بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

قیام سرخ: کتاب اول

قیام سرخ: کتاب اول

قیام سرخ: کتاب اول

پیرس براون و 4 نفر دیگر
4.2
8 نفر |
4 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

12

دارو یک سرخ است، عضوی از پست ترین نژاد در حکومتی از آینده که بر اساس رنگ افراد طبقه بندی شده است. همچون باقی دوستان سرخش، تمام روز را با این باور کار می کند که او و مردمش سطح مریخ را برای نسل های آینده سکونت پذیر می سازند. با وجود سختی های زیاد، زندگی اش، را سپری می کند زیرا می پندارد خون و عرق او، روزی جهانی بهتر برای فرزندانش به ارمغان می آورد. اما به دارو و امثال او خیانت شده. به زودی خواهد فهمید که بشریت نسل هاست به سطح مریخ دست یافته است. شهرهای پهناور و گردشگاه ها بر سطح سیاره گسترده شده اند. برای طبقه ی حکمرانان فاسد، دارو (و سرخ هایی همانند او) چیزی نیستند جز تعدادی برده. دارو، با آرزوی عدالت و در حالی که با خاطره ی عشقی از دست رفته انگیزه می گیرد، دار و ندارش را فدا می کند تا به موسسه ی افسانه ای نفوذ کند؛ مکانی که نژاد سلطه گر زرین، خود را محک می زند و نسل بعدی سروران بشریت، برای دستیابی به قدرت دست و پا می زنند. او مجبور خواهد شد به خاطر جانش و آینده ی تمدن انسانی با بهترین و وحشی ترین افراد طبقه ی حاکم رقابت کند. در آن جا، برای پایین کشیدن دشمنانش از هیچ کاری فروگذار نمی کند...حتی اگر به معنای تبدیل شدن به یکی از آن ها باشد... .

یادداشت‌های مرتبط به قیام سرخ: کتاب اول

            قیام سرخ بدون شک یکی از بهترین رمان های فانتزی حماسی دنیاست. چیزی از ارباب حلقه ها یا ترانه ی یخ و آتش نداره.
در دنیای آینده بشر بر اساس نژادش به رنگ های مختلف تقسیم شده. والاترین نژاد زرین ها هستند که هم به واسطه ی ژن و هم دستکاری علمی زیبا و‌قدرتمند و جنگاور هستند. صورتی ها خدمات جنسی، خاکستری ها سرباز و جنگجو، زردها پزشک و سرخ ها کارگر  و مسئول حفاری مریخ برای سکونت انسان هستند.
متن و زبان داستانی کاملا در خدمت فضای  کتاب قرار داره. دنیای کتاب آمیخته ای از آینده و گذشته ی انسان هاست، یعنی هم تکنولوزی پیشرفته و هم عثب ماندگی اروپایی در قرون وسطی.
در این دنیای به شدت طبقه بندی شده و مخوف که  دیکتاتوری زرین ها زندگی سرخ ها را تلخ کرده یک سرخ قیام می کند و با 
حماسه، شمشیر و خوناب و خیانت و شجاعت مبارزه می کند.
شاید این کتاب نمونه ای از جامعه ی امروزی ماست بدون اینکه خودمان بفهمیم چه رنگی هستیم.
مطالعه ی این کتاب به شدت توصیه می شود اما خبر بد اینکه کتاب شش جلد طول می کشه پس وقت و بودجه ی زیادی می طلبه🙄
          
نرگس

1402/05/12

            چرا رمان فانتزی باید اولویت های چندمِ خواندن باشه؟
در صورتی که گاهی اوقات بعضی جملات و حقایق تلخ رو فقط میشه توی این رمان ها شنید..
تو نگاه اول، شاید شبیه بقیه کتاب‌های فانتزی، علمی تخیلی و.. باشه، اما میشه خیلی بیشتر بهش اهمیت داد و عمیق تر بهش نگاه‌کرد..
کتابی که با مرگ یک دختر شروع میشه و من نقشش در داستان رو دوست داشتم..
از خط دوم با توجه به توصیفات دقیق و‌کامل نویسنده سُر میخوری تو و کاملا درگیر داستان میشی..
مابین توصیفات قشنگش، اشاره مبهمی داره به هرم مازلو؛ جامعه ای که نیاز های اولیه اش فراهم نشده باشه فکر و نیازش به مراحل بالاتر‌ نمیره..
که در واقعیتِ جامعه هم، باتوجه به پتانسیل و طبقه اجتماعی دسته بندی و‌طبقه بندی میشیم..و متأسفانه تا حدی اجازه ی پیشرفت داریم..و این روند توی داستان خیلی قشنگ نمایش داده میشه.. 
با صحنه هایی که توصیف میکنه، خیلی زیرکانه نشون میده که خدایان بلند نمیشن تا عدالت‌ رو برقرار کنن.. این قدرتمندان هستن که اون رو برقرار میکنن...!
و یک جورایی قدرت خودش رو به عنوان داسِ داروین در نظر میگیره..
و کلی نوع نگاه و نکاتِ قشنگِ دیگه که نمیشه همشو بیان کرد..

البته نسخه ای که من خوندم PDF و ترجمه ی گروه بوک پیج بود.. تقریبا ۴۰۰ صفحه. با ترجمه ی عالی، پاورقی ها و‌ توضیحات بجا.
          
            عرضم به حضورتون که داستان هیجان لازم رو داشت علی رغم نقاط ضعفش. برا همین وقتایی که فرصتشو داشتم یه کله میخوندمش و الان هم ته دلم یه چیزی میگه پاشو برو جلد بعدیشو بخر!
و موضوعی که تم اصلی داستان بود هم به شدت خوب بود یعنی قیام ضعیفان در برابر قدرتمندان زورگوی بی عدالت. از اونجایی که ته دلِ هیچ کسی هیچ علاقه ای به حرف زور شنیدن نیست  از همون اول کتاب میتونه با دارو و هم نوعانش همزاد پنداری کنه و اگه از اونایی باشه که احساساتش زود برانگیخته میشه، حتی وجودش پرِ خشم شه 
ولی از یه جایی به بعد که روند داستان عوض میشه ، اونجاس که آدم می تونه بفهمه فقط از زور شنیدن بیزاره یا آیا از زورگفتن هم بیزاره؟ این نکته کلیدی داستان بود به نظرم. و جذابیت داستان برام، همون تمِ انقلابی گری و مبارزه تا آزادی ش بوده.
ولی یه سری چیزاش هم بود که من دوست نداشتم:

با توصیفات مکانی و صحنه پردازی هاش راحت نبودم. نمی تونستم تصویر واضحی داشته باشم از خیلی مکان ها. بیشتر توی مه بودم . و یه جاهایی این  توصیفات به قدری زیاد می شد که حوصله ت سر می رفت
.
بیان و نثرش رو هم دوست نداشتم. زمان انتخابی برای روایتش رو. با این که آدم عادت می کنه به مرور توی نوشته به بیان  ولی خب یه وقتایی هم تو ذوق می زد.

خیلی هم بی ادب بود :دی . حالا درسته که خوی حیوانی گری آدم وقتی توی یه موقعیت ها قرار می گیره خیلی بروز پیدا می کنه اما حداقل میشه از راه به راه حرف رکیک زدن اجتناب کرد :دی  البته این بیشتر میشه سلیقه ی شخصی ولی من دوست ندارم این سبک داستان که مورد علاقمه مثل سبک داستانای دیگه که پر از گند و کثافت و بی ادبیه، آلوده باشه :دی

یه جاهاییشم زیادی احساساتی و شعاری میشد. یعنی دارو هرجا میخواست یه تصمیم گیری ذهنی انجام بده و خوب و بد رو انتخاب کنه زیاده روی میکرد و حرف مفت میزد

نکته ی دیگه ای که به ذهنم می رسه ترجمه ست که بعضاً یه جاهایی خیلی مفهوم نبود. من شده یه جاهایی یه پاراگراف رو سه، چهار بار میخوندم تا دستم بیاد چی شد یا اصن کی بود اینو گفت!!! و چیزی که اذیتم کرد ترجمه ی نام ها بود. هم نام ابزار ها که خوب بود ترجمه شده بودن اما شاید ترجمه ی خوبی نشده بودن! یا مثلا نام هایی  مثل لمبدا که حرف یونانی انتخاب شده برای یه گروه از مردم سرخ بود از اونجایی که ما تو فارسی و توی ریاضی (: دی) به این بنده خدا میگیم : لاندا به نظرم جالب تر بود لاندا ترجمه می شد. یا مثلا :
Osgiliath
که یه جا یه اشاره بهش میشه و بعید میدونم کسی یادِ ازگیلیاث در سرزمین میانه و از استحکامات گاندور نیفته و ضدِ حاله وقتی می بینی در ترجمه "اوجیلیا" ترجمه شده

کیفیت چاپ و کاغذ خیلی دوست داشتنی بود.  
نمره ی نهایی:
3/5