معرفی کتاب تن تن و سندباد اثر محمد میرکیانی

در حال خواندن

خوانده‌ام

392

خواهم خواند

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تن تن و سندباد

1403/5/30

4.0

صفحۀ 18

با این حرف سندباد، کاپیتان هادوک، بلند خندید و گفت:((پس تو جادوگر هم هستی سندباد؟ پیش از تو خیلی از جادوگرهای قبیله های آفریقایی خواستند ما را از سرزمین قصه هایشان محروم کنند؛ ولی نتوانستند. ما همه ی حیله های آن ها را نقش بر آب کردیم.))

سجاد علی پور

1403/5/30

تن تن و سندباد

محمد میرکیانی

4.0

صفحۀ 12

کاپیتان هادوک از همان جا که نشسته بود دستش را دراز کرد و یقه ی پیرمرد را چنگ زد و گفت:((الان خفه ات می کنم پیرمرد! به ما می گویی قصد بد داریم؟! ما به هر جا که پا می گذاریم، ارباب و صاحب صدایمان می کنند. باور نمی کنی، برو ماجراهای تن تن را بخوان.))

محمدصالح فرازمند

1402/11/1

تن تن و سندباد

محمد میرکیانی

4.0

صفحۀ 1

نه به تن تن، نه به سوپرمن، نه به تارزان، نه به غرب گرایی از ماهواره دور شوید، خودمان برترین داستان ها و افسانه های پند آموز را داریم.

سجاد علی پور

1403/6/1

تن تن و سندباد

محمد میرکیانی

4.0

صفحۀ 153

پیرمرد آهی کشید و گفت:((می گویند با ماهواره. صنعت این قرن است. آن ها این بار از بالا به سرزمین قصه های مشرق زمین حمله کرده اند. می گویند که قصد کرده اند با این دستگاه همه چیز ما را عوض کنند، می خواهند رنگ و رو، زندگی، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک، پوشاک و همه چیز ما را به جانبی که خودشان صلاح می دانند ببرند.))