خود را در این زمینه آغاز كرده و یكی از آثاری كه با نام «شماره پنج» برای بررسی نقش زنان در مقاومت آبادان به چاپ رسانده بسیار خواندنی است. این كتاب روایت خانم فاطمه جوشی است كه تجربه دقیق و جذاب حضور خود در حوادث دوران انقلاب و جنگ را به زیبایی و ظرافت نقل كرده و اطلاعات دست‌اول و نكات مهمی را به خواننده منتقل می‌کند.

من خود به دلایلی - كه گفتن نمی‌خواهد - معمولاً در برابر این‌گونه آثار از تاریخ شفاهی با این پرسش و تردید ابتدایی مواجه هستم كه صاحب اثر چه قدر گرفتار تعارفات معمول و شعارهای رسمی بوده و حتى اگر او خود همه چیز را صریح و راحت گفته باشد ناشر تا چه اندازه نسبت به واقعیت‌های تاریخی وفادار بوده و سانسور و حذف را بر كتاب تحمیل نكرده است؟

در كتاب «شماره پنج» وقتی نویسنده از حوادث قبل از انقلاب سخن می‌گوید به‌سادگی و شفافیت به بی‌حجابی خود در نوجوانی اشاره دارد و بعد هم از كتاب زهرا رهنورد و سخنرانی‌های هاشم آغاجری نام می‌برد و به همین روانی و صراحت تحولات فكری خود و انتخاب حجاب و فعال شدن در هسته‌های مبارزه و پیوستن به سپاه و بسیج را تشریح می‌کند. این رویكرد به‌طور طبیعی به خواننده اطمینان نسبی می‌دهد و بر اعتماد او به اثر می‌افزاید و به همین دلیل شیرینی و جذابیت خاطرات را در فصول بعد دوچندان می‌کند.

كتاب سرشار است از داستان‌های بسیار خاص و خاطرات متفاوت و انحصاری از مسائل و اتفاقاتی كه در متن دفاع مقدس جاری بوده‌اند اما كمتر دیده شده یا موردتوجه قرار گرفته‌اند.

برخی از این خاطرات فوق‌العاده غمناكند و بار درد و اندوه دارند و برخی نیز دارای چاشنی طنز یا ظرافت‌هایی شوخ طبعانه هستند كه در كنار هم قطعه‌های پازلی برای شناخت کامل‌تر یك مرحله تاریخی حساس را كامل می‌کنند؛ از حضور نیروهای منافق سازمان مجاهدین خلق به‌عنوان پرستار در بیمارستان برای جاسوسی از مجروحان و فعالیت‌های تخریبی تا شركت دختری جوان در امتحان رانندگی برای گرفتن گواهینامه در زیر بمباران و فضای متشنج جنگی و از خاطره دیدار خصوصی با امام در قم تا دشواری خبردادن شهادت رزمندگان به خانواده‌هایشان كه در ماجرای تکان‌دهنده مرزوق به اوج می‌رسد.

مهم‌ترین خصوصیت كتاب ذكر مفصل جزییات از پشت پرده‌ها و شیوه كار گروه‌های انقلابی و نوع روابط زنان و مردان و كیفیت حضور جمعی از دختران جوان در صحنه جدی حضور اجتماعی و نقش‌آفرینی است و اطلاعات دقیقی كه در پیرامون حوادث مهمی چون آتش‌سوزی سینما ركس یا حصر آبادان ارائه می‌شود به دلیل حضور مستقیم راوی اهمیت فراوان دارد.

كتاب «شماره پنج» در عین آن‌که جذابیت یك داستان بلند را داراست، به خواننده کمک می‌کند تا باورها و دغدغه‌های نسل گذشته را بیشتر درک كند و حال و هوای اجتماعی و فرهنگی دوران انقلاب و جنگ را بهتر بشناسد.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990411123.html)
        
                این روزها که استکبار جهانی و توطئه گران بین المللی، بیش از همیشه مشغول فتنه انگیزی و آشوبگری هستند و با افزایش اختلاف و تنش میان مسلمانان شیعه و سنی در نقاط مختلف به حفظ قدرت خود و سوء استفاده از منابع سرزمینهای اسلامی مشغولند، ارزش و اهمیت ارتباط سالم مذهبی و گفتگوی علمی بر اساس نقاط اشتراک و موارد اتفاق آشکار می‌شود. 
بسیاری از عالمان مسلمان - چه از شیعیان و چه از اهل سنت- در طول قرن گذشته برای تحقق این هدف کوشیده اند که بی تردید بزرگترین و مشهورترین آنان علامه سید عبدالحسین شرف الدین است. 
او دانشمند برجسته و مجاهد بزرگی بود که در عمر بابرکت خود منشأ خدمت‌های بزرگ شد و آثار مهم و سرنوشت سازی را بنیان نهاد و چنان مورد قبول و احترام عموم بود که در مصر و عربستان هم مانند عراق و ایران از او با تجلیل و تقدیر استقبال می‌شد تا جایی که وی تنها عالم شیعه است که در تاریخ مسجدالحرام امام جماعت شده و اهل سنت همراه پادشاه حجاز به او اقتدا کرده اند.  
شیخ آقابزرگ تهرانی او را چنین وصف می‌کند:«شرف الدین یکی از افتخارات این روزگار است، و یکی از آیات بزرگ خداست که در عصر حاضر طلوع کرده است. برای این سده اسلامی همین بس که این نابغه یگانه در آن ظهور کرده است» و سپس با اوصافی متنوع جایگاه باشکوه علمی و اجتماعی او را شرح می‌دهد. 
یکی از مهمترین آثار ماندگار این عالم فرزانه کتاب ارجمند و مشهور «المراجعات» است که بر اساس هماهنگی و توافق میان او با شیخ الازهر مصر تألیف و تدوین شد. 
این کتاب که آن را از برجسته ترین آثار ارزشمند قرن چهاردهم اسلامی به شمار آورده اند، مجموعه ١١٢ نامه است که میان ایشان و شیخ الإسلام سلیم بِشْری مفتی مصر و رییس دانشگاه الأزهر قاهره رد و بدل شده است و عنوان «المراجعات» به همین تبادل نامه‌ها اشاره دارد. 
در این نامه‌ها موضوعات مختلف اختلافی میان اهل سنت و شیعیان مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با شیوه ای عالمانه و احترام آمیز به پرسش‌های طرف مقابل پاسخ داده شده است. 
این مجموعه منحصر به فرد و استثنایی در عین حال نمونه ای عالی برای تبیین شیوه صحیح مناظره علمی ارائه می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان صادقانه و دور از  پیشداوری و بدون تعصب و جنجال در جستجوی حقیقت برآمد و برای یافتن حق کوشید و یاری جست.   
علامه محمدرضا حکیمی در کتاب شرف الدین با اشاره به همین رویکرد می‌نویسد:«بیان دلایل مذهبی و توضیح مبانی جهان بینی هر مذهب، در داخل اقالیم اسلام، زیانی به «آرمان بزرگ اتحاد» نخواهد رسانید، به شرط آن که نویسندگان و گویندگان، از نقل مطالب ضعیف پرهیز کنند، تهمت و افترا نزنند، ادب را رعایت نمایند، و اخلاق اسلامی و شئون برادری را ملحوظ دارند» 
شاید همین تلاش صادقانه دو طرف برای جستجوی حقیقت زمینه موفقیتهایی مانند دارالتقریب را فراهم ساخت و منجر به صدور فتوای مشهور شیخ محمود شلتوت در تأیید مذهب شیعه به عنوان مذهب پنجم اسلامی و جواز عمل به احکام شرعی آن شد. 
کتاب «المراجعات» سالها بعد از زمان مکاتبات به چاپ رسید و بعد از استقبال گسترده مخاطبان در کشورهای اسلامی، به زبانهای مختلف ترجمه گردید. 
این کتاب که نخستین بار به همت یک بازرگان ایرانی مقیم لبنان چاپ شده بود، در ایران نیز بارها به فارسی ترجمه شده و اکنون چندین ترجمه از آن با عناوین مختلف موجود است.
یکی از این ترجمه‌ها «مناظرات» نام دارد که در زمان حیات مرحوم شرف الدین  به قلم مرحوم آیت الله علامه سردار کابلی نگاشته شد و به همت استاد فرزانه مرحوم کیوان سمیعی به چاپ رسید. 
مرحوم سردار کابلی که خود از دانشمندان برجسته قرن اخیر هستند -چنان که ایشان را از نظر وسعت و تعدد حوزه‌های تسلط علمی و تخصصی به شیخ بهایی تشبیه می‌کنند- در این ترجمه کوشیده تا با وفاداری بسیار شدید به متن اصلی، ظرافتهای مباحث اعتقادی و نکته‌های تاریخی یا قرآنی و حدیثی را به مخاطب فارسی زبان منتقل کند. 
هر چند این ترجمه به دلیل وسواس نگارش و احاطه علمی مترجم و پاورقی‌های سودمند قابل توجه است ، اما ترجمه‌های دیگر کتاب «المراجعات» به زبان فارسی همه خوب و بعضا روان تر و شیواتر هستند.  


(به تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ از سری یادداشت‌ها برای روزنامه شهرآرا)
        
                کتاب مشهور «امیل» یکی از مهمترین آثار «ژان راک روسو» متفکر  و نویسنده بزرگ فرانسوی قرن هجدهم (متولد ژنو) است که با همراهی ولتر، دیدرو، منتسکیو و کانت تحولات بزرگ فکری و فرهنگی عصر روشنگری را رقم زد.
کتاب معروف او «قرارداد اجتماعی» پایه‌های حکومت دموکراتیک را در اروپا طرح ریزی کرد و زمینه ساز انقلاب فرانسه شد، کتاب «اعترافات» و برخی از نوشته‌های دیگر او مکتب رمانتیسم را شکل داد و در ایجاد جریان جدید ادبی اثر داشت و کتاب «امیل» او شالوده اساسی نظام تعلیم و تربیت مدرن را شکل بخشید. 
این کتاب در زمان انتشار (۲۵۸ سال قبل) موجب واکنش‌های گسترده ای شد و مخالفت‌های شدیدی از سوی حاکمان و اشراف در پی داشت، چنانکه در زادگاهش سوزانده شد و موجب آوارگی او گردید، اما به زودی مخاطبان خود را یافت و شناخته شد و پس از آن تا کنون همواره به عنوان یک کتاب مهم و کلاسیک بازنشر یافته و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
روسو که اندیشمندی آرمان گرا ، آزادیخواه ، عدالت طلب و منتقد است بسیاری از مشکلات اجتماعی را ناشی از فقدان نگاه صحیح انسان و نظام مطلوب در تربیت انسانی می‌داند و در این کتاب به تبعیت از افلاطون بر اهمیت و نقش تربیت تاکید می‌کند و آن را هنری والا و ارجمند برمی‌شمارد که پایه و اساس سعادت بشری است.
این کتاب اثر گذار  و جریان ساز تاریخی مانند برخی کتاب‌های مهم دیگر در پی یک پیشنهاد و درخواست تالیف شده و روسو در ابتدا برای پاسخ دادن به خواسته بانویی نوشتن یادداشت‌های مختصر را آغاز کرده بود اما در میانه کار تصمیم گرفت که  چیزی مفصل‌تر بنویسد؛«از قدیم الایام تا امروز تمام مردم علیه آموزش و پرورشی که بدان عمل می‌شده است اعتراض کرده‌اند، ولی هیچ کس در صدد بر نیامده است روش بهتری پیشنهاد کند، علما و  ادبای عصر ما بیشتر می‌کوشند خراب کنند تا آباد. با وجود انتشار این همه رساله گوناگون هیچکس راجع به طرز آدم تربیت کردن چیزی ننوشته است و من نگرانم که مبادا بعد از من هم کس دیگری راجع به آن چیزی ننویسد».
وی که در  این کتاب خود را مربی کودکی یتیم تصور کرده است، او را «امیل» می‌نامد و در فصول مختلف کتاب (پنج بخش) از دوران نوزادی وی شروع می‌کند و به جوانی و ازدواجش می‌رسد و در همه این مراحل بیش از هر چیزی به ضرورت بازگشت به طبیعت و دوری از عادات غلط اجتماعی تاکید دارد. 
هرچند این کتاب را به طور طبیعی  نمی‌توان اثری مطلق و بی عیب دانست- و جدا از ایرادهایی که بر زندگی شخصی و خانوادگی و مسائل اخلاقی روسو گرفته‌اند، انتقادهایی هم به متن این کتاب وارد شده-اما در عین حال همچنان اهمیت و ارزش این کتاب به جای خود محفوظ است.
روسو که بیش از هر چیزی به تعقل و اندیشیدن اصالت می‌داد، بسیار عملگرا بود و می‌گفت «آدمی وقتی بیش از حد متوسل به کلمات می‌شود پیداست که نمی‌تواند دست به عمل بزند» و از همین رو مسیر تربیت فرزندان را در میدان عمل جستجو می‌کرد و معتقد بود که پدران و مادران و مربیان باید به جای سخن گفتن و موعظه کردن خود رفتاری شایسته داشته باشند. 
 او باور داشت که «کسی که نمی‌تواند وظایف پدری را انجام دهد، حق ندارد پدر شود» و می‌گفت:«از مادران شروع کنید، آن وقت از تغییراتی که حاصل می‌شود تعجب خواهید کرد».
بسیاری از مبانی فکری او کاملاً بر باورهای اسلامی منطبق است؛ مانند توجه به فطرت و نقش انسان در تخریب نظام طبیعی جهان.
به عنوان مثال وی در این کتاب نوشته «هرچه از ید خالق عالم -جل شأنه- بیرون می‌آید از عیب و نقص مبراست، ولی به محض اینکه به دست اولاد آدم رسید فاسد می‌شود» که دقیقاً به مضمون آیه شریفه «ظهر الفساد فی البر و البحر» انطباق دارد.  
او در موضوعات اعتقادی و دینی والدین و مربیان را تنها به تمرکز بر اساس وبنیان مشترک ایمان به وجود خالق مطلق و پرورش باورهای معنوی و فطری عمومی در دوران کودکی توصیه می‌کند و ترجیح می‌دهد مسائل فرعی و جزئیات به سالهای پس از نوجوانی واگذار شوند. 
ترجمه فارسی مرحوم غلامحسین زیرک زاده از این کتاب (سال ۱۳۲۸) تاکنون بارها از سوی ناشران مختلف به چاپ رسیده و همچنان در بازار نشر خوانند گان و مشتاقان خود را دارد.

(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
        
                مدت‌هاست که به صورت مکرر برخی را دیده‌ام که در جستجوی کتاب مناسبی برای اثبات خدا بوده و مثلا گفته‌اند که دوستم یا فرزندم دچار تزلزل در باورهای اعتقادی خود شده و برای همین سراغ کتابی برای تبیین ساده و قانع کننده این موضوع را گرفته‌اند. 
من البته در چنین مواردی تردید دارم که خواندن کتاب بتواند کمکی به حل مشکل بکند، زیرا غالبا چنین مواردی ناشی از عوامل محیط اجتماعی و علت‌های غیر اعتقادی است و در واقع با کتاب به وجود نیامده که با کتاب بخواهد برطرف شود، اما معمولا این افراد می‌گویند که شخص مورد نظر آمادگی مطالعه و پذیرش دارد و برای همین اصرار می‌کنند که کتابی به آنها معرفی کنم. 
در این زمینه هم به طور طبیعی کتابهای زیادی نوشته شده که بعضی از آنها هم بسیار خواندنی و مفید هستند، اما غالب این کتابها اولا دارای مضامین درون دینی هستند، یعنی نویسنده با فرض مخاطب معتقد و مؤمن به نگارش کتاب پرداخته و ثانیا حال و هوای کلامی و فلسفی دارند و محتوای آنها برای مخاطب عمومی مناسب نیست. 
در میان کتابهایی که در این زمینه به بازار نشر عرضه شده، کتاب «نشانه‌هایی از او» نوشته مرحوم آیت الله سیدرضا صدر بسیار ارزشمند و مفید به نظر می‌رسد. 
نویسنده این کتاب دانشمندی آگاه و اسلام شناس بود که به خاندانی اصیل و ریشه دار تعلق داشت و گرچه برادر کوچکتر ایشان امام موسى صدر بیشتر شهرت یافت، اما ایشان خود نیز فرزانه ای صاحب فضیلت و ذوق بود و به دلیل حافظه قوی و نبوغ ذاتی در سن جوانی به اجتهاد رسید و طی سالها فعالیت علمی آثار گرانقدری از خود به جای گذاشت. 
کتاب «نشانه هایی از او» نثری روان و بسیار جذاب دارد و با ذکر مثالهای عینی، فضایی محسوس و ملموس برای خواننده ترسیم می‌کند و بر خلاف غالب کتابهای اعتقادی که متن سنگین و تخصصی دارند، از نثری داستانی و روایتی نرم برخوردار است. 
همه مطالب کتاب کوتاه و مختصر -گاه در حد یک صفحه یا حتى نصف صفحه- هستند (کتاب ٢٨١ بخش دارد) و عناوین هر بخش طوری انتخاب شده که کاملا جلب توجه می‌کند و شوق خواندن را در مخاطب برمی انگیزد. 
محتوای کتاب هم پرسش محور است و در هر موضوع و مصداقی خواننده را مورد سؤال قرار داده و از او می‌خواهد تا بیاندیشد و پاسخ دهد.
مضامین کتاب را نیز مسایل علمی تجربی از جانورشناسی و علوم طبیعی تا آناتومی بدن انسان تشکیل می‌دهد و آشکار است که نویسنده کتابها و مجلات علمی فراوان را با اشتیاق مطالعه کرده و از آنها بهره گرفته است. دو پیوست خواندنی و مفید نیز در پایان کتاب قرار دارد؛ یکی پاسخ‌های کوتاه و صریح به ٢١ پرسش مانند این که چرا باید به چیزی ایمان بیاوریم که او را نمی‌بینیم؟ و دومی یادداشتی مختصر در باره ریشه‌های روانی بی اعتقادی به خداوند. 
در همین پیوست چنین می‌خوانیم:«جوانان ترسا بر ضد قدرت کشیش قیام می‌کنند، جوانان گبر از موبد می‌گریزند، هندوها از پاندیت عوام فریب روگردان می‌شوند و جوانان مسلمان از آخوند بی سواد فرار می‌کنند. هنگامی که اسپانیایی ظالمی می‌خواست یکی از سران قبایل بومی آن جا را بکشد، به وی پیشنهاد کرد که مسیحی شود تا به بهشت برود. آن مرد پرسید: آیا در بهشت، اسپانیایی نیز هست؟ پاسخ به طور قطع مثبت بود. لذا آن مرد بیچاره گفت: بهشتی که اسپانیایی در آن باشد نمی‌خواهم».
محتوای این پیوست نشان می‌دهد که نویسنده به فضای واقعی محیط اجتماعی و عوامل بیرونی کاملا توجه داشته و در عین تمرکز بر محتوای اقناعی کتاب، نمی‌خواسته چیزهایی انتزاعی را در خلأ بنویسد و به مخاطبی گنگ و ناشناخته عرضه کند، بلکه کوشیده با زبانی ساده مخاطبی بدبین را به گمشده اش برساند.   
برخی عناوین کتاب عبارتند از:«جهان رنگارنگ، ماده اولیه جهان، پیدایش فضا، سبزی نباتات، رنگ انسان ها، اگر باران نبود، پرنده قطبی، نقشه دفاعی آهو، مرغ شکسته بند».
در مجموع کتاب «نشانه‌هایی از او» این اثر را بر خواننده دارد که پس از مطالعه کتاب به پیرامون خود و مخصوصا بدن خودش با توجه بیشتری بنگرد و تفکر کند. 
نویسنده در یادداشت بسیار کوتاه خود در آغاز کتاب چنین نوشته است:‌«نشانه‌های یادشده را خودش رهنمایی کرده، پس آنچه در این دفتر است، از او و به سوی اوست. شایسته تر از خودش کسی نیست که این کتاب به حضورش تقدیم شود».


(به تاریخ ۱۴۰۰/۵/۴ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
        
                این روزها بیش از گذشته شاهد رویکرد اخلاقی و گسترش بسیار سریع اخلاق‌گرایی در فضای اجتماعی پیرامون خود هستیم. شاید این گرایش در داخل کشور نوعی عکس العمل نسبت به تعلقات دینی و مذهبی باشد و بتوان برای آن تحلیل‌هاو تفسیرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاص ارائه کرد، اما رواج روبه رشد این رویکرد در سطح بین المللی نشان می‌دهد که موضوع فراتر از یک واکنش مقطعی است.
گویی انسان قرن جدید که از سویی آرامش روحی و معنوی خود را در کشاکش توسعه مادی و غوطه ورشدن در لذات و شهوات از دست داده و از سوی دیگر مکاتب مختلف اعتقادی نتوانسته یا نخواسته اند نیاز او را چنان که مطلوب بوده برطرف کنند، به دنبال راهی برای رفع تشنگی خود می‌گردد و سیرابی جان عطشناکش را در رفتار اخلاقی و خیررساندن به دیگران می‌بیند.
کتاب «دیگر دوستی مؤثر» نوشته پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق گرای معاصر را می‌توان در همین چارچوب بررسی کرد.
او اعتقاد دارد بی اعتنایی ثروتمندان به کودکان فقیری که هر لحظه در نقاط مختلف جهان در حال جان دادن هستند با کشتن انسان‌هافرقی ندارد و می‌کوشد تا مخاطبان خود را قانع کند که معنای زندگی انسانی آنها مفید بودنشان برای سایر انسان هاست و هر چه یک انسان بتواند برای دیگر انسانها خیر بیشتری داشته باشد، شخص ارزشمندتری است  
آیا این رویکرد تفاوتی با معارف دینی ما دارد که به صراحت در حدیث نبوی می‌فرماید:«ألخلق عیال الله و أحب الناس إلى الله أنفعهم لعیاله / مردم خانواده و کسان خدا هستند و خداوند کسی را بیش از همه دوست دارد که برای خانواده اش مفیدتر باشد»؟
از این گونه عبارات صریح و دقیق در بیان مبانی و اصول مشترک زندگی اخلاقی انسانی در معارف دینی ما فراوان هست و شاید امام هشتم حضرت ثامن الحجج علیه السلام همین نکته‌هارا در نظر داشتند که فرمودند «معارف ما را به دیگران منتقل کنید و سخن شایسته ما را به گوش مردم برسانید»، زیرا این مضامین ناب و معارف اصیل چنان با فطرت انسانی سازگارند که هر وجدان سالمی را به سوی خود می‌کشاند و جذب می‌کند.  
متاسفانه دانشمندان مسلمان که این گنجینه‌های ارزشمند معرفتی را در اختیار داشته اند، غالبا به دو دلیل نتوانسته اند وظیفه سترگ خود را در نشر این معارف انجام دهند و مأموریت و رسالت بزرگ خود را به انجام برسانند؛ نخست این که نیاموخته اند معارف دینی را به زبان فراگیر انسانی و بین المللی مطرح کنند و به جای سخن گفتن با زبان قوم - چنان که قرآن کریم خواسته است- با زبان قم سخن گفته اند! و دیگر این که بلد نبوده اند معارف دینی را به صورت کاربردی و عملیاتی و محسوس و ملموس به مخاطب برسانند و مثلا در حوزه سبک زندگی یا مهارتهای زندگی محتوایی قابل درک که در زندگی روزمره قابل تطبیق باشد عرضه کنند، بلکه بیشتر همان محتوای معارف را از متون حدیثی مستقیما نقل کرده و به صورت بحث‌های کلی بیان نموده اند و به عبارت دیگر خام فروشی کرده اند، در حالی که انتظار می‌رفته دانشمندان اسلامی به فراوری و تبدیل این محتوای معارفی خام بپردازند و در کارخانه تولید محتوای دینی به ساخت و پرداخت محصولات مختلف بر اساس کاربرد و نیاز مخاطب بپردازند.
اکنون در بازار کتاب بین المللی نمونه‌های متعدد از کتابهای ارزشمند و پرفروش را شاهد هستیم که باید به قلم نویسندگان مسلمان و بر اساس معارف دینی نوشته می‌شد، اما به دلیل کوتاهی و ضعف ما، دیگران به نگارش و نشر آنها پرداخته اند  و گرچه شاید در بنیادهای نظری یا در تفاصیل و جزییات خود، صد در صد هم با مبانی معرفتی مکتب اهل بیت تطبیق نکنند، اما در مجموع کتابهای مفید و قابل استفاده ای هستند و ترجمه فارسی آنها هم در بازار نشر داخل کشور عرضه می‌شود.              
از این روی من ترویج این گونه کتابها را نه تنها بی اشکال می‌دانم بلکه مطالعه و ترویج آنها را قدمی در راه نزدیک شدن به مفاهمه مشترک بر اصول معارف اسلامی می‌بینم.
کتاب «دیگر دوستی مؤثر» یکی از این کتابهاست که در چهار بخش و پانزده فصل به تبیین این موضوع پرداخته که «رساندن بیشترین خیر، چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می‌دهد».
نویسنده در مقدمه ای که برای ترجمه فارسی کتاب نوشته می‌گوید:«گاهی اوقات می‌پنداریم هیچ قدرتی نداریم، اما این طور نیست. حقیقتا می‌توانیم دنیا را تغییر دهیم»!
دو مقدمه استاد مصطفى ملکیان و دکتر محمدرضا جلایی پور نیز قابل استفاده هستند. استاد مصطفى ملکیان در مقدمه خود شانزده مبنای نظری برای دیگر دوستی ارائه کرده که به جای خود بسیار مفید و خواندنی است.
این کتاب آکنده از شواهد و مثال هایی عینی از رفتارهای اخلاقی و فداکاری هایی است که در مسیر دیگر دوستی و برای حل مشکلات دیگران صورت گرفته و می‌تواند برای هر خواننده ای الهام بخش و اثرگذار باشد.

(به تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳ از سری یادداشت‌های  روزنامه شهرآرا)
        
                در دوران تحصیل دبیرستان معلم ریاضیات و فیزیک مان به هر بهانه ای از شخصیت استثنایی و فضیلتهای کم نظیر استاد خود مرحوم «رضا روزبه» سخن می‌گفت و ما را بیش از گذشته شیفته و دلباخته آن دانشمند بزرگ و با ایمان می‌ساخت. 
چند سال پس از آن با انتشار کتاب «فیض گل» که شرح اندکی از احوالات و ذکر برخی از فضیلتهای آن بزرگوار است دانستم که آن معلم دوران دبیرستان ما، تنها بخش اندکی از حقیقت را در باره او گفته است.  
مرحوم رضا روزبه زنجانی، دانشمند بزرگ ایرانی که بیشتر به عنوان مدیریت دبیرستان علوی و پرورش نسلی اثر گذار و جریان ساز شناخته می‌شود، یکی از چهره‌های برجسته تاریخ معاصر تعلیم و تربیت ایران بود که حق او تا کنون به درستی ادا نشده و جا دارد که در باره او کتابهای متعدد بنویسند و فیلمها و مستندهای متنوع بسازند. 
وی که در تحصیلات حوزوی در آستانه اجتهاد بود و به منابع دینی تسلط کامل داشت، برای تحصیلات دانشگاهی رشته فیزیک را برگزید و در پژوهشی که برای رساله فوق لیسانس خود انجام داد به عنوان یکی از متخصصان برجسته این رشته درخشید و با این که هنوز در آن زمان دوره دکتری فیزیک در ایران نبود برای تحصیل در مقطع دکتری بورس مناسبی دریافت کرد. 
اگر او همان مسیر را ادامه داده بود- با توجه به نبوغ و پستکار ویژه اش - بی شک به عنوان یکی از دانشمندان برجسته بین المللی مطرح می‌شد، اما وی راه دیگری انتخاب کرد و خدمت به فرزندان ایران و آموزش آنان را به شرایط و موقعیت‌های وسوسه کننده ترجیح داد. 
او که در کنار شخصیت علمی و تخصص در عرصه‌های مختلف همچون ریاضیات و علوم تجربی و زبان فرانسوی و فلسفه، جنبه معنوی و روحانیت ویژه ای داشت به حالات معنوی و زندگی زاهدانه شناخته می‌شد. 
بی اعتنایی عجیب او به دنیا و تعهد شگفت او به کار علمی از او نمونه ای کم نظیر ساخته بود که شبیه آن را به دشواری می‌توان یافت. 
تعالی روحی و درک مقامات معنوی یا زندگی زاهدانه و درخشش فضایل اخلاقی شاید در عالمان بزرگ یا عارفان تارک دنیا و منعزل از زندگی روزمره چندان غریب نباشد، اما رسیدن به چنین جایگاهی در متن زندگی شهری و در حال تحصیل علوم مادی بسیار قابل توجه و غیر معمول است. 
فهم او از حقایق توحیدی نظام هستی و قدرتش در تبیین عالمانه و دقیق این حقایق چنان بود که وقتی استاد شهید مرتضى مطهری در جلسات انجمن اسلامی پزشکان به مبحث توحید رسید، از استاد روزبه خواست تا در این جلسات شرکت کند و به برخی پرسشها پاسخ دهد. 
وارستگی رشک انگیز و معنویت شوق آفرینی که در سراسر زندگی او موج می‌زند و از هر خاطره و نکته حیات کوتاهش می‌تراود بهترین درسی است که می‌توان برای بهتر زیستن فراگرفت. 
دکتر علی مدرسی که خود از چهره‌های برجسته علمی و فرهنگی بوده و در غیرت دینی و باور مذهبی به پدربزرگ خود شهید سیدحسن مدرس انتساب دارند، بخت آن را داشته اند که هم در رشته فیزیک دانشگاه تهران همدرس و دوست مرحوم روزبه باشند و هم در دبیرستان علوی با ایشان همکاری و رفاقت کنند. 
ایشان برای بزرگداشت یاد و خاطره استاد و دوست خود دست به قلم برده و کتاب «فیض گل» را فراهم ساخته اند.
در بخشی از سخن آغازین کتاب چنین می‌خوانیم؛ «آنان که استاد روزبه را از نزدیک دیده و شناخته اند، بیش از هر چیز شیفته جذبه معنوی این روح مؤمن شده اند. زندگی و رفتار او گواه روشن راستی گفتارش بود. او نمونه والای تبلیغ عملی پیام دین بود. دقت علمی او در تحقیقات فیزیک و ریاضی، تجلی و تداوم میراث گرانبار مداقّه‌های علمای دقیق النظر حوزه‌های علوم اسلامی بود».
این کتاب علاوه بر یادداشتهای خواندنی ایشان دربرگیرنده مجموعه ای از خاطرات دیگران، اشعار ، اسناد و عکس‌ها نیز هست و بخشی از یادهای شاگردان مرحوم روزبه که اکنون هر یک از چهره‌های برجسته و درخشان در عرصه‌های گوناگون به شمار می‌روند نیز در این پیوست‌هاثبت شده است.

(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۰ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
        
                در میان چهره‌های شاخص از شهدا و فرماندهان دوران دفاع مقدس معمولا سهم نیروهای ارتش چندان زیاد نیست و غالبا جز شهید صیاد شیرازی و شهید عباس بابایی از کسی یاد نمی‌شود، در حالی که نیروهای مختلف نظامی ارتش در بخش‌های مختلف از نیروی زمینی و هوایی و دریایی تا هوانیروز و ... علیرغم آن که شکل‌گیری و سازمان‌دهی شان در رژیم شاهنشاهی صورت گرفته بود برای حفظ ایران اسلامی فداکاری‌های بزرگ و درخشانی کردند و جا دارد که حق آنان به درستی ادا شود.
یکی از کسانی که خوشبختانه در سال‌های گذشته تا اندازه ای معرفی شده و به دلیل ساخت سریال "شوق پرواز" به همت کارگردان فقید مرحوم یدالله صمدی، نسل جدید هم تا اندازه زیادی با شخصیت و نام او آشنا هستند سرتیپ خلبان شهید عباس بابایی است.
شاید کسی بگوید روایت قهرمانان دوران دفاع مقدس که به طور طبیعی در گیرودار جنگ و خشونت‌های ناشی از آن هستند با مخاطب امروز تناسب زیادی ندارد و پرسش‌های او در متن زندگی روزمره شهری را پاسخ نمی‌دهد و تنها یادبودی از آن رشادت‌ها و تقدیری از جان‌فشانی‌ها و ایثار آنان خواهد بود.
پاسخ این پرسش با خواندن داستان زندگی شهید عباس بابایی به خوبی داده می‌شود و شگفتی‌هایی که در زندگی عباس نوجوان و جوان وجود دارد هر خواننده ای را در مقابل عظمت وجود او خاضع می‌سازد.
سراسر زندگی درس آموز و افتخارآمیز او جدا از رشادت‌های نظامی و شجاعت و فداکاری در رویارویی با تجاوز دشمن، سراسر نکاتی عجیب و مسایلی غریب از تعالی معنوی و کمال اخلاقی دارد که می‌تواند برای هر کسی آموزنده و اثرگذار باشد.
کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» که به کوشش سازمان عقیدتی سیاسی ارتش فراهم آمده یکی از آثار خوشخوان و جذابی است که علاوه بر تقدیس منزلت آن شهید بزرگوار، هم نگاه خوانندگان به نیروهای ارتش را بهبود می‌بخشد و هم می‌تواند به عنوان درس زندگی و کتاب اخلاق به شمار آید.
این کتاب که با عنوان فرعی «حکایت های کوتاه از رادمردی بزرگ» منتشر شده در لابه لای روایت‌های مختصر و متنوع از زمان کودکی تا هنگام شهادت شهید بابایی به خوبی نشان می‌دهد که برای طی مراتب عرفانی و رسیدن به درجات معنوی لازم نیست حتما کسی روحانی باشد یا دروس دینی و حوزوی بخواند.
عباس بابایی نوجوانی است که وقتی می‌بیند سرایدار پیر مدرسه به خاطر پیری و بیماری توان نظافت ندارد و به خاطر تنبیه و اعتراض مدیر در آستانه بیکاری قرار گرفته، به صورت ناشناس هر روز سحرگاه به مدرسه می‌آید و جاروب و سطل برمی دارد و کارهای او را انجام می‌دهد. 
عباس بابایی جوانی است که روزها یک وعده از غذای خود کم می‌کند و به کارگری می‌پردازد تا بتواند پولی برای خانواده‌های نیازمند فراهم کند و مرهمی بر زخم رنج‌ها و دردهایشان باشد.
همراهی و همدلی او با محرومان و دردمندان تا آنجاست که وقتی به خاطر پرهیز از ناراحتی همکلاسی‌های نیازمندش لباس‌های خوب خود را نمی‌پوشد، مسؤولان مدرسه اسم او را در ضمن دانش آموزان فقیر و نیازمند ثبت می‌کنند و بعدا می‌فهمند که اشتباه کرده اند.
دوران تحصیل در  آمریکا و تجربه خاص او در مرحله طی دوره تخصصی خلبانی نیز سرشار از حکایت‌های خواندنی و تکان دهنده‌ای بوده که برخی از آن‌ها برای آموزگاران و فرماندهان آمریکایی باورکردنی نیست.       
کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» چهره‌ای متفاوت از یک انسان بزرگ و یک روح متعالی ترسیم می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد که همه جا راهی برای رسیدن به آسمان هست.


(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۹ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)

        
                یکی از کتاب‌هایی که در نوجوانی به توصیه پدرم خواندم و بسیار بر فکر و ذهن من اثر کرد و در دلم خاطره‌انگیز شد، کتاب «نه برای لقمه ای نان» از کونوسوکه ماتسوشیتا صاحب شرکت پاناسونیک بود.
آن روزها البته بازار کتاب‌های موفقیت این قدر رونق نداشت و این کتاب یکی از نخستین آثاری بود که در این حوزه به زبان فارسی ترجمه و منتشر می‌شد.
شرکت پاناسونیک را به نام ناسیونال می‌شناختم و بعد دانستم این همان شرکتی است که نخست کار خود را با نام ماتسوشیتا آغاز کرده و سپس نام جدید را برگزیده و محصولات خود را در بازار جهانی با برند پاناسونیک معرفی می‌کند و صاحب یکی از برترین جایگاه‌ها در صنعت و اقتصاد ژاپن و سایر نقاط جهان است.
صاحب و مؤسس آن شرکت بزرگ و آن نام تجاری بسیار مشهور و موفق در این کتاب به تشریح داستان موفقیت خود پرداخته و دیدگاه‌های خود را در باره زندگی و تجارت بیان کرده است.
کتاب «نه برای لقمه ای نان» در واقع «شرح خطوط کلی موفقیت بی نظیر کونوسوکه ماتسوشیتا، رهبر پیشگام صنعت ژاپن و دنیاست. فلسفه وی در کسب و کار ساده و حتى ایده‌آلیستی است، اما اصول موفقیت او بی‌زمان است. وی در طول زندگی کاری خود رهیافتی مردم‌محور اتخاذ می‌کند و به واژه موفقیت معنای جدیدی می‌دهد. وی درکی از ماهیت بشر پیدا می‌کند که دربرگیرنده ارزش های جدید مسؤولیت و بخشندگی است. اخلاق مدیریت وی متکی بر انصاف، هماهنگی و حق شناسی به منظور القای حس موفقیت است. فلسفه او از جست و جوی سود صرف فراتر می‌رود».
شاید همین جنبه شرقی از رویکرد مدیریتی اوست که این کتاب را برای مخاطب ایرانی مفیدتر می‌سازد، زیرا اصول بنیادین شیوه ای که امروز در دنیا به عنوان مدیریت ژاپنی شناخته می‌شود انسان گراتر و اخلاق مدار تر از رویکرد غربی رایج و مرسوم است و برعکس آن رویکرد که بیشتر بر منفعت اقتصادی و موفقیت مادی شخص تکیه دارد، موفقیت در رویکرد شرقی با انتفاع و بهره مندی همه جامعه و محیط پیرامونی ارزیابی می‌شود و حاصل این موفقیت باید ارتقای ارزشهای انسانی و تعالی اخلاق باشد. 
داستانهای جذاب و متنوعی که صاحب این کتاب از آغاز نوجوانی خود به عنوان کارگر تعمیرکار دوچرخه تا موفقیت های درخشانش در تصاحب بازارهای بین المللی نقل می‌کند، همه جلوه های گوناگون همین رویکرد و نگاه ارزشمند و قابل تحسین است. 
ترجمه فارسی این کتاب را نخستین بار، نشر شباویز منتشر و بارها چاپ کرد، اما طی سالهای اخیر با ترجمه های دیگر و از سوی ناشران متعددی به چاپ رسیده و اخیرا نیز نام جدیدی برای یکی از ترجمه فارسی آن برگزیده اند که «اخلاق مدیریت روشن بین» است. 
بی شک افکار تازه و نظریات علمی و تخصصی نو همواره جای خود را در مباحث علمی و بازار نشر باز می‌کنند و می‌توان برای مطالعات تخصصی در حوزه مدیریت و اقتصاد کسب و کار کتابهای متعدد و آثار تخصصی متنوع و جدیدی معرفی کرد، اما شاید بتوان گفت که همچنان و هنوز هم برای مطالعه عمومی در این حوزه کمتر کتابی به اندازه اثر ماندگار ماتسوشیتا خواندنی است و جذابیت دارد. 


(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۱/۴ از سری یادداشت‌ها برای روزنامه شهرآرا)
        
                ...اما شما، در خواندن این کتاب عجله نکنید! اگر حال یا وقتش را ندارید یا آن را به هر دلیل نمی پسندید، از همینجا خواندن را قطع کنید! یا همه یا هیچ! به عبارت دیگر، یا اصلاً نخوانید یا همه را بخوانید، که اگر بد و خوبی در این کتاب است  -هر چه هست-  "در هم" است!
این کلمات، عبارت های آغازین دیباچه ای بر کتاب "فضیلت های فراموش شده" است؛ کتابی از دانشمند فرزانه مرحوم حسینعلی راشد در وصف برخی از خصوصیات و احوالات پدر بزرگوارش مرحوم حاج آخوند ملاعباس تربتی.
كتاب هم در متن اصلي -به قلم مرحوم راشد- و هم در ديباچه و مقدمات خود، هرگز نخواسته يك فراانسان غير طبيعي را به شكل رؤيايي و آرماني روايت كند، بلكه زندگي آسماني يك انسان معمولي را در زمين نشان داده است. 
مرحوم حسینعلی راشد را معمولاً مردم به خاطر سخنرانی های مشهورش در رادیوی ملی ایران -پیش از انقلاب اسلامی- می شناسند. سخنرانی های اثر گذار و عجیبی که از راننده های تاکسی در تهران تا نخست وزیر افغانستان در کابل مسحور و شیفته اش بودند، اما کمتر کسی با سجایای اخلاقی و مراتب فضل و دانش او آشناست و شاید بسیاری ندانند که همان سالها از سویی در احاطه علمی بالاترين جایگاه استادی دانشگاه و حوزه را داشت و از سوی دیگر در سلوک فردی صاحب مراتب والایی از اخلاق و معنویت بود که در اقران او به دشواری می شد یافت. مرحوم حسینعلی راشد به درخواست و اصرار برخی از کسانی که اوصاف شگفت پدرش را شنیده بودند چیزهایی را که از زندگی او به خاطر داشت ثبت کرد و این نوشته ها ماند تا سال‌ها بعد كه به همت فرزندش به صورت کتابی مختصر درآمد.
انتشار کتاب فضیلت های فراموش شده که بازخوردهای مثبت فراوان داشت و مورد استقبال گسترده و باور نکردنی مخاطبان قرار گرفت، البته حاصل توفیق روزنامه اطلاعات بود؛ حجت الاسلام و المسلمین دعايي و حجت‌الاسلام والمسلمین حجتي كرماني با سامان دادن و  ایجاد زمینه نشر آن و خصوصاً استاد جلال رفیع با مديريت نشر و نگارش دیباچه مفصل و مفید خود کتابی به بازار خواندن و انديشه عرضه کردند که تا امروز ۵۴ بار به چاپ رسیده است.
در روزگاری که یا فرورفتن در مناسبات مادی دنیا همه را از حقایق معنوی غافل ساخته، یا گرفتاری در برخی حواشی زمینه را برای نشر و گسترش خرافات و اوهام فراهم نموده، این کتاب هم نسخه ای پیراسته از الگوي زندگی طبیعی و عادی با گرایش معنوی به دست داد و هم زمینه مناسبی را برای توجه بیشتر  و گرایش عمومی به معنویت و روحانیت و ارزش های اخلاقی  ایجاد کرد.
خصوصیت ممتاز مرحوم حاج آخوند این بوده که در متن یک زندگی روستایی ساده و از خلال سلوک عادی و معمولی دنیایی خود به چنان وارستگی و ارتقای روحی عجیبی رسیده که مردم درباره او می گفتند: "ما که پیامبران را ندیده ایم، اما گمان می کنیم اگر آن ها را نیز می دیدیم کسانی شبیه آخوند بودند"
در همين حال كه مردم كوچه و بازار چنين شيفته و دلباخته او بودند، بزرگان و فرزانگان حسرت و دريغ مقامات علمي و شخصيت معنوي او را داشتند و معتقد بودند اگر او مي خواست شهرتي جهانگير و كم نظير مي يافت. 
مرحوم بدیع الزمان فروزانفر او را با تعبیر "دنیا به دور این مرد نگشته" می ستاید و آقا بزرگ شهیدی، حکیم معروف می گوید: "اگر به این شدت تعبد نمی داشت، به جای خراسان همه دنیا را تحت تاثیر قرار می داد" و حاج آقا حسین قمی، مرجع تقلید و فقیه بزرگ از او چنین یاد می کند كه "حاج آخوند ملاعباس نه فقط از خوبان عالم اسلام، بلکه از خوبان دنیاست"
مرحوم حاج آخوند با مردم و در میان مردم مي زيست، در زمین کشاورزی بیل می زد، از محرومیت هایی بیش از محروميت دیگران برخوردار بود، با مشکلاتی بیش از مشکلات دیگران دست و پنجه نرم می کرد و در چنین وضعیتی مقامات و درجات معنوی در عبادت و معنویت و روحانیت داشت که بزرگان به آن غبطه می خوردند.
او گرچه دانشمند و فقیه بزرگی بود، اما مدارج علمی حوزوی و مقامات روحانی و معنوی را فراموش کرد و همچون افراد یکی از ساده ترین و پایین ترین طبقات اجتماعی به ایفای وظایف دینی و نقش آفرینی پرداخت. امروز که به هزار و یک دلیل یافتن امثال او بسیار دشوار است و فضیلت هایی از نوع خصال و سجایای او به راستی فراموش شده، خواندن این کتاب ضروری تر از همیشه به نظر می رسد؛ تا بدانیم و به یاد داشته باشیم و باور کنیم که روزی بر این خاک کسانی چون او مي زيسته‌اند و روزگاري چنين کسانی با حقیقت روحانیت در لباس روحانیت بوده اند.


(يادداشت روزنامه شهرآرا)
        
                این روزهای كرونایی خدمات كادر درمانی و مجاهدت‌های پزشكان بیش از گذشته موردتوجه قرار گرفته است. البته در گذشته نیز همیشه بوده‌اند پزشكان خدمتگزار و صالح كه بعضی از آنان حتى در گمنامی کارنامه‌ای درخشان از فداكاری و مردم‌داری به‌جا گذاشته‌اند.

كتاب «عزیز جهان» داستان شیرین و پرفراز و نشیب زندگی دكتر عبدالعزیز خضری پزشك متخصص اورولوژی و جراح است كه با زبانی جذاب بر اساس واقعیت نوشته شده است. دكتر عبدالعزیز یا همان عزیز خضری عمر خود را وقف خدمت به محرومین و نیازمندان كرده و تا زمان انتشار كتاب بیش از پانزده هزار عمل جراحی رایگان انجام داده است. او در این كتاب داستان آشنایی و عشق خود به همسرش جهان توكلی و ازدواجشان را به زیبایی شرح می‌دهد. نام كتاب بر اساس همین رابطه انتخاب شده است.

نویسنده شیعه‌مذهب، اكبر صحرایی، داستان دكتر خضری اهل سنت را نوشته و خواننده را شیفته شخصیت و منش و زندگی پربار او می‌کند. خواننده كتاب در متن این داستان واقعی، از سویی با سبك زندگی مردمان منطقه‌ای در جنوب ایران آشنا می‌شود و از جزییات متنوع و جذابی از آداب و سنت‌های آن مردم آگاه می‌گردد و از سوی دیگر بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی را مرور می‌کند. تصویر زندگی سخت مردم در دوران قحطی و بیماری‌های فراوان و شرح شیوه‌های طبابت سنتی در همان محیط بسته و كوچك با دقت تمام ترسیم شده است.

نویسنده از ابتدای كتاب تصویری مثبت و دلپذیر از همزیستی مطلوب میان سنّی‌ها و شیعیان به دست می‌دهد و ما را با كودكی آشنا می‌کند كه پس از فراگرفتن کتاب‌های فقه اهل كتاب در مكتبخانه، برای درس نهج‌البلاغه استاد دارد و كلمات امام علی‌علیه‌السلام را با شوق و رغبت فرامی‌گیرد.

لابه‌لای داستان تصاویر متنوعی از خاطرات پراكنده و رنگارنگ دكتر خضری، از تحصیل و زندگی در اصفهان و شیراز تا خدمت در مراكز درمانی مختلف و تجربه‌های پزشكی متفاوت و خاص بیان شده است. در این میان گاهی مطایبات خواندنی و خنده‌داری هم هست كه نمی‌توان بدون خنده از آن‌ها گذشت.

این پزشك متخصص می‌توانست در بهترین شرایط زندگی كند، اما به‌جای تلاش برای موقعیت‌های شخصی و آسایش و رفاه خانوادگی خود، زندگیش را صرف رسیدگی به مشكلات مردم گرفتار روستاها و نقاط دورافتاده كرده است.

داستان فداكاری دكتر خضری و همسر وفادارش برای همراهی با مردم محروم و نیازمند آن‌قدر شیرین است كه باید خواند. آن دو عرق ریختن در بندرلنگه و روستاهای جنوب كشور را بر اقامت در آمریكا و برخورداری از بهترین فرصت‌های آسایش ترجیح دادند و ثابت كردند كه ارزش‌های انسانی و اعتقادی بر هر چیزی اولویت دارد.

او حتى وقتی برای دوره تكمیلی تخصص خود در انگلستان با پیشنهادهای وسوسه‌انگیز روبرو می‌شود، ماندن در بریستول را قبول نمی‌کند و در روزهای پرشور آغاز انقلاب به ایران می‌آید تا در آغاز انقلاب و دوران دفاع مقدس باز هم شریك درد و رنج هم‌وطنان خود باشد. در بخشی از كتاب می‌خوانیم: «برق نگاه بیمار زجرکشیده‌ای كه مداوا شده، با هیچ لذتی قابل‌قیاس نبود. یك پزشك زمانی می‌تواند ذره‌ای از حس خدا را در زمان خلقت آدم درك كند كه مریض دردكشیده را طبابت می‌کند.»

هرچند كتاب بعد از چند نوبت چاپ هنوز هم در برخی موارد، ویرایش و بازخوانی مختصری می‌خواهد ولی در مجموع از كیفیتی قابل‌قبول برخوردار است.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990211012.html)
        
                زمانی كه نخستین بار كتاب «كیف نغیر العالم» را در بیروت دیدم هنوز كلمه استارت‌آپ به گوشم نخورده بود. عنوان جذاب و اثرگذار كتاب مرا به‌سوی خود كشید و بعد كه كتاب را ورق زدم دیدم حدود بیست گزارش از تجربه‌های واقعی و تغییرآفرین اما كوچك و ساده است كه افراد عادی رقم‌زده‌اند و موجب تحولات و تغییرات جدی شده‌اند.

كتاب را انتشارات روزنامه النهار ترجمه و منتشر كرده بود و آن‌قدر از آن خوشم آمد كه نسخه اصلی انگلیسی را هم كه انتشارات دانشگاه آكسفورد به چاپ رسانده بود تهیه كردم و امیدوار بودم كه بتوان ترجمه فارسی آن را در ایران منتشر كرد.

ویژگی مهم كتاب امیدآفرینی و الهام‌بخشی فراوان و عمیقی بود كه خواندن آن را برای همه فعالان اجتماعی ضروری می‌ساخت. چندی بعد كه موضوع کارآفرینی‌های نوین و استارت‌آپ ها در ایران جدی شد و خودمان هم با برخی دوستان، شتاب‌دهنده‌ای را ایجاد كردیم همچنان شوق انتشار ترجمه فارسی كتاب «چگونه جهان را تغییر دهیم» را داشتم ولی گرفتاری‌ها و مشغله‌های جاری اجازه پیگیری آن دغدغه را نداد. مدتی بعد به‌طور اتفاقی در یكی از کتاب‌گردی‌ها چشمم به كتابی خورد كه روی جلدش همین عنوان درج شده بود. با شوق و ناباوری برداشتم و تورقی كردم و مطمئن شدم كه بالاخره ترجمه فارسی این كتاب به بازار آمده است.

پیشگفتار كتاب با این جملات آغاز می‌شود:«آیا می‌توان فقر را به‌کلی از بین برد؟ آیا می‌توان درمان و بهداشت را به دورافتاده‌ترین گوشه‌های جهان رساند؟ آیا می‌توان اطمینان یافت كه هر كودك در هر كشور از تحصیلات خوبی برخوردار می‌شود؟ شاید امروز پاسخ مثبت به این پرسش‌ها دست‌نیافتنی به نظر برسد، اما آنچه در این كتاب نقل می‌شود نشان می‌دهد كه در واقع ما قادر هستیم تغییراتی باورنکردنی در جهان ایجاد كنیم». این كلمات دیوید برنشتاین به‌خوبی فضای كتاب و رویكرد اثرگذار و جریان ساز آن را نشان می‌دهد.

این كتاب داستان‌های تلخ و شیرین از افراد متفاوتی روایت می‌کند كه کاملاً با هم فرق دارند اما همه آن‌ها در یك خصوصیت مشتركند؛ همه از قدم‌های كوچك و كارهای ساده شروع کرده‌اند و خداوند آنان را برای اثرگذاری‌های وسیع و گسترده یاری كرده است. مهم‌ترین جنبه محسوس و ملموس در همه این داستان‌ها احساس مسؤولیت این افراد نسبت به محیط پیرامونشان بوده و این همان چیزی است كه در آموزه‌های اسلامی روشن‌تر از هر چیزی به چشم می‌خورد.

این اشخاص به زندگی و احوال دیگران بی‌اعتنا نبوده‌اند و چه چیزی از این مهم‌تر؟ از بانویی جوان كه نتوانسته در هندوستان نسبت به آزار كودكان بی‌پناه و معصوم بی‌اعتنا باشد و تلفن مددیاری را به راه انداخته تا پرستاری در آفریقای جنوبی كه ابتلای گسترده مردم دردمند به ویروس ایدز را دیده و با احساس مسؤولیتی مقدس رسیدگی خانه به خانه را برای درمان و مراقبت از بیماران فقیر و نیازمند آغاز كرده است.

در نخستین فصل كتاب نیز چنین می‌خوانیم:«این كتاب درباره افرادی است كه مشكلات اجتماعی را در سطحی وسیع حل می‌کنند. بیشتر این افراد مشهور نیستند. آن‌ها نه سیاستمدارند و نه کارخانه‌دار. بعضی از آن‌ها پزشك، بعضی حقوقدان و بعضی مهندس هستند. برخی دیگر مشاور، مدیر، مددكار اجتماعی، معلم و روزنامه‌نگار هستند. بعضی نیز صرفاً كارشان را با پدر یا مادر بودن آغاز کرده‌اند. این افراد از مکان‌ها و كشورهای مختلف جهان هستند؛ از بنگلادش، برزیل، مجارستان، هند، لهستان، آفریقای جنوبی و آمریكا. آنچه آن‌ها را به هم مربوط می‌کند نقش آن‌ها به‌عنوان نوآور اجتماعی یا كارآفرین اجتماعی است.»

كسانی كه به عرصه فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی یا برخی خدمات نیكوكارانه و خیریه در مؤسسات دینی قدم گذاشته‌اند و در رویارویی با موانع مختلف خسته می‌شوند و حتی احیاناً انگیزه خود را از دست می‌دهند با خواندن این كتاب اولاً روحیه دوباره و امید پیدا می‌کنند و ثانیاً می‌آموزند كه تجربه‌های خود را ثبت كنند و با دیگران به اشتراك بگذارند.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990217183.html)
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            از همان روزی كه كتاب «به سفارش مادرم» در آخرین نمایشگاه كتاب قبل از كرونا رونمایی شد، دو سه بار اینجا و آنجا دیده بودمش، اما هیچ‌وقت فرصتی پیش نیامد كه كتاب را ورق بزنم و بخوانم.

عنوان فرعی كتاب «بیست و چند روایت از مأموریتی خانوادگی در عراق» است و طرح جلدی خوش‌رنگ و زیبا دارد و داخل كتاب هم عکس‌های متعدد از پیاده‌روی اربعین و این‌ها برای من كه هم توفیق این زیارت خاص را داشته‌ام و هم چیزهایی درباره آن نوشته و منتشر کرده‌ام تازه نبود. گمان می‌کردم این كتاب هم مشابه یكی از چندین مجموعه سفرنامه دیگری است كه در این سال‌ها دیده‌ام؛ خوب و باارزش اما عادی و تكراری!

نویسنده كتاب را می‌شناختم، دوستی هنرمند با گرایش‌های ادبی روشنفكری و همین مایه تعجب و تردید بود! از خود می‌پرسیدم كه چنین كسی با چه انگیزه‌ای می‌تواند به پیاده‌روی اربعین برود و با خود می‌گفتم شاید سفارشی از نهادهای فرهنگی و مراكز مختلف انقلابی بوده و حتى تعبیر مأموریت خانوادگی را هم با همین نگاه تفسیر می‌کردم.

وقتی برای اولین بار كتاب را به‌قصد خواندن در دست گرفتم و شروع به ورق زدن كردم، همان صفحه اول غافلگیرم كرد. این شروع قدرتمند و متفاوت كتاب تكلیفم را تا آخر كار مشخص ساخت و نشان داد با اثری غیرعادی و جذاب روبرو هستم. سفرنامه‌ای صریح و بدون تعارف از نویسنده‌ای جوان كه مجبور شده است به عراق برود؛ به خاطر خواسته مادرش كه سال‌هاست درگیر و گرفتار پرستاری آلزایمر مادربزرگ شده و حالا این جوان نویسنده كه حتى سفر به افغانستان و پاكستان را به سفر عراق ترجیح می‌دهد قرار است به سفری برود كه انتخاب خودش نبوده: «من آمده‌ام اینجا مادر. نه برای زیارت، نه برای دیدن این هنگامه‌ی بزرگ میلیونی از آدم‌ها، نه برای نوشتن حتى. من برای تو آمده‌ام. برای آن‌که گوش تو باشم كه بشنود در این راه چه می‌گذرد، چشم تو باشم كه ببیند در این راه چه كسانی می‌روند و می‌آیند.»

نویسنده جسارت و صراحت عجیبی دارد و حس و حال بسیاری از جوانان امروز را بی‌پروا بر قلم می‌آورد و من در شگفتم كه چگونه این كتاب برای انتشار مجوز گرفته و چه طور ناشر وابسته به آستان قدس رضوی آن را چاپ كرده است: «تركمنستان و آذربایجان و تركیه و ارمنستان كه تکلیفشان روشن است؛ توریستی‌اند. سفر به آن‌ها باب رهایی چندروزه‌ی مردمِ به تنگ آمده از زندگی در جمهوری اسلامی است». نویسنده از همین ابتدا تكلیف خودش را با خواننده معلوم كرده است؛ نه‌تنها شیفته و دلباخته زیارت اربعین نبوده، بلكه اگر قرار می‌شده به سفری برود هرگز عراق حداقل در میان شش انتخاب اولش قرار نداشته!

دقیقاً به همین دلیل معتقدم این كتاب را باید خواند، چون برای اولین بار یك نفر بدون دلبستگی های اعتقادی و شیفتگی‌های عاطفی مذهبی تصمیم گرفته به پیاده‌روی اربعین برود و درباره آن بنویسد.

سفر زیارتی اربعین مهم است، هم به خاطر ابعاد آخرالزمانی و تمدن‌ساز و خصوصیات بین‌المللی و جهانی آن و هم به خاطر نقش محوری و تأثیرگذاری كه در شاكله فكری و نظام سیاست‌گذاری مدیران و مسئولان جمهوری اسلامی دارد. یعنی چه موافق باشید و چه مخالف، چه انقلابی باشید و چه ضدانقلاب، چه مسلمان یا شیعه باشید و چه غیرمسلمان و غیرشیعه، چه مؤمن باشید و چه بی‌ایمان، چه علاقه و اعتقاد به مناسك آیینی داشته باشید و چه از همه این چیزها بدتان بیاید، هر موضعی داشته باشید باید این كتاب را بخوانید!

اگر نسبت به مناسك اربعین دلبستگی و اعتقاد دارید و امسال از این سفر محروم مانده‌اید، كلمه به كلمه و عكس به عكس این كتاب خاطراتتان را زنده می‌کند و شما را قدم به قدم در مسیر پیاده‌روی اربعین قرار می‌دهد. اگر هم هیچ باور و علاقه‌ای به این موضوع نداشته باشید، این تنها فرصت شماست كه از چشم كسی كه به شما نزدیك است و با زبانی متفاوت -چیزهایی كه ندیده و نشنیده‌اید- روایت می‌کند، به این پدیده بزرگ و استثنایی بنگرید.

نویسنده بی‌پروا موضع خودش را نسبت به خیلی از مسائل فرهنگی و اجتماعی بیان كرده و همین كتاب را زنده و پویا نشان می‌دهد؛ از دلخوری صریح نسبت به گشت‌های شبانه بسیج تا انتقاد جدی به رفتار اجتماعی روحانیت. به بهانه‌های مختلف هم در جای‌جای كتاب به فیلم‌های سینمایی، رمان‌های كلاسیك و اشخاص اشاره می‌کند و كتاب را از اسم‌های عَلَم و نام‌های خاص -از كیائیانِ نشر چشمه تا ده‌نمکی و الله‌كرم- آكنده است.

یادداشت‌های بیست و چندگانه كتاب كه با عکس‌های بسیار دیدنی و خاص همراه شده یك اثر مردم‌شناسانه خواندنی فراهم ساخته كه مطمئنم یكی از بهترین گزینه‌ها برای ترجمه به زبان‌های خارجی -جهت معرفی متن و حاشیه پیاده‌روی اربعین- است.

كتاب با دقتی هنرمندانه و با تصویرسازی‌هایی ظریف به دنیای درون آدم‌ها سفر می‌کند و نویسنده كه خود اصرار دارد از نقل حرف‌های کلیشه‌ای و تكراری دور بماند با وسواس لایه‌های درونی شخصیت و زندگی سوژه‌هایش را می‌کاود تا از كودكی یك پروفسور هندی تا فضای خانوادگی رئیس پلیس مسكو به جزییات قابل‌تأمل و نكات عمیقی برسد كه تحول‌آفرین و سرنوشت‌ساز بوده‌اند. هرکدام از این چهره‌های غریبه و گمنام هم برای او یادآور سوژه‌ای در ایران می‌شوند و داستان‌های خواندنی آن‌ها هم به این داستان‌های تازه می‌پیوندد و هزارتویی متنوع از حکایت‌های رنگارنگ و ماجراهای عجیب می‌سازد.

كتاب نظم هندسی و ساختار منسجم و طراحی آگاهانه‌ای نیز دارد كه سراسر تقدیس خانواده است و ستایش ناخواسته مادری قابل‌احترام و مستحكم كه سایه حضورش از ابتدا در تمام اجزای كتاب دیده می‌شود و خواننده با هر بهانه‌ای در مقابل مهر بیكران و شخصیت مقتدر آن بانوی بزرگوار سر خم می‌کند، چنان‌که اگر كتاب را اثری در تكریم «مادری» بخوانیم، بیراه نگفته‌ایم.

روایت دلنشین و نثر روان «به سفارش مادرم» بیست و چند فرصت کم‌نظیر از خواندن و دیدن به شما در همراهی یك مأموریت خانوادگی خواهد داد كه هرگز فراموش‌شدنی - و نیز قابل تكرار- نیست.

 ( https://www.alef.ir/news/3990716111.html)
          
            بی‌تردید اساس سعادت محیط اجتماعی در سلامت و قوام بنیان خانواده است و هر چه روابط خانوادگی سالم‌تر و درست‌تر و از آسیب‌ها و آفات دورتر باشد، جامعه سالم‌تر خواهد بود.

به دلایل گوناگون و قابل‌فهم، هر چه می‌گذرد عواملی كه روابط خانوادگی را تهدید می‌کنند پیچیده‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند و همه ما نیاز داریم تا به شكل مستمر و دائمی مراقب سلامت روابط خانوادگی خود باشیم.

یكی از جدی‌ترین خطرها برای هر یك از ما این است كه گمان كنیم مثلاً همان مراجعه اولیه به مشاور در آستانه ازدواج یا مطالعه كتابی كه در ابتدای زندگی خوانده‌ایم، برای اداره موفق یك زندگی خانوادگی در طول ده‌ها سال كافی است.

هر یك از ما در مرحله شکل‌گیری خانواده و ازدواج به افزایش دانش و آگاهی نیازمندیم و سپس در مراحل دیگر از بارداری و زایمان و بچه‌داری تا بالیدن فرزندان و دوره نوجوانی و سپس ازدواجشان محتاج راهنمایی و اصلاح رفتار خود هستیم. حتى روزی كه به میان‌سالی و پیری برسیم باز هم لازم است كه از راهنمایی كارشناسان و متخصصان روانشناسی و علوم تربیتی برای تعامل با مسائل متفاوت آن دوران استفاده كنیم.

دوستی دارم كه پزشك است و بسیار شخصیت ستودنی و ارزشمندی دارد، او مدتی پیش از من پرسید:آیا كتابی سراغ داری كه برای پدرشوهرها نوشته شده باشد و شیوه تعامل با عروس را آموزش دهد؟ بعد به من كه با تعجب از سؤالش به او خیره شده بودم نگاه كرد و ادامه داد؛ پسرم دارد داماد می‌شود و احساس می‌کنم دانش و آگاهی لازم برای ارتباط با همسرش را ندارم و دنبال كتابی می‌گردم كه در این زمینه به من كمك كند!

همه ما نه‌تنها برای استفاده صحیح از یك خودرو، بلكه حتى برای بهره بردن درست از یك دستگاه كولر یا بخاری نیز باید به شكل منظم و مستمر از رسیدگی یك سرویس‌کار استفاده كنیم، اما عجیب است كه برای روابط خود در زندگی خانوادگی نیاز به یك بازنگری احساس نمی‌کنیم و باور نداریم كه باید به بررسی و بازخوانی وضعیت روابط خانوادگی خود بپردازیم.

كتاب «اصول روابط خانوادگی» یكی از آثاری است كه به دلیل همین نیاز باید خواند و از آن بهره برد، چرا كه از سویی كتابی جامع و فراگیر است و محورهای متنوعی از موضوعات مربوط به روابط خانوادگی را پوشش می‌دهد و از سوی دیگر برآمده از اشراف و احاطه علمی صاحب آن آیت‌الله دكتر علیرضا اعرافی به معارف دینی است. آیت‌الله اعرافی از سویی تحصیلات دانشگاهی و تخصص در حوزه مطالعات تربیتی دارد و سال‌ها ریاست دانشگاه بین‌المللی «المصطفى» را بر عهده داشته و از سوی دیگر فقیه و مجتهدی برجسته است.

اصغر صفرزاده مجموعه خطبه‌های تربیتی ایشان در نماز جمعه را گردآورده و با نظارت ایشان ترتیب و سامان بخشیده و در دو بخش و بیست و پنج فصل به‌صورت كتابی خواندنی عرضه كرده است. یكی از مهم‌ترین نكات كتاب كه نقطه عطف آن به شمار می‌آید، تمركز بر قاعده طلایی در روابط خانوادگی با تكیه بر قرآن كریم و روایات است كه به‌خوبی نقش انصاف را در حل مشكلات و چالش‌های خانواده نشان می‌دهد. بخش پایانی كتاب نیز با پیوست‌هایی از كتابنامه و نمایه‌ها برای استفاده کامل‌تر و دقیق‌تر محققان و پژوهشگران بهره افزون‌تری برای خوانندگان جدی‌تر فراهم می‌سازد.

اگر كسی بخواهد نگاهی روزآمد و كاربردی به معارف دینی در حوزه روابط خانوادگی داشته باشد، می‌توان این كتاب را به‌عنوان یکی از بهترین گزینه‌ها معرفی كرد.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990612156.html)
          
            پیش‌تر درباره ضرورت «بهشتی‌خوانی» سخن گفته‌ایم و نوشته‌ایم كه چرا باید شهید دكتر بهشتی را خواند و به مطالعه آثار و اندیشه‌های او پرداخت. اما به‌طور طبیعی شاید مطالعه كامل آثار او برای همگان دشوار باشد یا حتى كسانی كه علاقه به قدم گذاشتن در این راه دارند، ندانند كه از كجا و چگونه شروع كنند. از سوی دیگر برای كسانی كه امروز با فاصله چند دهه به مطالعه این آثار می‌پردازند به‌طور طبیعی پرسش‌ها و ابهاماتی وجود دارد كه پاسخ آن‌ها را در کتاب‌های آن شهید نمی‌یابند.

یكی از نیازهای جدی در این حوزه تألیف كتابی بود كه با اسلوب منابع درسی در حجم و محتوای مناسب این نیاز برای چنین مخاطبی تدوین شود كه خوشبختانه این كار با همت بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی انجام شده است.

در ابتدای این اثر با اشاره به این ضرورت چنین می‌خوانیم: «هر كس به او از زاویه‌ای خاص نگاه كرده؛ برای برخی او یك رجل سیاسی است كه در رهبری انقلاب و شکل‌گیری جمهوری اسلامی نقش داشته، برای عده‌ای او اندیشمند مسلمانی است كه تلاش كرده دین را به‌عنوان یك منظومه به‌هم‌پیوسته اندیشه و عمل ارائه دهد، گروهی او را مدیری مدبر و سازماندهی متبحر می‌دانند كه آخرین دستاورد او حزب جمهوری اسلامی بود، برخی وی را به‌عنوان معلمی تلاشگر در آشتی دین و دانش در نظام تعلیم و تربیت معاصر می‌شناسند.»

كتاب «زیست و اندیشه شهید آیت‌الله دكتر محمد حسینی بهشتی» مجموعه‌ای است از نُه مقاله كه هر كدام به یكی از ابعاد و جنبه‌های مختلف شخصیت و زندگی ایشان پرداخته و كوشیده است تا در حد توان سیمایی كامل از او به دست دهد.

دكتر سید علیرضا بهشتی زندگی و روزگار پدر را مرور كرده، استاد سروش محلاتی از اصول و مبانی حكومت سخن گفته، دكتر فیرحی از حزب و حكمرانی حزبی در اندیشه بهشتی نوشته و دكتر فرشاد مؤمنی رویكرد اسلامی به توسعه عادلانه را از منظر آن شهید بررسی نموده است و استادان دیگر هر كدام از منظر خود به همین ترتیب قطعه‌ای از این پازل را تكمیل کرده‌اند.

شكل و شمایل كتاب نیز بسیار جذاب شده و صفحات آن با عکس‌های متنوع و متعدد زینت یافته و درعین‌حال ساختار محتوایی علمی و آكادمیك دارد. از سویی هر جا از چهره‌ها و نام‌های بزرگان اندیشه و فكر همچون كانت و سارتر نامی به میان آمده شرحی درباره آنان ذكر شده و از سوی دیگر بسیاری از شخصیت‌های معاصر همچون مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله منتظری، دكتر شریعتی و مهندس بازرگان به‌تناسب مباحث برای مخاطب به‌صورت كامل معرفی شده‌اند. پایان هر فصل نیز پرسش‌هایی دارد و در خلال مباحث نیز پیشنهادهایی برای فعالیت كلاسی و مشاركت فراگیران در مباحثه و گفتگو اضافه شده است.

گرچه محتوای هر مقاله از عبارات و گفتارهای شهید بهشتی سرشار بوده ولی درعین‌حال به‌تناسب هر موضوع آثار گوناگون شهید بهشتی نیز معرفی شده و در كنار این‌ها معرفی منابع هر فصل و نیز معرفی کتاب‌هایی برای مطالعه بیشتر به غنای این اثر افزوده است.

سه نكته خاص هم در تألیف این كتاب مدنظر بوده كه به آن تمایز می‌دهد؛ یكی توجه به تأثیر گفتمان‌های رقیب و مواضع دیگران، دو دیگر: بیان انتقاداتی كه به ایشان وارد شده و سیر تطور و تحول فكری او كه این نكات برای مخاطبی كه از نسلی تازه كتاب را ورق می‌زند بیشتر جذاب و قابل‌توجه است.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990509079.html)
          
            كتاب «مسجد رهبر» تاریخ شفاهی مسجد كرامت مشهد است كه رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش از انقلاب اسلامی امام جماعتش بوده‌اند.

مسجد كرامت در تاریخ انقلاب اسلامی و به‌طور خاص دوران معاصر شهر مشهد دارای جایگاه و نقش ممتازی است و خصوصاً سابقه این مسجد بعد از آن‌که مسؤولیت رهبری انقلاب بر دوش آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفت اهمیت بیشتری یافت، زیرا بیشترین سهم را در پیشینه فعالیت‌های اجتماعی ایشان داشته و زمینه بروز عمومی شخصیت انقلابی ایشان بوده و از همین روی تدوین كتابی درباره تاریخ شفاهی این مسجد ضرورت و اهمیت پیدا می‌کند.

این كتاب حاصل كاری جمعی است كه بیش از ده سال به طول انجامیده و در نهایت وسواس و دقت صورت گرفته و سرشار از نكات خواندنی و محتوای قابل‌استفاده است. پیشگفتار كتاب -كه خود به‌تنهایی خواندنی و مفید تواند بود- مروری بسیار گذرا و مختصر بر نقش‌آفرینی و كاركرد مسجد دارد و به‌خوبی از برخی تجربه‌های تاریخی مساجد سخن می‌گوید.

مقدمه نیز با ظرافت و حوصله به شرح اجمالی مسیر پژوهش و جزئیات كار پرداخته و مخصوصاً دو نكته را نشان می‌دهد؛ اولاً دست‌اندركاران این كتاب خود مراقب بوده‌اند كه جایگاه فعلی رهبر انقلاب بر روایت‌ها اثر نگذارد و دچار اغراق و تعارف نشوند و ثانیاً بقیه ابعاد این مسجد تحت تأثیر غلبه نقش امام جماعت مسجد در آن دوره مشخص قرار نگیرد. درعین‌حال کاملاً مشخص است كه تجربه مشهور و ماندگار مسجد كرامت مشهد کاملاً به همان تاریخی كه امام جماعتش شخص «سیدعلی خامنه‌ای» بوده بستگی دارد و نمی‌توان به‌سادگی از كنار این مرحله گذشت و آن را ساده انگاشت.

فصول مختلف كتاب كه با هنرمندی تفكیك شده‌اند، نخست به پیشینه تاریخی مسجد از جلسه دعای ندبه و كانون و انجمن تا شکل‌گیری و راه‌اندازی مسجد می‌پردازد و سپس به فعالیت‌های متنوع مسجد خصوصاً جلسه قرآن می‌رسد و در هر بخش به‌تفصیل جزییات مفیدی بیان می‌شود. شاید یكی از خصوصیات مهم این كتاب آن باشد كه رویكرد «مدرسه‌ای» انقلاب اسلامی را مستند و ثبت كرده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است.

انقلاب اسلامی -برخلاف نمونه‌های مشابه خود- نه حاصل یك كودتای نظامی و نه دستاورد مبارزه یك حزب سیاسی بود، بلكه رهبران انقلاب، همه، روحانیون و عالمان و فرزانگانی بودند كه از مدرسه و مسجد برخاسته بودند و تمام اتكایشان بر مردمی بود كه در فضای انتقال معارف به آنان پیوند می‌خوردند. از امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای كه رهبران انقلاب بوده‌اند تا مرحوم دكتر شریعتی و استاد شهید مطهری كه معلمان انقلاب خوانده می‌شدند، همه با مردم رابطه استاد و شاگردی داشته‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای در همان دوره امامت مسجد كرامت، به گواهی اسناد و جزوه‌ها و اعلامیه‌ها و حتى تعبیر ثبت‌شده بر جلد کتاب‌های منتشرشده ایشان به‌عنوان «استاد سیدعلی خامنه‌ای» شناخته می‌شد. این را همه ما امروز می‌دانیم، اما باید این شواهد تاریخی به شكل حرفه‌ای و علمی و تخصصی ثبت شود تا نسل‌های آینده نیز بدانند و دریابند كه مردمی بودنِ عناصر متن اصلی و مدرسه‌ای بودنِ رهبران این انقلاب، مهم‌ترین افتخار و سربلندی‌اش هستند و این انقلاب -با هر قضاوتی كه درباره کارنامه‌اش و شرایط امروزش داشته باشیم- هرگز کوچک‌ترین لكه ننگی از وابستگی سیاسی به اجانب یا ارتباط نظامی با كودتاگران نداشته است.

كتاب «مسجد رهبر» از سویی می‌تواند برای فعالان مسجدی، طلاب و روحانیون و دل‌بستگان به انقلاب و رهبری بسیار خواندنی و جذاب باشد و از سوی دیگر حتماً برای تاریخ‌پژوهان و علاقه‌مندان مطالعات فرهنگی مفید و مرجع خواهد بود.

كار عالمانه و حرفه‌ای واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، هم الگویی برای كارهای ضروری مشابه عرضه كرده و هم سندی ماندگار برای مطالعات اجتماعی و فرهنگی آینده به‌جای گذاشته است.


(منتشر شده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990905083.html)
          
چرا باید «داستان پداگوژیكی» را خواند؟

نسل جدید و مخاطبان جوان امروز نمی‌توانند حتى تصور كنند كه روزی جنبش كارگری با ادبیات مهاجم علیه سرمایه‌داری، چگونه همه عرصه‌های هنری، فكری، ادبی و اجتماعی را درمی‌نوردید و فضای ذهنی مخاطب را در سطوح مختلف درگیر می‌کرد.

             
دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی مرحله‌ای خاص و بسیار متفاوت از تاریخ معاصر است كه شاید سال‌های بعد اهمیت و حساسیت آن بیشتر به چشم بیاید. تجربه دفاع مقدس در كنار همه تهدیدهای تلخ و دردناك، فرصت‌هایی درخشان و افتخارآفرین را نیز رقم زد و موجب شكوفایی شخصیت‌ها و استعدادها و بروز فضیلت‌ها و ارزش‌های درونی شد.

در این میان نقش زنان چه در حضور مستقیم میدانی و چه در اثر غیرمستقیم و پشت جبهه كمتر موردتوجه قرار گرفته و مخصوصاً بانوانی كه خود در خط اول و مواجهه رویارو در متن حوادث و رویدادها بوده‌اند شایسته پژوهش و مطالعه دقیق‌تر به نظر می‌رسد.

خوشبختانه مركز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، كار خود را در این زمینه آغاز كرده و یكی از آثاری كه با نام «شماره پنج» برای بررسی نقش زنان در مقاومت آبادان به چاپ رسانده بسیار خواندنی است. این كتاب روایت خانم فاطمه جوشی است كه تجربه دقیق و جذاب حضور خود در حوادث دوران انقلاب و جنگ را به زیبایی و ظرافت نقل كرده و اطلاعات دست‌اول و نكات مهمی را به خواننده منتقل می‌کند.

من خود به دلایلی - كه گفتن نمی‌خواهد - معمولاً در برابر این‌گونه آثار از تاریخ شفاهی با این پرسش و تردید ابتدایی مواجه هستم كه صاحب اثر چه قدر گرفتار تعارفات معمول و شعارهای رسمی بوده و حتى اگر او خود همه چیز را صریح و راحت گفته باشد ناشر تا چه اندازه نسبت به واقعیت‌های تاریخی وفادار بوده و سانسور و حذف را بر كتاب تحمیل نكرده است؟

در كتاب «شماره پنج» وقتی نویسنده از حوادث قبل از انقلاب سخن می‌گوید به‌سادگی و شفافیت به بی‌حجابی خود در نوجوانی اشاره دارد و بعد هم از كتاب زهرا رهنورد و سخنرانی‌های هاشم آغاجری نام می‌برد و به همین روانی و صراحت تحولات فكری خود و انتخاب حجاب و فعال شدن در هسته‌های مبارزه و پیوستن به سپاه و بسیج را تشریح می‌کند. این رویكرد به‌طور طبیعی به خواننده اطمینان نسبی می‌دهد و بر اعتماد او به اثر می‌افزاید و به همین دلیل شیرینی و جذابیت خاطرات را در فصول بعد دوچندان می‌کند.

كتاب سرشار است از داستان‌های بسیار خاص و خاطرات متفاوت و انحصاری از مسائل و اتفاقاتی كه در متن دفاع مقدس جاری بوده‌اند اما كمتر دیده شده یا موردتوجه قرار گرفته‌اند.

برخی از این خاطرات فوق‌العاده غمناكند و بار درد و اندوه دارند و برخی نیز دارای چاشنی طنز یا ظرافت‌هایی شوخ طبعانه هستند كه در كنار هم قطعه‌های پازلی برای شناخت کامل‌تر یك مرحله تاریخی حساس را كامل می‌کنند؛ از حضور نیروهای منافق سازمان مجاهدین خلق به‌عنوان پرستار در بیمارستان برای جاسوسی از مجروحان و فعالیت‌های تخریبی تا شركت دختری جوان در امتحان رانندگی برای گرفتن گواهینامه در زیر بمباران و فضای متشنج جنگی و از خاطره دیدار خصوصی با امام در قم تا دشواری خبردادن شهادت رزمندگان به خانواده‌هایشان كه در ماجرای تکان‌دهنده مرزوق به اوج می‌رسد.

مهم‌ترین خصوصیت كتاب ذكر مفصل جزییات از پشت پرده‌ها و شیوه كار گروه‌های انقلابی و نوع روابط زنان و مردان و كیفیت حضور جمعی از دختران جوان در صحنه جدی حضور اجتماعی و نقش‌آفرینی است و اطلاعات دقیقی كه در پیرامون حوادث مهمی چون آتش‌سوزی سینما ركس یا حصر آبادان ارائه می‌شود به دلیل حضور مستقیم راوی اهمیت فراوان دارد.

كتاب «شماره پنج» در عین آن‌که جذابیت یك داستان بلند را داراست، به خواننده کمک می‌کند تا باورها و دغدغه‌های نسل گذشته را بیشتر درک كند و حال و هوای اجتماعی و فرهنگی دوران انقلاب و جنگ را بهتر بشناسد.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990411123.html)
          
            این روزها که استکبار جهانی و توطئه گران بین المللی، بیش از همیشه مشغول فتنه انگیزی و آشوبگری هستند و با افزایش اختلاف و تنش میان مسلمانان شیعه و سنی در نقاط مختلف به حفظ قدرت خود و سوء استفاده از منابع سرزمینهای اسلامی مشغولند، ارزش و اهمیت ارتباط سالم مذهبی و گفتگوی علمی بر اساس نقاط اشتراک و موارد اتفاق آشکار می‌شود. 
بسیاری از عالمان مسلمان - چه از شیعیان و چه از اهل سنت- در طول قرن گذشته برای تحقق این هدف کوشیده اند که بی تردید بزرگترین و مشهورترین آنان علامه سید عبدالحسین شرف الدین است. 
او دانشمند برجسته و مجاهد بزرگی بود که در عمر بابرکت خود منشأ خدمت‌های بزرگ شد و آثار مهم و سرنوشت سازی را بنیان نهاد و چنان مورد قبول و احترام عموم بود که در مصر و عربستان هم مانند عراق و ایران از او با تجلیل و تقدیر استقبال می‌شد تا جایی که وی تنها عالم شیعه است که در تاریخ مسجدالحرام امام جماعت شده و اهل سنت همراه پادشاه حجاز به او اقتدا کرده اند.  
شیخ آقابزرگ تهرانی او را چنین وصف می‌کند:«شرف الدین یکی از افتخارات این روزگار است، و یکی از آیات بزرگ خداست که در عصر حاضر طلوع کرده است. برای این سده اسلامی همین بس که این نابغه یگانه در آن ظهور کرده است» و سپس با اوصافی متنوع جایگاه باشکوه علمی و اجتماعی او را شرح می‌دهد. 
یکی از مهمترین آثار ماندگار این عالم فرزانه کتاب ارجمند و مشهور «المراجعات» است که بر اساس هماهنگی و توافق میان او با شیخ الازهر مصر تألیف و تدوین شد. 
این کتاب که آن را از برجسته ترین آثار ارزشمند قرن چهاردهم اسلامی به شمار آورده اند، مجموعه ١١٢ نامه است که میان ایشان و شیخ الإسلام سلیم بِشْری مفتی مصر و رییس دانشگاه الأزهر قاهره رد و بدل شده است و عنوان «المراجعات» به همین تبادل نامه‌ها اشاره دارد. 
در این نامه‌ها موضوعات مختلف اختلافی میان اهل سنت و شیعیان مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با شیوه ای عالمانه و احترام آمیز به پرسش‌های طرف مقابل پاسخ داده شده است. 
این مجموعه منحصر به فرد و استثنایی در عین حال نمونه ای عالی برای تبیین شیوه صحیح مناظره علمی ارائه می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان صادقانه و دور از  پیشداوری و بدون تعصب و جنجال در جستجوی حقیقت برآمد و برای یافتن حق کوشید و یاری جست.   
علامه محمدرضا حکیمی در کتاب شرف الدین با اشاره به همین رویکرد می‌نویسد:«بیان دلایل مذهبی و توضیح مبانی جهان بینی هر مذهب، در داخل اقالیم اسلام، زیانی به «آرمان بزرگ اتحاد» نخواهد رسانید، به شرط آن که نویسندگان و گویندگان، از نقل مطالب ضعیف پرهیز کنند، تهمت و افترا نزنند، ادب را رعایت نمایند، و اخلاق اسلامی و شئون برادری را ملحوظ دارند» 
شاید همین تلاش صادقانه دو طرف برای جستجوی حقیقت زمینه موفقیتهایی مانند دارالتقریب را فراهم ساخت و منجر به صدور فتوای مشهور شیخ محمود شلتوت در تأیید مذهب شیعه به عنوان مذهب پنجم اسلامی و جواز عمل به احکام شرعی آن شد. 
کتاب «المراجعات» سالها بعد از زمان مکاتبات به چاپ رسید و بعد از استقبال گسترده مخاطبان در کشورهای اسلامی، به زبانهای مختلف ترجمه گردید. 
این کتاب که نخستین بار به همت یک بازرگان ایرانی مقیم لبنان چاپ شده بود، در ایران نیز بارها به فارسی ترجمه شده و اکنون چندین ترجمه از آن با عناوین مختلف موجود است.
یکی از این ترجمه‌ها «مناظرات» نام دارد که در زمان حیات مرحوم شرف الدین  به قلم مرحوم آیت الله علامه سردار کابلی نگاشته شد و به همت استاد فرزانه مرحوم کیوان سمیعی به چاپ رسید. 
مرحوم سردار کابلی که خود از دانشمندان برجسته قرن اخیر هستند -چنان که ایشان را از نظر وسعت و تعدد حوزه‌های تسلط علمی و تخصصی به شیخ بهایی تشبیه می‌کنند- در این ترجمه کوشیده تا با وفاداری بسیار شدید به متن اصلی، ظرافتهای مباحث اعتقادی و نکته‌های تاریخی یا قرآنی و حدیثی را به مخاطب فارسی زبان منتقل کند. 
هر چند این ترجمه به دلیل وسواس نگارش و احاطه علمی مترجم و پاورقی‌های سودمند قابل توجه است ، اما ترجمه‌های دیگر کتاب «المراجعات» به زبان فارسی همه خوب و بعضا روان تر و شیواتر هستند.  


(به تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ از سری یادداشت‌ها برای روزنامه شهرآرا)
          
            کتاب مشهور «امیل» یکی از مهمترین آثار «ژان راک روسو» متفکر  و نویسنده بزرگ فرانسوی قرن هجدهم (متولد ژنو) است که با همراهی ولتر، دیدرو، منتسکیو و کانت تحولات بزرگ فکری و فرهنگی عصر روشنگری را رقم زد.
کتاب معروف او «قرارداد اجتماعی» پایه‌های حکومت دموکراتیک را در اروپا طرح ریزی کرد و زمینه ساز انقلاب فرانسه شد، کتاب «اعترافات» و برخی از نوشته‌های دیگر او مکتب رمانتیسم را شکل داد و در ایجاد جریان جدید ادبی اثر داشت و کتاب «امیل» او شالوده اساسی نظام تعلیم و تربیت مدرن را شکل بخشید. 
این کتاب در زمان انتشار (۲۵۸ سال قبل) موجب واکنش‌های گسترده ای شد و مخالفت‌های شدیدی از سوی حاکمان و اشراف در پی داشت، چنانکه در زادگاهش سوزانده شد و موجب آوارگی او گردید، اما به زودی مخاطبان خود را یافت و شناخته شد و پس از آن تا کنون همواره به عنوان یک کتاب مهم و کلاسیک بازنشر یافته و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
روسو که اندیشمندی آرمان گرا ، آزادیخواه ، عدالت طلب و منتقد است بسیاری از مشکلات اجتماعی را ناشی از فقدان نگاه صحیح انسان و نظام مطلوب در تربیت انسانی می‌داند و در این کتاب به تبعیت از افلاطون بر اهمیت و نقش تربیت تاکید می‌کند و آن را هنری والا و ارجمند برمی‌شمارد که پایه و اساس سعادت بشری است.
این کتاب اثر گذار  و جریان ساز تاریخی مانند برخی کتاب‌های مهم دیگر در پی یک پیشنهاد و درخواست تالیف شده و روسو در ابتدا برای پاسخ دادن به خواسته بانویی نوشتن یادداشت‌های مختصر را آغاز کرده بود اما در میانه کار تصمیم گرفت که  چیزی مفصل‌تر بنویسد؛«از قدیم الایام تا امروز تمام مردم علیه آموزش و پرورشی که بدان عمل می‌شده است اعتراض کرده‌اند، ولی هیچ کس در صدد بر نیامده است روش بهتری پیشنهاد کند، علما و  ادبای عصر ما بیشتر می‌کوشند خراب کنند تا آباد. با وجود انتشار این همه رساله گوناگون هیچکس راجع به طرز آدم تربیت کردن چیزی ننوشته است و من نگرانم که مبادا بعد از من هم کس دیگری راجع به آن چیزی ننویسد».
وی که در  این کتاب خود را مربی کودکی یتیم تصور کرده است، او را «امیل» می‌نامد و در فصول مختلف کتاب (پنج بخش) از دوران نوزادی وی شروع می‌کند و به جوانی و ازدواجش می‌رسد و در همه این مراحل بیش از هر چیزی به ضرورت بازگشت به طبیعت و دوری از عادات غلط اجتماعی تاکید دارد. 
هرچند این کتاب را به طور طبیعی  نمی‌توان اثری مطلق و بی عیب دانست- و جدا از ایرادهایی که بر زندگی شخصی و خانوادگی و مسائل اخلاقی روسو گرفته‌اند، انتقادهایی هم به متن این کتاب وارد شده-اما در عین حال همچنان اهمیت و ارزش این کتاب به جای خود محفوظ است.
روسو که بیش از هر چیزی به تعقل و اندیشیدن اصالت می‌داد، بسیار عملگرا بود و می‌گفت «آدمی وقتی بیش از حد متوسل به کلمات می‌شود پیداست که نمی‌تواند دست به عمل بزند» و از همین رو مسیر تربیت فرزندان را در میدان عمل جستجو می‌کرد و معتقد بود که پدران و مادران و مربیان باید به جای سخن گفتن و موعظه کردن خود رفتاری شایسته داشته باشند. 
 او باور داشت که «کسی که نمی‌تواند وظایف پدری را انجام دهد، حق ندارد پدر شود» و می‌گفت:«از مادران شروع کنید، آن وقت از تغییراتی که حاصل می‌شود تعجب خواهید کرد».
بسیاری از مبانی فکری او کاملاً بر باورهای اسلامی منطبق است؛ مانند توجه به فطرت و نقش انسان در تخریب نظام طبیعی جهان.
به عنوان مثال وی در این کتاب نوشته «هرچه از ید خالق عالم -جل شأنه- بیرون می‌آید از عیب و نقص مبراست، ولی به محض اینکه به دست اولاد آدم رسید فاسد می‌شود» که دقیقاً به مضمون آیه شریفه «ظهر الفساد فی البر و البحر» انطباق دارد.  
او در موضوعات اعتقادی و دینی والدین و مربیان را تنها به تمرکز بر اساس وبنیان مشترک ایمان به وجود خالق مطلق و پرورش باورهای معنوی و فطری عمومی در دوران کودکی توصیه می‌کند و ترجیح می‌دهد مسائل فرعی و جزئیات به سالهای پس از نوجوانی واگذار شوند. 
ترجمه فارسی مرحوم غلامحسین زیرک زاده از این کتاب (سال ۱۳۲۸) تاکنون بارها از سوی ناشران مختلف به چاپ رسیده و همچنان در بازار نشر خوانند گان و مشتاقان خود را دارد.

(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
          
            مدت‌هاست که به صورت مکرر برخی را دیده‌ام که در جستجوی کتاب مناسبی برای اثبات خدا بوده و مثلا گفته‌اند که دوستم یا فرزندم دچار تزلزل در باورهای اعتقادی خود شده و برای همین سراغ کتابی برای تبیین ساده و قانع کننده این موضوع را گرفته‌اند. 
من البته در چنین مواردی تردید دارم که خواندن کتاب بتواند کمکی به حل مشکل بکند، زیرا غالبا چنین مواردی ناشی از عوامل محیط اجتماعی و علت‌های غیر اعتقادی است و در واقع با کتاب به وجود نیامده که با کتاب بخواهد برطرف شود، اما معمولا این افراد می‌گویند که شخص مورد نظر آمادگی مطالعه و پذیرش دارد و برای همین اصرار می‌کنند که کتابی به آنها معرفی کنم. 
در این زمینه هم به طور طبیعی کتابهای زیادی نوشته شده که بعضی از آنها هم بسیار خواندنی و مفید هستند، اما غالب این کتابها اولا دارای مضامین درون دینی هستند، یعنی نویسنده با فرض مخاطب معتقد و مؤمن به نگارش کتاب پرداخته و ثانیا حال و هوای کلامی و فلسفی دارند و محتوای آنها برای مخاطب عمومی مناسب نیست. 
در میان کتابهایی که در این زمینه به بازار نشر عرضه شده، کتاب «نشانه‌هایی از او» نوشته مرحوم آیت الله سیدرضا صدر بسیار ارزشمند و مفید به نظر می‌رسد. 
نویسنده این کتاب دانشمندی آگاه و اسلام شناس بود که به خاندانی اصیل و ریشه دار تعلق داشت و گرچه برادر کوچکتر ایشان امام موسى صدر بیشتر شهرت یافت، اما ایشان خود نیز فرزانه ای صاحب فضیلت و ذوق بود و به دلیل حافظه قوی و نبوغ ذاتی در سن جوانی به اجتهاد رسید و طی سالها فعالیت علمی آثار گرانقدری از خود به جای گذاشت. 
کتاب «نشانه هایی از او» نثری روان و بسیار جذاب دارد و با ذکر مثالهای عینی، فضایی محسوس و ملموس برای خواننده ترسیم می‌کند و بر خلاف غالب کتابهای اعتقادی که متن سنگین و تخصصی دارند، از نثری داستانی و روایتی نرم برخوردار است. 
همه مطالب کتاب کوتاه و مختصر -گاه در حد یک صفحه یا حتى نصف صفحه- هستند (کتاب ٢٨١ بخش دارد) و عناوین هر بخش طوری انتخاب شده که کاملا جلب توجه می‌کند و شوق خواندن را در مخاطب برمی انگیزد. 
محتوای کتاب هم پرسش محور است و در هر موضوع و مصداقی خواننده را مورد سؤال قرار داده و از او می‌خواهد تا بیاندیشد و پاسخ دهد.
مضامین کتاب را نیز مسایل علمی تجربی از جانورشناسی و علوم طبیعی تا آناتومی بدن انسان تشکیل می‌دهد و آشکار است که نویسنده کتابها و مجلات علمی فراوان را با اشتیاق مطالعه کرده و از آنها بهره گرفته است. دو پیوست خواندنی و مفید نیز در پایان کتاب قرار دارد؛ یکی پاسخ‌های کوتاه و صریح به ٢١ پرسش مانند این که چرا باید به چیزی ایمان بیاوریم که او را نمی‌بینیم؟ و دومی یادداشتی مختصر در باره ریشه‌های روانی بی اعتقادی به خداوند. 
در همین پیوست چنین می‌خوانیم:«جوانان ترسا بر ضد قدرت کشیش قیام می‌کنند، جوانان گبر از موبد می‌گریزند، هندوها از پاندیت عوام فریب روگردان می‌شوند و جوانان مسلمان از آخوند بی سواد فرار می‌کنند. هنگامی که اسپانیایی ظالمی می‌خواست یکی از سران قبایل بومی آن جا را بکشد، به وی پیشنهاد کرد که مسیحی شود تا به بهشت برود. آن مرد پرسید: آیا در بهشت، اسپانیایی نیز هست؟ پاسخ به طور قطع مثبت بود. لذا آن مرد بیچاره گفت: بهشتی که اسپانیایی در آن باشد نمی‌خواهم».
محتوای این پیوست نشان می‌دهد که نویسنده به فضای واقعی محیط اجتماعی و عوامل بیرونی کاملا توجه داشته و در عین تمرکز بر محتوای اقناعی کتاب، نمی‌خواسته چیزهایی انتزاعی را در خلأ بنویسد و به مخاطبی گنگ و ناشناخته عرضه کند، بلکه کوشیده با زبانی ساده مخاطبی بدبین را به گمشده اش برساند.   
برخی عناوین کتاب عبارتند از:«جهان رنگارنگ، ماده اولیه جهان، پیدایش فضا، سبزی نباتات، رنگ انسان ها، اگر باران نبود، پرنده قطبی، نقشه دفاعی آهو، مرغ شکسته بند».
در مجموع کتاب «نشانه‌هایی از او» این اثر را بر خواننده دارد که پس از مطالعه کتاب به پیرامون خود و مخصوصا بدن خودش با توجه بیشتری بنگرد و تفکر کند. 
نویسنده در یادداشت بسیار کوتاه خود در آغاز کتاب چنین نوشته است:‌«نشانه‌های یادشده را خودش رهنمایی کرده، پس آنچه در این دفتر است، از او و به سوی اوست. شایسته تر از خودش کسی نیست که این کتاب به حضورش تقدیم شود».


(به تاریخ ۱۴۰۰/۵/۴ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
          
            این روزها بیش از گذشته شاهد رویکرد اخلاقی و گسترش بسیار سریع اخلاق‌گرایی در فضای اجتماعی پیرامون خود هستیم. شاید این گرایش در داخل کشور نوعی عکس العمل نسبت به تعلقات دینی و مذهبی باشد و بتوان برای آن تحلیل‌هاو تفسیرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاص ارائه کرد، اما رواج روبه رشد این رویکرد در سطح بین المللی نشان می‌دهد که موضوع فراتر از یک واکنش مقطعی است.
گویی انسان قرن جدید که از سویی آرامش روحی و معنوی خود را در کشاکش توسعه مادی و غوطه ورشدن در لذات و شهوات از دست داده و از سوی دیگر مکاتب مختلف اعتقادی نتوانسته یا نخواسته اند نیاز او را چنان که مطلوب بوده برطرف کنند، به دنبال راهی برای رفع تشنگی خود می‌گردد و سیرابی جان عطشناکش را در رفتار اخلاقی و خیررساندن به دیگران می‌بیند.
کتاب «دیگر دوستی مؤثر» نوشته پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق گرای معاصر را می‌توان در همین چارچوب بررسی کرد.
او اعتقاد دارد بی اعتنایی ثروتمندان به کودکان فقیری که هر لحظه در نقاط مختلف جهان در حال جان دادن هستند با کشتن انسان‌هافرقی ندارد و می‌کوشد تا مخاطبان خود را قانع کند که معنای زندگی انسانی آنها مفید بودنشان برای سایر انسان هاست و هر چه یک انسان بتواند برای دیگر انسانها خیر بیشتری داشته باشد، شخص ارزشمندتری است  
آیا این رویکرد تفاوتی با معارف دینی ما دارد که به صراحت در حدیث نبوی می‌فرماید:«ألخلق عیال الله و أحب الناس إلى الله أنفعهم لعیاله / مردم خانواده و کسان خدا هستند و خداوند کسی را بیش از همه دوست دارد که برای خانواده اش مفیدتر باشد»؟
از این گونه عبارات صریح و دقیق در بیان مبانی و اصول مشترک زندگی اخلاقی انسانی در معارف دینی ما فراوان هست و شاید امام هشتم حضرت ثامن الحجج علیه السلام همین نکته‌هارا در نظر داشتند که فرمودند «معارف ما را به دیگران منتقل کنید و سخن شایسته ما را به گوش مردم برسانید»، زیرا این مضامین ناب و معارف اصیل چنان با فطرت انسانی سازگارند که هر وجدان سالمی را به سوی خود می‌کشاند و جذب می‌کند.  
متاسفانه دانشمندان مسلمان که این گنجینه‌های ارزشمند معرفتی را در اختیار داشته اند، غالبا به دو دلیل نتوانسته اند وظیفه سترگ خود را در نشر این معارف انجام دهند و مأموریت و رسالت بزرگ خود را به انجام برسانند؛ نخست این که نیاموخته اند معارف دینی را به زبان فراگیر انسانی و بین المللی مطرح کنند و به جای سخن گفتن با زبان قوم - چنان که قرآن کریم خواسته است- با زبان قم سخن گفته اند! و دیگر این که بلد نبوده اند معارف دینی را به صورت کاربردی و عملیاتی و محسوس و ملموس به مخاطب برسانند و مثلا در حوزه سبک زندگی یا مهارتهای زندگی محتوایی قابل درک که در زندگی روزمره قابل تطبیق باشد عرضه کنند، بلکه بیشتر همان محتوای معارف را از متون حدیثی مستقیما نقل کرده و به صورت بحث‌های کلی بیان نموده اند و به عبارت دیگر خام فروشی کرده اند، در حالی که انتظار می‌رفته دانشمندان اسلامی به فراوری و تبدیل این محتوای معارفی خام بپردازند و در کارخانه تولید محتوای دینی به ساخت و پرداخت محصولات مختلف بر اساس کاربرد و نیاز مخاطب بپردازند.
اکنون در بازار کتاب بین المللی نمونه‌های متعدد از کتابهای ارزشمند و پرفروش را شاهد هستیم که باید به قلم نویسندگان مسلمان و بر اساس معارف دینی نوشته می‌شد، اما به دلیل کوتاهی و ضعف ما، دیگران به نگارش و نشر آنها پرداخته اند  و گرچه شاید در بنیادهای نظری یا در تفاصیل و جزییات خود، صد در صد هم با مبانی معرفتی مکتب اهل بیت تطبیق نکنند، اما در مجموع کتابهای مفید و قابل استفاده ای هستند و ترجمه فارسی آنها هم در بازار نشر داخل کشور عرضه می‌شود.              
از این روی من ترویج این گونه کتابها را نه تنها بی اشکال می‌دانم بلکه مطالعه و ترویج آنها را قدمی در راه نزدیک شدن به مفاهمه مشترک بر اصول معارف اسلامی می‌بینم.
کتاب «دیگر دوستی مؤثر» یکی از این کتابهاست که در چهار بخش و پانزده فصل به تبیین این موضوع پرداخته که «رساندن بیشترین خیر، چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می‌دهد».
نویسنده در مقدمه ای که برای ترجمه فارسی کتاب نوشته می‌گوید:«گاهی اوقات می‌پنداریم هیچ قدرتی نداریم، اما این طور نیست. حقیقتا می‌توانیم دنیا را تغییر دهیم»!
دو مقدمه استاد مصطفى ملکیان و دکتر محمدرضا جلایی پور نیز قابل استفاده هستند. استاد مصطفى ملکیان در مقدمه خود شانزده مبنای نظری برای دیگر دوستی ارائه کرده که به جای خود بسیار مفید و خواندنی است.
این کتاب آکنده از شواهد و مثال هایی عینی از رفتارهای اخلاقی و فداکاری هایی است که در مسیر دیگر دوستی و برای حل مشکلات دیگران صورت گرفته و می‌تواند برای هر خواننده ای الهام بخش و اثرگذار باشد.

(به تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳ از سری یادداشت‌های  روزنامه شهرآرا)
          
            در دوران تحصیل دبیرستان معلم ریاضیات و فیزیک مان به هر بهانه ای از شخصیت استثنایی و فضیلتهای کم نظیر استاد خود مرحوم «رضا روزبه» سخن می‌گفت و ما را بیش از گذشته شیفته و دلباخته آن دانشمند بزرگ و با ایمان می‌ساخت. 
چند سال پس از آن با انتشار کتاب «فیض گل» که شرح اندکی از احوالات و ذکر برخی از فضیلتهای آن بزرگوار است دانستم که آن معلم دوران دبیرستان ما، تنها بخش اندکی از حقیقت را در باره او گفته است.  
مرحوم رضا روزبه زنجانی، دانشمند بزرگ ایرانی که بیشتر به عنوان مدیریت دبیرستان علوی و پرورش نسلی اثر گذار و جریان ساز شناخته می‌شود، یکی از چهره‌های برجسته تاریخ معاصر تعلیم و تربیت ایران بود که حق او تا کنون به درستی ادا نشده و جا دارد که در باره او کتابهای متعدد بنویسند و فیلمها و مستندهای متنوع بسازند. 
وی که در تحصیلات حوزوی در آستانه اجتهاد بود و به منابع دینی تسلط کامل داشت، برای تحصیلات دانشگاهی رشته فیزیک را برگزید و در پژوهشی که برای رساله فوق لیسانس خود انجام داد به عنوان یکی از متخصصان برجسته این رشته درخشید و با این که هنوز در آن زمان دوره دکتری فیزیک در ایران نبود برای تحصیل در مقطع دکتری بورس مناسبی دریافت کرد. 
اگر او همان مسیر را ادامه داده بود- با توجه به نبوغ و پستکار ویژه اش - بی شک به عنوان یکی از دانشمندان برجسته بین المللی مطرح می‌شد، اما وی راه دیگری انتخاب کرد و خدمت به فرزندان ایران و آموزش آنان را به شرایط و موقعیت‌های وسوسه کننده ترجیح داد. 
او که در کنار شخصیت علمی و تخصص در عرصه‌های مختلف همچون ریاضیات و علوم تجربی و زبان فرانسوی و فلسفه، جنبه معنوی و روحانیت ویژه ای داشت به حالات معنوی و زندگی زاهدانه شناخته می‌شد. 
بی اعتنایی عجیب او به دنیا و تعهد شگفت او به کار علمی از او نمونه ای کم نظیر ساخته بود که شبیه آن را به دشواری می‌توان یافت. 
تعالی روحی و درک مقامات معنوی یا زندگی زاهدانه و درخشش فضایل اخلاقی شاید در عالمان بزرگ یا عارفان تارک دنیا و منعزل از زندگی روزمره چندان غریب نباشد، اما رسیدن به چنین جایگاهی در متن زندگی شهری و در حال تحصیل علوم مادی بسیار قابل توجه و غیر معمول است. 
فهم او از حقایق توحیدی نظام هستی و قدرتش در تبیین عالمانه و دقیق این حقایق چنان بود که وقتی استاد شهید مرتضى مطهری در جلسات انجمن اسلامی پزشکان به مبحث توحید رسید، از استاد روزبه خواست تا در این جلسات شرکت کند و به برخی پرسشها پاسخ دهد. 
وارستگی رشک انگیز و معنویت شوق آفرینی که در سراسر زندگی او موج می‌زند و از هر خاطره و نکته حیات کوتاهش می‌تراود بهترین درسی است که می‌توان برای بهتر زیستن فراگرفت. 
دکتر علی مدرسی که خود از چهره‌های برجسته علمی و فرهنگی بوده و در غیرت دینی و باور مذهبی به پدربزرگ خود شهید سیدحسن مدرس انتساب دارند، بخت آن را داشته اند که هم در رشته فیزیک دانشگاه تهران همدرس و دوست مرحوم روزبه باشند و هم در دبیرستان علوی با ایشان همکاری و رفاقت کنند. 
ایشان برای بزرگداشت یاد و خاطره استاد و دوست خود دست به قلم برده و کتاب «فیض گل» را فراهم ساخته اند.
در بخشی از سخن آغازین کتاب چنین می‌خوانیم؛ «آنان که استاد روزبه را از نزدیک دیده و شناخته اند، بیش از هر چیز شیفته جذبه معنوی این روح مؤمن شده اند. زندگی و رفتار او گواه روشن راستی گفتارش بود. او نمونه والای تبلیغ عملی پیام دین بود. دقت علمی او در تحقیقات فیزیک و ریاضی، تجلی و تداوم میراث گرانبار مداقّه‌های علمای دقیق النظر حوزه‌های علوم اسلامی بود».
این کتاب علاوه بر یادداشتهای خواندنی ایشان دربرگیرنده مجموعه ای از خاطرات دیگران، اشعار ، اسناد و عکس‌ها نیز هست و بخشی از یادهای شاگردان مرحوم روزبه که اکنون هر یک از چهره‌های برجسته و درخشان در عرصه‌های گوناگون به شمار می‌روند نیز در این پیوست‌هاثبت شده است.

(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۰ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)
          
            در میان چهره‌های شاخص از شهدا و فرماندهان دوران دفاع مقدس معمولا سهم نیروهای ارتش چندان زیاد نیست و غالبا جز شهید صیاد شیرازی و شهید عباس بابایی از کسی یاد نمی‌شود، در حالی که نیروهای مختلف نظامی ارتش در بخش‌های مختلف از نیروی زمینی و هوایی و دریایی تا هوانیروز و ... علیرغم آن که شکل‌گیری و سازمان‌دهی شان در رژیم شاهنشاهی صورت گرفته بود برای حفظ ایران اسلامی فداکاری‌های بزرگ و درخشانی کردند و جا دارد که حق آنان به درستی ادا شود.
یکی از کسانی که خوشبختانه در سال‌های گذشته تا اندازه ای معرفی شده و به دلیل ساخت سریال "شوق پرواز" به همت کارگردان فقید مرحوم یدالله صمدی، نسل جدید هم تا اندازه زیادی با شخصیت و نام او آشنا هستند سرتیپ خلبان شهید عباس بابایی است.
شاید کسی بگوید روایت قهرمانان دوران دفاع مقدس که به طور طبیعی در گیرودار جنگ و خشونت‌های ناشی از آن هستند با مخاطب امروز تناسب زیادی ندارد و پرسش‌های او در متن زندگی روزمره شهری را پاسخ نمی‌دهد و تنها یادبودی از آن رشادت‌ها و تقدیری از جان‌فشانی‌ها و ایثار آنان خواهد بود.
پاسخ این پرسش با خواندن داستان زندگی شهید عباس بابایی به خوبی داده می‌شود و شگفتی‌هایی که در زندگی عباس نوجوان و جوان وجود دارد هر خواننده ای را در مقابل عظمت وجود او خاضع می‌سازد.
سراسر زندگی درس آموز و افتخارآمیز او جدا از رشادت‌های نظامی و شجاعت و فداکاری در رویارویی با تجاوز دشمن، سراسر نکاتی عجیب و مسایلی غریب از تعالی معنوی و کمال اخلاقی دارد که می‌تواند برای هر کسی آموزنده و اثرگذار باشد.
کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» که به کوشش سازمان عقیدتی سیاسی ارتش فراهم آمده یکی از آثار خوشخوان و جذابی است که علاوه بر تقدیس منزلت آن شهید بزرگوار، هم نگاه خوانندگان به نیروهای ارتش را بهبود می‌بخشد و هم می‌تواند به عنوان درس زندگی و کتاب اخلاق به شمار آید.
این کتاب که با عنوان فرعی «حکایت های کوتاه از رادمردی بزرگ» منتشر شده در لابه لای روایت‌های مختصر و متنوع از زمان کودکی تا هنگام شهادت شهید بابایی به خوبی نشان می‌دهد که برای طی مراتب عرفانی و رسیدن به درجات معنوی لازم نیست حتما کسی روحانی باشد یا دروس دینی و حوزوی بخواند.
عباس بابایی نوجوانی است که وقتی می‌بیند سرایدار پیر مدرسه به خاطر پیری و بیماری توان نظافت ندارد و به خاطر تنبیه و اعتراض مدیر در آستانه بیکاری قرار گرفته، به صورت ناشناس هر روز سحرگاه به مدرسه می‌آید و جاروب و سطل برمی دارد و کارهای او را انجام می‌دهد. 
عباس بابایی جوانی است که روزها یک وعده از غذای خود کم می‌کند و به کارگری می‌پردازد تا بتواند پولی برای خانواده‌های نیازمند فراهم کند و مرهمی بر زخم رنج‌ها و دردهایشان باشد.
همراهی و همدلی او با محرومان و دردمندان تا آنجاست که وقتی به خاطر پرهیز از ناراحتی همکلاسی‌های نیازمندش لباس‌های خوب خود را نمی‌پوشد، مسؤولان مدرسه اسم او را در ضمن دانش آموزان فقیر و نیازمند ثبت می‌کنند و بعدا می‌فهمند که اشتباه کرده اند.
دوران تحصیل در  آمریکا و تجربه خاص او در مرحله طی دوره تخصصی خلبانی نیز سرشار از حکایت‌های خواندنی و تکان دهنده‌ای بوده که برخی از آن‌ها برای آموزگاران و فرماندهان آمریکایی باورکردنی نیست.       
کتاب «پرواز تا بی‌نهایت» چهره‌ای متفاوت از یک انسان بزرگ و یک روح متعالی ترسیم می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد که همه جا راهی برای رسیدن به آسمان هست.


(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۹ از سری یادداشت‌های روزنامه شهرآرا)

          
            یکی از کتاب‌هایی که در نوجوانی به توصیه پدرم خواندم و بسیار بر فکر و ذهن من اثر کرد و در دلم خاطره‌انگیز شد، کتاب «نه برای لقمه ای نان» از کونوسوکه ماتسوشیتا صاحب شرکت پاناسونیک بود.
آن روزها البته بازار کتاب‌های موفقیت این قدر رونق نداشت و این کتاب یکی از نخستین آثاری بود که در این حوزه به زبان فارسی ترجمه و منتشر می‌شد.
شرکت پاناسونیک را به نام ناسیونال می‌شناختم و بعد دانستم این همان شرکتی است که نخست کار خود را با نام ماتسوشیتا آغاز کرده و سپس نام جدید را برگزیده و محصولات خود را در بازار جهانی با برند پاناسونیک معرفی می‌کند و صاحب یکی از برترین جایگاه‌ها در صنعت و اقتصاد ژاپن و سایر نقاط جهان است.
صاحب و مؤسس آن شرکت بزرگ و آن نام تجاری بسیار مشهور و موفق در این کتاب به تشریح داستان موفقیت خود پرداخته و دیدگاه‌های خود را در باره زندگی و تجارت بیان کرده است.
کتاب «نه برای لقمه ای نان» در واقع «شرح خطوط کلی موفقیت بی نظیر کونوسوکه ماتسوشیتا، رهبر پیشگام صنعت ژاپن و دنیاست. فلسفه وی در کسب و کار ساده و حتى ایده‌آلیستی است، اما اصول موفقیت او بی‌زمان است. وی در طول زندگی کاری خود رهیافتی مردم‌محور اتخاذ می‌کند و به واژه موفقیت معنای جدیدی می‌دهد. وی درکی از ماهیت بشر پیدا می‌کند که دربرگیرنده ارزش های جدید مسؤولیت و بخشندگی است. اخلاق مدیریت وی متکی بر انصاف، هماهنگی و حق شناسی به منظور القای حس موفقیت است. فلسفه او از جست و جوی سود صرف فراتر می‌رود».
شاید همین جنبه شرقی از رویکرد مدیریتی اوست که این کتاب را برای مخاطب ایرانی مفیدتر می‌سازد، زیرا اصول بنیادین شیوه ای که امروز در دنیا به عنوان مدیریت ژاپنی شناخته می‌شود انسان گراتر و اخلاق مدار تر از رویکرد غربی رایج و مرسوم است و برعکس آن رویکرد که بیشتر بر منفعت اقتصادی و موفقیت مادی شخص تکیه دارد، موفقیت در رویکرد شرقی با انتفاع و بهره مندی همه جامعه و محیط پیرامونی ارزیابی می‌شود و حاصل این موفقیت باید ارتقای ارزشهای انسانی و تعالی اخلاق باشد. 
داستانهای جذاب و متنوعی که صاحب این کتاب از آغاز نوجوانی خود به عنوان کارگر تعمیرکار دوچرخه تا موفقیت های درخشانش در تصاحب بازارهای بین المللی نقل می‌کند، همه جلوه های گوناگون همین رویکرد و نگاه ارزشمند و قابل تحسین است. 
ترجمه فارسی این کتاب را نخستین بار، نشر شباویز منتشر و بارها چاپ کرد، اما طی سالهای اخیر با ترجمه های دیگر و از سوی ناشران متعددی به چاپ رسیده و اخیرا نیز نام جدیدی برای یکی از ترجمه فارسی آن برگزیده اند که «اخلاق مدیریت روشن بین» است. 
بی شک افکار تازه و نظریات علمی و تخصصی نو همواره جای خود را در مباحث علمی و بازار نشر باز می‌کنند و می‌توان برای مطالعات تخصصی در حوزه مدیریت و اقتصاد کسب و کار کتابهای متعدد و آثار تخصصی متنوع و جدیدی معرفی کرد، اما شاید بتوان گفت که همچنان و هنوز هم برای مطالعه عمومی در این حوزه کمتر کتابی به اندازه اثر ماندگار ماتسوشیتا خواندنی است و جذابیت دارد. 


(به تاریخ ۱۳۹۹/۱۱/۴ از سری یادداشت‌ها برای روزنامه شهرآرا)
          
            ...اما شما، در خواندن این کتاب عجله نکنید! اگر حال یا وقتش را ندارید یا آن را به هر دلیل نمی پسندید، از همینجا خواندن را قطع کنید! یا همه یا هیچ! به عبارت دیگر، یا اصلاً نخوانید یا همه را بخوانید، که اگر بد و خوبی در این کتاب است  -هر چه هست-  "در هم" است!
این کلمات، عبارت های آغازین دیباچه ای بر کتاب "فضیلت های فراموش شده" است؛ کتابی از دانشمند فرزانه مرحوم حسینعلی راشد در وصف برخی از خصوصیات و احوالات پدر بزرگوارش مرحوم حاج آخوند ملاعباس تربتی.
كتاب هم در متن اصلي -به قلم مرحوم راشد- و هم در ديباچه و مقدمات خود، هرگز نخواسته يك فراانسان غير طبيعي را به شكل رؤيايي و آرماني روايت كند، بلكه زندگي آسماني يك انسان معمولي را در زمين نشان داده است. 
مرحوم حسینعلی راشد را معمولاً مردم به خاطر سخنرانی های مشهورش در رادیوی ملی ایران -پیش از انقلاب اسلامی- می شناسند. سخنرانی های اثر گذار و عجیبی که از راننده های تاکسی در تهران تا نخست وزیر افغانستان در کابل مسحور و شیفته اش بودند، اما کمتر کسی با سجایای اخلاقی و مراتب فضل و دانش او آشناست و شاید بسیاری ندانند که همان سالها از سویی در احاطه علمی بالاترين جایگاه استادی دانشگاه و حوزه را داشت و از سوی دیگر در سلوک فردی صاحب مراتب والایی از اخلاق و معنویت بود که در اقران او به دشواری می شد یافت. مرحوم حسینعلی راشد به درخواست و اصرار برخی از کسانی که اوصاف شگفت پدرش را شنیده بودند چیزهایی را که از زندگی او به خاطر داشت ثبت کرد و این نوشته ها ماند تا سال‌ها بعد كه به همت فرزندش به صورت کتابی مختصر درآمد.
انتشار کتاب فضیلت های فراموش شده که بازخوردهای مثبت فراوان داشت و مورد استقبال گسترده و باور نکردنی مخاطبان قرار گرفت، البته حاصل توفیق روزنامه اطلاعات بود؛ حجت الاسلام و المسلمین دعايي و حجت‌الاسلام والمسلمین حجتي كرماني با سامان دادن و  ایجاد زمینه نشر آن و خصوصاً استاد جلال رفیع با مديريت نشر و نگارش دیباچه مفصل و مفید خود کتابی به بازار خواندن و انديشه عرضه کردند که تا امروز ۵۴ بار به چاپ رسیده است.
در روزگاری که یا فرورفتن در مناسبات مادی دنیا همه را از حقایق معنوی غافل ساخته، یا گرفتاری در برخی حواشی زمینه را برای نشر و گسترش خرافات و اوهام فراهم نموده، این کتاب هم نسخه ای پیراسته از الگوي زندگی طبیعی و عادی با گرایش معنوی به دست داد و هم زمینه مناسبی را برای توجه بیشتر  و گرایش عمومی به معنویت و روحانیت و ارزش های اخلاقی  ایجاد کرد.
خصوصیت ممتاز مرحوم حاج آخوند این بوده که در متن یک زندگی روستایی ساده و از خلال سلوک عادی و معمولی دنیایی خود به چنان وارستگی و ارتقای روحی عجیبی رسیده که مردم درباره او می گفتند: "ما که پیامبران را ندیده ایم، اما گمان می کنیم اگر آن ها را نیز می دیدیم کسانی شبیه آخوند بودند"
در همين حال كه مردم كوچه و بازار چنين شيفته و دلباخته او بودند، بزرگان و فرزانگان حسرت و دريغ مقامات علمي و شخصيت معنوي او را داشتند و معتقد بودند اگر او مي خواست شهرتي جهانگير و كم نظير مي يافت. 
مرحوم بدیع الزمان فروزانفر او را با تعبیر "دنیا به دور این مرد نگشته" می ستاید و آقا بزرگ شهیدی، حکیم معروف می گوید: "اگر به این شدت تعبد نمی داشت، به جای خراسان همه دنیا را تحت تاثیر قرار می داد" و حاج آقا حسین قمی، مرجع تقلید و فقیه بزرگ از او چنین یاد می کند كه "حاج آخوند ملاعباس نه فقط از خوبان عالم اسلام، بلکه از خوبان دنیاست"
مرحوم حاج آخوند با مردم و در میان مردم مي زيست، در زمین کشاورزی بیل می زد، از محرومیت هایی بیش از محروميت دیگران برخوردار بود، با مشکلاتی بیش از مشکلات دیگران دست و پنجه نرم می کرد و در چنین وضعیتی مقامات و درجات معنوی در عبادت و معنویت و روحانیت داشت که بزرگان به آن غبطه می خوردند.
او گرچه دانشمند و فقیه بزرگی بود، اما مدارج علمی حوزوی و مقامات روحانی و معنوی را فراموش کرد و همچون افراد یکی از ساده ترین و پایین ترین طبقات اجتماعی به ایفای وظایف دینی و نقش آفرینی پرداخت. امروز که به هزار و یک دلیل یافتن امثال او بسیار دشوار است و فضیلت هایی از نوع خصال و سجایای او به راستی فراموش شده، خواندن این کتاب ضروری تر از همیشه به نظر می رسد؛ تا بدانیم و به یاد داشته باشیم و باور کنیم که روزی بر این خاک کسانی چون او مي زيسته‌اند و روزگاري چنين کسانی با حقیقت روحانیت در لباس روحانیت بوده اند.


(يادداشت روزنامه شهرآرا)
          
            این روزهای كرونایی خدمات كادر درمانی و مجاهدت‌های پزشكان بیش از گذشته موردتوجه قرار گرفته است. البته در گذشته نیز همیشه بوده‌اند پزشكان خدمتگزار و صالح كه بعضی از آنان حتى در گمنامی کارنامه‌ای درخشان از فداكاری و مردم‌داری به‌جا گذاشته‌اند.

كتاب «عزیز جهان» داستان شیرین و پرفراز و نشیب زندگی دكتر عبدالعزیز خضری پزشك متخصص اورولوژی و جراح است كه با زبانی جذاب بر اساس واقعیت نوشته شده است. دكتر عبدالعزیز یا همان عزیز خضری عمر خود را وقف خدمت به محرومین و نیازمندان كرده و تا زمان انتشار كتاب بیش از پانزده هزار عمل جراحی رایگان انجام داده است. او در این كتاب داستان آشنایی و عشق خود به همسرش جهان توكلی و ازدواجشان را به زیبایی شرح می‌دهد. نام كتاب بر اساس همین رابطه انتخاب شده است.

نویسنده شیعه‌مذهب، اكبر صحرایی، داستان دكتر خضری اهل سنت را نوشته و خواننده را شیفته شخصیت و منش و زندگی پربار او می‌کند. خواننده كتاب در متن این داستان واقعی، از سویی با سبك زندگی مردمان منطقه‌ای در جنوب ایران آشنا می‌شود و از جزییات متنوع و جذابی از آداب و سنت‌های آن مردم آگاه می‌گردد و از سوی دیگر بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی را مرور می‌کند. تصویر زندگی سخت مردم در دوران قحطی و بیماری‌های فراوان و شرح شیوه‌های طبابت سنتی در همان محیط بسته و كوچك با دقت تمام ترسیم شده است.

نویسنده از ابتدای كتاب تصویری مثبت و دلپذیر از همزیستی مطلوب میان سنّی‌ها و شیعیان به دست می‌دهد و ما را با كودكی آشنا می‌کند كه پس از فراگرفتن کتاب‌های فقه اهل كتاب در مكتبخانه، برای درس نهج‌البلاغه استاد دارد و كلمات امام علی‌علیه‌السلام را با شوق و رغبت فرامی‌گیرد.

لابه‌لای داستان تصاویر متنوعی از خاطرات پراكنده و رنگارنگ دكتر خضری، از تحصیل و زندگی در اصفهان و شیراز تا خدمت در مراكز درمانی مختلف و تجربه‌های پزشكی متفاوت و خاص بیان شده است. در این میان گاهی مطایبات خواندنی و خنده‌داری هم هست كه نمی‌توان بدون خنده از آن‌ها گذشت.

این پزشك متخصص می‌توانست در بهترین شرایط زندگی كند، اما به‌جای تلاش برای موقعیت‌های شخصی و آسایش و رفاه خانوادگی خود، زندگیش را صرف رسیدگی به مشكلات مردم گرفتار روستاها و نقاط دورافتاده كرده است.

داستان فداكاری دكتر خضری و همسر وفادارش برای همراهی با مردم محروم و نیازمند آن‌قدر شیرین است كه باید خواند. آن دو عرق ریختن در بندرلنگه و روستاهای جنوب كشور را بر اقامت در آمریكا و برخورداری از بهترین فرصت‌های آسایش ترجیح دادند و ثابت كردند كه ارزش‌های انسانی و اعتقادی بر هر چیزی اولویت دارد.

او حتى وقتی برای دوره تكمیلی تخصص خود در انگلستان با پیشنهادهای وسوسه‌انگیز روبرو می‌شود، ماندن در بریستول را قبول نمی‌کند و در روزهای پرشور آغاز انقلاب به ایران می‌آید تا در آغاز انقلاب و دوران دفاع مقدس باز هم شریك درد و رنج هم‌وطنان خود باشد. در بخشی از كتاب می‌خوانیم: «برق نگاه بیمار زجرکشیده‌ای كه مداوا شده، با هیچ لذتی قابل‌قیاس نبود. یك پزشك زمانی می‌تواند ذره‌ای از حس خدا را در زمان خلقت آدم درك كند كه مریض دردكشیده را طبابت می‌کند.»

هرچند كتاب بعد از چند نوبت چاپ هنوز هم در برخی موارد، ویرایش و بازخوانی مختصری می‌خواهد ولی در مجموع از كیفیتی قابل‌قبول برخوردار است.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990211012.html)
          
            زمانی كه نخستین بار كتاب «كیف نغیر العالم» را در بیروت دیدم هنوز كلمه استارت‌آپ به گوشم نخورده بود. عنوان جذاب و اثرگذار كتاب مرا به‌سوی خود كشید و بعد كه كتاب را ورق زدم دیدم حدود بیست گزارش از تجربه‌های واقعی و تغییرآفرین اما كوچك و ساده است كه افراد عادی رقم‌زده‌اند و موجب تحولات و تغییرات جدی شده‌اند.

كتاب را انتشارات روزنامه النهار ترجمه و منتشر كرده بود و آن‌قدر از آن خوشم آمد كه نسخه اصلی انگلیسی را هم كه انتشارات دانشگاه آكسفورد به چاپ رسانده بود تهیه كردم و امیدوار بودم كه بتوان ترجمه فارسی آن را در ایران منتشر كرد.

ویژگی مهم كتاب امیدآفرینی و الهام‌بخشی فراوان و عمیقی بود كه خواندن آن را برای همه فعالان اجتماعی ضروری می‌ساخت. چندی بعد كه موضوع کارآفرینی‌های نوین و استارت‌آپ ها در ایران جدی شد و خودمان هم با برخی دوستان، شتاب‌دهنده‌ای را ایجاد كردیم همچنان شوق انتشار ترجمه فارسی كتاب «چگونه جهان را تغییر دهیم» را داشتم ولی گرفتاری‌ها و مشغله‌های جاری اجازه پیگیری آن دغدغه را نداد. مدتی بعد به‌طور اتفاقی در یكی از کتاب‌گردی‌ها چشمم به كتابی خورد كه روی جلدش همین عنوان درج شده بود. با شوق و ناباوری برداشتم و تورقی كردم و مطمئن شدم كه بالاخره ترجمه فارسی این كتاب به بازار آمده است.

پیشگفتار كتاب با این جملات آغاز می‌شود:«آیا می‌توان فقر را به‌کلی از بین برد؟ آیا می‌توان درمان و بهداشت را به دورافتاده‌ترین گوشه‌های جهان رساند؟ آیا می‌توان اطمینان یافت كه هر كودك در هر كشور از تحصیلات خوبی برخوردار می‌شود؟ شاید امروز پاسخ مثبت به این پرسش‌ها دست‌نیافتنی به نظر برسد، اما آنچه در این كتاب نقل می‌شود نشان می‌دهد كه در واقع ما قادر هستیم تغییراتی باورنکردنی در جهان ایجاد كنیم». این كلمات دیوید برنشتاین به‌خوبی فضای كتاب و رویكرد اثرگذار و جریان ساز آن را نشان می‌دهد.

این كتاب داستان‌های تلخ و شیرین از افراد متفاوتی روایت می‌کند كه کاملاً با هم فرق دارند اما همه آن‌ها در یك خصوصیت مشتركند؛ همه از قدم‌های كوچك و كارهای ساده شروع کرده‌اند و خداوند آنان را برای اثرگذاری‌های وسیع و گسترده یاری كرده است. مهم‌ترین جنبه محسوس و ملموس در همه این داستان‌ها احساس مسؤولیت این افراد نسبت به محیط پیرامونشان بوده و این همان چیزی است كه در آموزه‌های اسلامی روشن‌تر از هر چیزی به چشم می‌خورد.

این اشخاص به زندگی و احوال دیگران بی‌اعتنا نبوده‌اند و چه چیزی از این مهم‌تر؟ از بانویی جوان كه نتوانسته در هندوستان نسبت به آزار كودكان بی‌پناه و معصوم بی‌اعتنا باشد و تلفن مددیاری را به راه انداخته تا پرستاری در آفریقای جنوبی كه ابتلای گسترده مردم دردمند به ویروس ایدز را دیده و با احساس مسؤولیتی مقدس رسیدگی خانه به خانه را برای درمان و مراقبت از بیماران فقیر و نیازمند آغاز كرده است.

در نخستین فصل كتاب نیز چنین می‌خوانیم:«این كتاب درباره افرادی است كه مشكلات اجتماعی را در سطحی وسیع حل می‌کنند. بیشتر این افراد مشهور نیستند. آن‌ها نه سیاستمدارند و نه کارخانه‌دار. بعضی از آن‌ها پزشك، بعضی حقوقدان و بعضی مهندس هستند. برخی دیگر مشاور، مدیر، مددكار اجتماعی، معلم و روزنامه‌نگار هستند. بعضی نیز صرفاً كارشان را با پدر یا مادر بودن آغاز کرده‌اند. این افراد از مکان‌ها و كشورهای مختلف جهان هستند؛ از بنگلادش، برزیل، مجارستان، هند، لهستان، آفریقای جنوبی و آمریكا. آنچه آن‌ها را به هم مربوط می‌کند نقش آن‌ها به‌عنوان نوآور اجتماعی یا كارآفرین اجتماعی است.»

كسانی كه به عرصه فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی یا برخی خدمات نیكوكارانه و خیریه در مؤسسات دینی قدم گذاشته‌اند و در رویارویی با موانع مختلف خسته می‌شوند و حتی احیاناً انگیزه خود را از دست می‌دهند با خواندن این كتاب اولاً روحیه دوباره و امید پیدا می‌کنند و ثانیاً می‌آموزند كه تجربه‌های خود را ثبت كنند و با دیگران به اشتراك بگذارند.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990217183.html)
          
            زمانی كه در روزنامه جام جم اداره امور صفحه فرهنگی و ادب و هنر را بر عهده داشتم فرصتی پیدا كردم تا از نزدیك با محمد بلوری آشنا شوم."پیرمرد" چنان كه رفقای نزدیك صدایش می‌زنند مسؤولیت صفحه حوادث را بر عهده داشت و ضمیمه تپش را برای این روزنامه راه انداخته بود.بهانه ای پیدا كردم و یكی دو بار مطالبی نوشتم تا ویرایش و تصحیح كند و چیزی از او بیاموزم.

پیشتر در زمان مدیریت خانه روزنامه نگاران جوان با او آشنا شده بودم، وقتی كه می‌خواستیم برای آشنایی نوجوانان و جوانان با نسل گذشته برنامه‌ای برای بزرگداشت برخی چهره‌های پیش كسوت مطبوعات برگزار كنیم.

محمد بلوری یكی از مهم ترین افراد برجسته روزنامه نگاری كلاسیك و معاصر ایران است كه چندی پیش خاطرات شصت سال تجربه رسانه‌ای او به همت سعید اركان زاده یزدی منتشر شد.

محمد بلوری گرچه به عنوان پدر حوادث نگاری در مطبوعات ایران شناخته می‌شود اما در كارنامه خود مدیریت و سردبیری رسانه‌های متعددی را دارد و در همان دوران اوج و شهرتش در روزنامه كیهان نیز مدتها مسؤولیت سردبیری روزنامه را بر عهده داشته و در آخرین دوره سندیكای مطبوعات نیز مدیریت این سندیكا با او بوده است.

كسانی كه در رشته روزنامه نگاری تحصیل می‌كنند یا به فعالیت رسانه ای اشتغال دارند باید حتما این كتاب را به دقت بخوانند - من اگر مسؤول دانشكده روزنامه نگاری بودم حتما آن را به عنوان متن الزامی برای همه دانشجویان تعیین می‌كردم- اما این كتاب مهم و خواندنی به دلایل مختلف ارزش خواندن دارد و مطالعه آن می‌تواند علاوه بر روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای برای همگان مفید باشد.   

نثر داستانی و بیان شیرین و هنرمندانه او كه از خصوصیات شیوه روزنامه نگاری و گزارشگری حوادث است از یك طرف و اطلاعات دقیقی كه در باره جزییاتی از حوادث تاریخ معاصر به دست می‌دهد از طرف دیگر  غنای خاصی به این كتاب داده و نقل دقیق و شرح كامل تجارب رسانه‌ای او نیز برای همه فعالان فرهنگی و رسانه‌ای قابل استفاده است.

در لابلای مطالب كتاب شیوه‌های اثربخش مدیریت فرهنگی به خوبی تبیین و نقش تعیین كننده نیروی انسانی به وضوح تشریح شده است.

علاوه بر آن خاطرات دست اول خودش از مسایل مهم تاریخ معاصر ارزش بیشتری به این كتاب می‌دهد، هر چند كه به طور طبیعی ممكن است كسانی در روایت او از آن رویدادها خدشه كنند.  

اسرارناگفته جنگ ظفار، جنازه‌های دریاچه نمك، رازهای عشرتكده رجال در نیاوران، پشت پرده مرگ تختی، حكایت‌های آرسن لوپن ایران از جمله مطالب نغز و خواندنی كتاب است كه در كنار آنها بلوری تجربه هایش از شیوه نقل و اطلاع رسانی حوادث را شرح می‌دهد و برخی تیترهای ماندگار خود مانند "نزن سرباز!" را ذكر می‌كند و نیز مفصلا به برخی سوژه‌های خاص كه با عبارت‌های كلیدی او ماندگار شدند مانند "قتلهای زنجیره ای" یا "خفاش شب" می‌پردازد.

همچنین او موفقیت‌های كارنامه خود مثل گشودن راه برای تاسیس مراكز درمان اعتیاد را به خوبی بیان كرده كه می‌تواند برای همگان الهام بخش و امیدآفرین باشد.

تبیین دقیق برخی مشكلات مدیریتی و شیوه‌های غلط سازمانی در این كتاب -كه ربطی به حاكمیت ندارد بلكه خصوصیات انسانی است، چه در زمان پهلوی و چه در جمهوری اسلامی- نیز نشان می‌دهد كه حجم عظیمی از مشكلات كشور ما به ویژگی‌های رفتاری و اخلاقی انسان ایرانی مربوط است، پیش از آن كه ناشی از سیاست‌های رسمی حاكمیت باشد.

از همه اینها مهمتر دریافت عمومی خواننده و احساس او بعد از مطالعه این كتاب است؛ شصت سال بعد همه چیز با جزییات بیان خواهد شد، مراقب باشید!

خواننده به وضوح درمی‌یابد كه كمتر چیزی در زندگی انسان پنهان خواهد ماند و گرچه امروز ممكن است با اعمال قدرت یا لطایف الحیل برخی امور از چرخه اطلاع رسانی حذف شوند، اما دیر یا زود كسانی از جزییات و دقایق آنها مطلع خواهند شد و سالها بعد خوانندگانی از نسل آینده به شفافیت و صراحت در باره رفتار امروز یكایك ما قضاوت خواهند كرد.

(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990224141.html)
          
            كتابی كه خانم دكتر "كران بدی" مأمور پلیس هند از داستان خواندنی و اثرگذار تجربه اش در ریاست بزرگترین زندان هند نوشته می‌تواند برای همه الهام بخش و امیدآفرین باشد. نه تنها مأموران پلیس و نیروهای انتظامی و مسؤولان قضایی بلكه همه فعالان فرهنگی و اجتماعی می‌توانند در این تجربه واقعی و عینی پاسخ‌هایی برای پرسش‌های خود بیابند. 

خانم كران بدی زمانی مسؤولیت زندان تیهار را بر عهده گرفت كه حتى مردان پلیس هم حاضر نبودند خود را در آن مجموعه  پر از مشكل و آكنده از آلودگی گرفتار كنند، اما او با خطرپذیری و جسارت كاری كرد كه شگفتی و تحسین همگان را برانگیخت. 

روزنامه تایمز لندن در معرفی او نوشته بود: " كران بدی یك رییس زندان معمولی نیست. او در عرض هفت ماه خدمت به عنوان رییس زندان یك نهاد جهنمی را به محیطی انسانی تبدیل كرده است، استفاده زندانی ها از مواد مخدر و فساد مأموران كه زمانی كاملا رایج بود اكنون به ندرت دیده می‌شود" و خبرگزاری آسوشیتدپرس چنین گزارش داده بود: " زندان مركزی تیهار خشن ترین زندان هند بود، گندابی از مواد مخدر، نبرد دسته های تبهكار، فساد و اخاذی مأموران و زندانی های بانفوذ...اما این روزها هزاران زندانی هر صبح در حیاط های تمیز زیر سایه ی درختها گردهم می‌آیند تا دعا كنند و به تمركز و مراقبه بپردازند" 

كتاب "غیر ممكن وجود ندارد" گزارش عینی تجربه نویسنده از تبدیل آن زندان مخوف به محیطی متفاوت است كه با وسواس شخصی خود در نگهداری اسناد و مدارك - حتى یك برگ كاغذ كوچك- بر پایه اطلاعات ریز و دقیق نوشته شده. 

رویكرد مشخص و شیوه تازه او در اداره زندان تأكید بر كرامت انسانی و حرمت زندانیان و اعتماد به آنان بود و بر این اساس بر مشاركت خودشان در اداره امور زندان تمركز داشت. 

او می‌نویسد:" آنچه بیش از هر چیز موجب رضایت من شد، شدت نزدیكی ما به زندانی ها و كارایی این شیوه بود.  وقتی در مانیل جایزه معتبر آسیایی را از دست رییس جمهور فیلیپین دریافت می‌كردم، در وطنم بیش از ده هزار زندانی و كارمند این رویداد را در داخل زندان جشن گرفته بودند. هر یك از آنها احساس می‌كرد جایزه به خاطر تلاش برای پذیرش، تمرین و پیش بردن استراتژی اصلاحی  به او داده می‌شود." 

این كتاب داستان كشمكش ها و چالشهای مختلف رییس بزرگترین زندان هند را در عرصه های مختلف به صورت كاملا شفاف و روشن تشریح می‌كند و نشان می‌دهد كه چگونه تغییر و اصلاح حتى در جایی كه اصلا انتظار نمی رود ممكن و شدنی است. 
انسان قدرت آن را دارد كه بر مشكلات و سختی ها چیره شود و خداوند نیز این فرصت را به انسان داده تا از تهدیدها نهراسد و توان و قدرت خود را برای تحول و شكوفایی بیازماید. 

خانم كران بدی به طور خلاصه و صریح حاصل تجربه عجیب خود را در این عبارت می‌نویسد:" زندان تیهار قدرت صبر و تحمل مرا تا آخرین حد ممكن آزمود و عاقبت دست از ستیزه جویی كشید"! 

داستان زندان تیهار و تغییرات باورنكردنی در سطوح گوناگون آن از نظافت محیط و خدمات درمانی تا ارتقای كیفیت غذا و برنامه‌های بازپروری و مشاوره زندانیان نشان می‌دهد كه حتى در عمق گنداب فساد و مواد مخدر نیز می‌شود به اصلاح و تغییر دل بست، چه رسد به مدارس و مراكز عمومی كه شرایط  بسیار بهتر و مناسب تری دارند.

تنها ایمان و حوصله و صبر و پشتكار لازم است تا قدرت اراده انسان بر سختی و صلابت مشكلات فائق آید و خواستن به توانستن برسد.


(منتشرشده در سایت الف کتاب: https://www.alef.ir/news/3990231143.html)
          
            حامد عسكری شاعر و نویسنده جوانی است كه به روزنامه‌نگاری اشتغال دارد و در سال‌های اخیر کتاب‌ها و نوشته‌ها و شعرهایش به شهرت رسیده است. او گرچه بیشتر به‌عنوان شاعر شناخته شده اما برخی از آثار منثور او مانند «پری‌دخت» توان قلمی او در داستان‌سرایی را نشان می‌دهد و شاید به همین دلیل این اثر عاشقانه با استقبال بسیار گسترده‌ای روبرو شد و در فرصت كوتاهی چندین بار به چاپ رسید و جالب آن‌که یكی از قطعات این كتاب در فضای مجازی به‌عنوان یك متن مستند تاریخی كه در كتابخانه وزیری یزد نگهداری می‌شود دست به دست گردید.

حامد عسكری اخیراً از سفرنامه حج خود با عنوان «خال سیاه عربی» رونمایی كرد. كتابی خواندنی و شیرین كه آغازی خاص و فراموش‌نشدنی دارد. نویسنده با تدبیری درست، به‌جای آنكه از فرودگاه مبدأ یا لحظه‌های ورود به سرزمین حجاز شروع كند، دست خواننده را می‌گیرد و به گذشته‌های دور خود می‌برد تا جای پای نخستین ذهنیت‌ها و تصورات كودكی از خدا و سفر حج را نشان دهد و او را برای سفر آماده كند.

او در ابتدای كتاب می‌گوید:«خدای کودکی‌های من تا قبل از آن‌که مدرسه‌ای شوم، خدایی بود كه مادرم به من شناسانده بود» و در صفحات بعد به نرمی شرح می‌دهد كه چگونه معلم‌های دینی مدارس و نظام رسمی آموزش و پرورش آن خدای مهربان و نزدیك را به خدایی دور از دسترس و ناآشنا تبدیل کرده‌اند.

تعبیر خودش درباره آن خدای بعدی چنین است:«خدای معلم‌های دینی مدرسه مثل خودشان بود؛ خدایی با عینكی كائوچویی كه یك سری مقررات دقیق و منظم وضع كرده بود؛ سخت‌تر از مقررات مدرسه و هر كس دست از پا خطا می‌کرد، حسابش با آتش جهنم بود و سُرب داغ و میل گداخته به چشم، یك خدای اخمو و بی‌اعصاب كه انگار همیشه از دندان‌درد رنج می‌برد و همین روی رفتارهایش تأثیر منفی گذاشته بود! از این خدا خیلی می‌ترسیدم.»

این سفرنامه به دلیل قلم خاص عسكری از نازک‌خیالی‌هایی شیرین و دلپذیر آكنده است و خواننده را کاملاً با احساسات و عواطف شخصی نویسنده درگیر می‌کند و با برداشت‌ها و تخیلات او همراه می‌سازد. در بخشی از كتاب می‌خوانیم: «اتاق جمع‌وجوری پیداکرده‌ام كه دنج است. مگر یك كاتب چه می‌خواهد برای نوشتن جز فراغتی و كتابی و سایه چمنی؟ سرانگشت‌هایم گزگز می‌کنند. کلمه‌ها می‌گویند:«اول من! اول من!» مثل كدخدای قبیله‌ای كه می‌خواهد جلوی مهمانش خرما ببرد، شیرین‌هایش، عسل دارهایش، برّاق‌هایش را سوا می‌کنم برای چیدن كنار هم.»

بعد اضافه می‌کند: «شهر رسول نازنین خداست و من با فونت نازنین دارم می‌نویسم. اندازه قلم را هم از سرخوشی می‌گذارم روی چهارده. فاصله بین سطرها را هم كم می‌کنم تا درخت كمتری قطع شود.»

او كه سال‌ها پیش در تجربه تلخ و سهمناك زلزله‌ی بم بسیاری از نزدیكانش را از دست داده بود برای ادامه تحصیلات خود به تهران آمد و ارتباط نزدیك و مستمری با مراكز و نهادهای فرهنگی پیدا كرد اما همچنان گرد و غبار تکانه‌های زلزله‌ی شهر مادری در نوشته‌های او پیداست و تعلق‌خاطرش به زادگاه و زیست‌بوم كهن از آثارش به مشام می‌رسد. حامد عسكری ریشه دارد و یادكرد مكرر از بم، بر این ریشه تأكید می‌کند. او با هوشمندی و ظرافت، خاطرات پراكنده كودكی و نوجوانی‌اش را با ذكر اطلاعات دقیق از زندگی مردم كرمان و شهر بم در جای‌جای كتاب نشانده و هویت مستقل خود را در نثر و زبان ادبی‌اش حفظ كرده است.

خانواده در این سفرنامه حضوری بسیار پررنگ دارد. شاید بیراه نباشد اگر این سفرنامه حج را كتاب مادر بنامیم و مگر می‌شود بی حال و هوای مادر به مدینه رفت؟ شمیم آسمانی محبت مادرها و مادربزرگ‌ها و اساساً تعلق عاطفی و رابطه‌ی گرم و صمیمانه با خانواده مثل گل سپید یاس كه لای صفحات كتاب بگذارند عطر خوش خود را به خواننده می‌رساند و مسیر زیارت را با سنگفرش احساس و مهر همراه می‌سازد.

حامد عسكری سفرنامه خواندنی حج خود را به «گل‌های ریز چادر نماز» همسرش تقدیم كرده كه «این سفر و سفرنامه» را از بركت دعای او می‌داند.


(منتشرشده در سایت الف کتاب:‌ https://www.alef.ir/news/3990307169.html)