جزئیات پست
46
(0/1000)
نظرات
واقعا زندگی ایشان...خیلی من و به فکر فرو برده..خدا انشاالله هرچی که خیر است براشون رقم بزند
1
0
خدا بگم چکارتون کنه خانم دلم کند گفتم لابد خبری شده .... بند به بند این نوشته ضربان قلبم بالارفت .....دل غروب اشک و اه و من بهم شدیم ....چه جمله بدی بود حیفم میاید بمیرد .... صد بار مردم و زنده شدم تا تمام کنم متنو .... قرارم با ایشان اعتکاف مسجد کوفه بود . امسال خودم تنها می روم و اجر فصل فاطمی اش را از خدا عافیت برایش می طلبم.
3
0
ببخشید تروخدا. ویرایشش میکنم، اون جمله ر برمیدارم... منم با متن عزیز دیگری این شکلی شدم و عملاً همین حال، انگیزهٔ نوشتن و دعا کردن بود. نمیخواستم اینقدر کسی ر اذیت کنم. میدونستم متن حالخوبکنی ننوشتهم و غرضم هم حال خوب نبود، اما یکذره هم دلم نمیخواست اینجوری کسی ر آزار بدم. بازم معذرت میخوام... خدا خیرتون بده، برای همهمون دعا بفرمایید...
0
من اون جمله ر برداشتهم ولی هنوز عذاب وجدان دارم.. شما بگید اگر متن بده، اگر کار درستی نیست، اگر باز هم ممکنه کسی ر اینقدر آزار بده، کلا پست ر بردارم و حذف کنم...
0
من هم همینطور! سکته ی ناقص رو رد کردم! خدا کنه حالا حالا ها اون متنی که ازش می ترسیدیم رو نخونیم... 🥺
0
سلام ها بر شما از شما همیشه یادداشت های سنجیده و دقیق سراغ داشتم البته در نیت خیر دلنوشته تون شکی ندارم . شاید برای من و دوستان و آشنایان ایشان که این روزها کمی نگرانیم این متن کمی هول انگیز بود.ممنون از توجه تون . با تجدید احترام
2
0
سلام و رحمت. یکیدو ساعتی زمان گذاشتم و دوباره برخی از نوشتههایشان را خواندم، برای اینکه پست را از اساس دیگرگون کنم و حرفهای مهمتر و عقلانیای بزنم. میخواستم تکتک نکات نوشتههایشان را جمع کنم و یکجا گرد بیاورم، اما نشد. یعنی دیگر با آن نگاه به نوشتهها، درد قبلی رفت. دردی که انگیزهٔ نوشتن این متن بود. پس به نظرم رسید که یک بخش «توجه» به ابتدای متن بیفزایم تا از هولناکی بیفتد.
0
و حرف شما هم کاملاً درست است. من باتوجی به خلوتی بهخوان، گمان نمیکردم که متن به دست آشنایان نزدیک ایشان هم برسد. امیدوارم خدا از سر خامیها و کوتاهیهایم بگذرد و شما هم حلال بفرمایید. ممنون از تذکرتون. دعاگوی ایشان هستیم، دعاگویمان باشید! یا حق.
0
سلمان سلیمانی دوگاهه
1401/11/05
0