بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جزئیات پست

حبیبه جعفریان

1402/08/08

خواندن 4 دقیقه
(0/1000)

نظرات

روزهایی که از بابت داشتن دلخوشی‌های کوچک و شادی معذب می‌شوم. چقدر خواندن این یادداشت ِشیرین، دلگرم کننده و تسکین دهنده قلبم بود.💛
حدود سیزده، چهارده سالم بود. یک بار رفتم تو اتاق مامانم. دیدم همشهری جوان روی یک صفحه‌ای باز است و دور یکی از یادداشت‌ها با مداد طراحی خط کشیده شده و  با خط منحصر به فرد مامانم که  بیشتر از خط فارسی شبیه  خطاطی های ژاپن باستان است نوشته شده بود «دوستت دارم حبیبه، عاشقتم حبیبه» 
من توی آن سن آن تجربه راموقع خواندن آن یادداشت‌ها نداشتم، اما الان بدجوری دلم می خواست یک مداد طراحی دستم بود و دور این یادداشت خط می‌کشیدم و با خط خودم می نوشتم «دوستت دارم حبیبه، عاشقتم حبیبه»
1
قربانت برم ساراجان
سلام و ارادت منو به مامان برسونی 
آدمایی هستیم که با دلخوشی های کوچک به جنگ غم های بزرگ می ریم و عجیب اینکه پیروز برمیگردیم
maryam

1402/08/08

💛
درود؛   
نکتهٔ بسیار جالب و مهمی را در این پست بیان کردید. آفرین و سپاس!
من به عمد و از روی قصد و غرض (و نه مرض!) گاهی وقت ها که مطلبی ذهنم را به خود مشغول می کند، به گل دادن یک گل زیبا در باغچهٔ جلوی درِ خانهٔ همسایه، آب خوردن گربه ای تشنه از جوی وسط کوچه، رقص برگهای درخت اقاقیای کوچه مان، تولد برگ جدید گل شمعدانی کنارِ تلویزیون، تماشای دو بچهٔ همسایه در کوچه که یک شیرینی را دو تکه کرده اند و بر سر تصاحب قسمت کوچکتر با هم رقابت و بحث دارند و چیزهایی از این قبیل توجه و دقت می کنم و از آنها لذت می برم و پس از آن با انرژی فراوانی که به دست آورده ام، به بررسی مسئله ام می پردازم. 
شوربختانه گاهی آنقدر به جلو نگاه می کنیم و دقیق می شویم که از زیبایی های اطرافمان غافل می شویم. شاید زندگی در این بخش های ظاهراً کمرنگ، زیباتر و زنده تر باشد. مانا و نویسا باشید. 🌸🌺
1
سلامت باشین. بهترین کار همان است که می کنید. از روی قصد و غرض باشد چه بهتر :) 
چه یادداشت زیبایی. ممنونم که شما هم در غم غزه و کودکانش با ما شریک هستید. سپاسگزارم که ما را با جعفر و کتاب‌هایش آشنا کردید . متشکرم که شادی های کوچک زندگیتان را با ما به اشتراک گذاشتید. شما به تمام معنا همدلی و هم پیکری را اجرا کردید.
1
لطف دارید. ممنونم 
alef

1402/08/08

چه متن قشنگی 
1
ممنونم :* 
شما چقدر خوب روایت می‌کنید خانم جعفریان عزیز!!!
1
قربونتون. ممنونم 
کاش همه یه جعفر تو زندگی داشتن که بتونن باهاش سر بزنگاه حرف‌های ۱۱۵ ای بزنن.
صَعوِه

1402/08/10

یه دوست شبه جناب جعفر شما داشتم(شاید الان هم دارمش؛ نمی دونم) که هست و فقط هست. می تونه ناپدید بشه و یهویی با حرف زدن باهاش ظاهر شه پیشم. و چقدر وقتی باهاش حرف می زنم حال و حسم خوشه. خیلی یادداشت شیرینی بود خانم جعفریان عزیز:)