بریده‌ای از کتاب تن تن و سندباد اثر محمد میرکیانی

تن تن و سندباد
بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

با این حرف سندباد، کاپیتان هادوک، بلند خندید و گفت:((پس تو جادوگر هم هستی سندباد؟ پیش از تو خیلی از جادوگرهای قبیله های آفریقایی خواستند ما را از سرزمین قصه هایشان محروم کنند؛ ولی نتوانستند. ما همه ی حیله های آن ها را نقش بر آب کردیم.))

با این حرف سندباد، کاپیتان هادوک، بلند خندید و گفت:((پس تو جادوگر هم هستی سندباد؟ پیش از تو خیلی از جادوگرهای قبیله های آفریقایی خواستند ما را از سرزمین قصه هایشان محروم کنند؛ ولی نتوانستند. ما همه ی حیله های آن ها را نقش بر آب کردیم.))

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.