بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شب پره ها

شب پره ها

شب پره ها

2.2
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

3

ساعت حدود ده صبح بود که با کاوه،پسر عموم،سوار ماشین داشتیم میرفتیم طرق به آسایشگاه پدرم و عموم به نذری داشتن که باید میبردیم اون جا می دادیم؛نذری یه دستگاه لباسشویی صنعتی بود با یه چک به مبلغ خیلی زیاد! ماجرا نذری این بود که پارسال چند روز برامون یه کاری پیش اومد؛من و کاوه یه جا قرار داشتیم و نمیتونستیم بریم کارخونه!

پست‌های مرتبط به شب پره ها

یادداشت‌های مرتبط به شب پره ها