جزئیات پست
52
(0/1000)
نظرات
من به شخصه اصلا از نوشتههات سیر نمیشم .. وقتی رسیدم خط آخر گفتم عه ! تموم شد ؟ 😍 مرسی که با نوشتههای شیرینت حال منو جا میاری 😍
1
0
چند روز پیش تو کتابخونه کتاب شبپرهها رو دیدم و یهکم سرچ کردم دربارش و دیدم گویا از این سری کتابا است که آدم تو نوجوونی میخونه و بعدها به خودش میخنده 😂 ولی از اونجایی که گاهی این کتابا مثل مرور خاطرات نوجوونی و احساسات اون دوره میمونن، کتاب رو گرفتم قبلا هیچ وقت اسم م.مودبپور رو نشنیده بودم و دیدن این پست، اونم چند روز بعد گرفتن کتاب واقعا جالب بود واسم 😂 جالبتر این بود که همونطور که گفتین، حتی خجالت کشیدم این کتاب رو تو دسته در حال خواندن بهخوان بذارم 😅 ولی انصافا داستان واقعا با احساسات و خام بودن دوران نوجوونیه و ضعیفه، ولی هر از گاهی شاید بد نباشه از این مدل کتابا رو خوند این کتاب هم قراره پایان بدی داشته باشه و همین فرمول پایان تلخی رو داره که گفتین؟
1
0
دقیقا یادم نیست پایانش رو ... ولی خب همونطوری که توی متن گفتم طبیعتا جزو آثار تاپ و درجه یک ادبیات داستانی ما نیستند اما برای سن ۱۴ الی ۲۰ سالگی خوبن... مطمئنا نمیشه توقعی که از کارهای چوبک و علوی و... داری رو از مودب پور داشته باشی... باید خوند و لبخند زد و گذشت...🌺
0
جالب بود خاطرات تون. ممنون که بی روتوش باهامون در میون گذاشتید. ولی چرا فکر میکنید کسایی که میگن نخوندن دروغ میگن؟ من واقعا فقط گندم رو خوندم و از همونم خوشم نیومد و دیگه هیچوقت سراغ کاراش نرفتم.
1
0
خواهش میکنم لطف دارید ، البته من نگفتم همه خوندن و میگن نخوندیم... هستند کسانی که خوندن و خوششون هم اومده ولی روشون نمیشه بگن که دوست داشتن... از این منظر گفتم ارادت 🌺
0
درود آقای خطیب عزیز؛ باز هم از پست قشنگتون لذت بردم. من هم چندتایی از این ماجراها رو خوندم. البته اون روزها نوجوون نبودم، بلکه معلم بودم و باید برای پرسشهای دانشآموزان پاسخی میداشتم، پس رفتم و چند نمونه را دانلود کردم و خوندم، اون هم با گوشی سونی اریکسون با صفحۀ کوچک کبریتی و کور شدم تا خوندمشون. البته این کتابها بیشتر به خاطره شبیه بودند تا داستان و رمان. (بلا تشبیه!)
2
0
ببخشید ادامۀ مطلب رو اینجا می نویسم: من فکر می کنم؛ حتی اگر کسی خوشش نیامد، از خواندن امثال این کتابها نباید خجالت کشید؛ چون آن زمان این مطلب برای من جالب بوده و از آن لذت بردهام. همین! تندرست باشید.
0
ممنونم جناب بیگی که مثل همیشه به من لطف داشتید. کاملا درسته ، کتاب هایی بودند مربوط به اون دوره که یاد و خاطره ش با آدم میمونه... 🌺
0
چه قدر پست خوبی بود. منم وقتی نوجوان بودم این سری از کتابا رو دوست داشتم. با اینکه لذت بردم ازشون اما باعث شدن تفکراتی در ذهنم شکل بگیره که بعدا برای از بین بردن شون خیلی سختی کشیدم!!!
1
0
سلام و عرض ادب ،من هم در سنین نوجوانی کتابهای ایشون رو خوند ه ام و چقدر برام دلچسب و شیرین بودند نظر شما کاملا درسته من هم با ایشون شروع کردم به خواندن ودیوانه وار عاشق قلم شون بودم و همیشه فکر میکردم شخصیت پسر شیطون با اون دیالوگ ها احتمالا خود نویسنده است . اما قسمت عجیبش اینه که کلا فراموش کرده بودم که یه روزی این کتابها رو خوندم متن شما من و یاد اون روزها انداخت 👏👏
1
0
چه جالب چون من هم فکر میکردم که اون شخصیت خود نویسنده ست که احتمالا اون دوستش در واقعیت فوت کرده... خواهش میکنم لطف دارید 🌺
0
سلام. خیلی صادقانه و زیبا نوشته شده بود. همدردیم. من خودم با کتاب های مودب پور و فهیمه رحیمی کتاب خون شدم و در بیست سالگی وقتی با غول های ادبی روس و فرانسه آشنا شدم فکر کردم عمیق و جدی بودن در دنیای مطالعه یعنی این که مدام به مودب پور و هم مسلکهاش بد و بیراه بگی. اما بعد از مدتی مخصوصا با مطالعه حول عناصر داستان و فنون داستان نویسی فهمیدم عامیانه نویسها از نظر فنی اتفاقا بسیار بسیار آگاه به چم و خم و فنون داستان هستن و پیچیده، پر تعلیق و پر کشش مینویسن. خیلی از ما کتابخون شدنمون رو مدیون اینها هستیم. کسی چه میدونه شاید همین نویسندهای که کسی ازش اطلاعی نداره خیلی هم آدم جدی و با سوادیه و فقط محض گذران روزگار عامیانه مینویسه... همین اخیرا با مطالعه این سو و آن سوی متن عباس معروفی فقید، با تمجید از عامیانه نویسها مواجه شدم! یک نویسنده مدرنیست و جدی مثل عباس معروفی از داستانهای عامیانه تعریف میکنه! اتفاقا معروفی هم معتقده نقش عامیانه نویس ها ترغیب مردم به مطالعه است! " کسی که بامداد خمار میخونه اگر ادامه بده حتما یه روز بوف کور رو توی دستهاش میبینید!" تازه باید بگم خیلی از نویسندههای بزرگ مثل چخوف و داستایوسکی هم گاها از همین داستانها برای امرار معاش نوشتن! ما عادت کردیم با حمله به بقیه خودمون رو بزرگ و عمیق و جدی جلوه بدیم! شاید اصلا یادمون رفته باشه که زندگی هم یه چیز خیلی مسخره است که زیاد چنگی به دل نمیزنه...
1
1
من هم م.مودب پور رو در دوران دبیرستان و دانشگاه با یلدا شروع کردم و بعد گندم و به قول شما تو اون سن از خوندن ش لدت میبردم اما وقتی دیدم شخصیت ها و داستان شبیه هم و تکراریه دیگه به خوندن ش ادامه ندادم 😊😊 فکر میکنم بعد از اون رفتم سراغ رمان های خارجی مثل جین ایر و بلندی های بادگیر و .... که همه رو از کتابخونه امانت میگرفتم ، چه دورانی بود ، خاطراتم رو زنده کردید بعد از اون ، کتاب هایی که مامانم از همکارش قرض میگرفت میخوندم مثل کنیز ملکه مصر و سینوهه . دبیرستان و دو سالی که پشت کنکور بودم به جای درس خوندن کتاب میخوندم چه ایامی بود برای من نیمه ی دوم دههی هشتاد
1
0
من همین امروز یه پست گذاشتم و از خاطره ی مواجه شدنم با رمان های جدی ادبیات گفتم و پشیمونیم تو اون لحظه از رمان های م.مودب پور! خیلی برای من جالب بود که با این پست شما مواجه شدم، من هم انگار تک تک اون لحظات شما رو تجربه کردم و چقدر کتابخوندن تو اون صفحه های کوچیک موبایل سخت بود و اتفاقاً چقدر اون زمان یلدا و گندم رو دوست داشتم و چقدر اون دوست جلف و شوخ طبع رو الگوی خودم قرار داده بودم ناخودآگاه! یه جایی تو کتاب گندم آهنگ بوی گندم داریوش رو شخصیت داستان میخوند که من تا اون زمان گوش نداده بودم و خودم روش ملودی گذاشته بودم واسه خودم میخوندم! لذتی همراه با تباهی که نمیتونم بگم اگه برگردم عقب دوباره تکرارش نمیکنم!
1
0
من فکر کنم یادداشت تون رو خوندم... به نظر شخص خودم اگر م.مودب پور و امثالهم رو نمیخوندم شاید هیچوقت به کافکا و همینگوی و داستایفسکی نمیرسیدیم... حقیقت اینه که برای یه نوجوون ۱۵ یا ۱۶ ساله خوندن جنایت و مکافات یا مرگ ایوان ایلیچ خیلی مناسب نیست به چند دلیل یه دلیلش اینه که این آثار برای درک شدن نیاز به یه زیست اولیه دارن و باید کمی جهان رو دید و آشنا شد و بعد این آثار رو خوند ... آدم توی ۱۶ و ۱۷ سالگی زیستی نداره که بخواد با این آثار رو به رو بشه و اگر هم بخونه یا پس میزنه یا اگر تا ته بتونه بخونه دیگه تا آخر عمر با این فکر که " من مرگ ایوان ایلیچ رو خوندم پس دیگه نیازی به خوندنش ندارم " دیگه سراغ این رمان ها نمیره... من شخصی رو میشناسم که توی ۱۳ سالگی بینوایان خونده و دیگه نمیخونه چون فکر میکنه همون یه بار بسه...حالا شما درک یه آدم ۱۳ ساله از بینوایان رو با درک یک آدم مثلا ۳۵ ساله از این رمان بسنج... آثار م.مودب پور برای آشنایی با کتاب خوندن و اون سن و سال و حال و هوا و برای شروع خوب بود...به شخصه اگر این آثار رو نمیخوندم شاید هیچوقت کتابخوان نمیشدم.
1
فکر میکنم با شما موافقم، هنوزم تو ۲۹ سالگی گاهی کتابی رو باز میکنم و میگم اوه این هنوز زوده باید چند سال دیگه هم بگذره!
1
فاطمه فلاحیان
1402/04/24
0