خاک آمریکا

خاک آمریکا

خاک آمریکا

جینین کامینز و 1 نفر دیگر
4.4
15 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

16

شابک
9786222477431
تعداد صفحات
588
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        یکی از نخستین گلوله ها از پنجره بازه بالای دوباره توالت، جایی که لوکا ایستاده است، داخل می شود. ابتدا اصلاً متوجه نمی شود که گلوله است. واقعاً هم شانس می آورد که درست وسط دو چشمش اصابت نمی کند. به سختی صدای وحشتناک گلوله و پرواز سریعش تا دل دیوار کاشی شده پشت سرش و فرو ریختن کاشی ها را باور می کند. صدایی که در پی گلوله ها شنیده می شود، بلند و چیزی شبیه بوووم با سرعتی مشابه سرعت هلیکوپتر است.
      

یادداشت ها

          خط اصلی این #رمان درباره یک #مهاجرت اجباری است.مهاجرانی که هر یک به دلایلی مشابه چون ترس از #تجاوز و #قتل و غارت، آواره شده‌اند و به امید رهایی، از مرزهای #مکزیک به سمت #خاک_آمریکا مهاجرتی غیرقانونی را در پیش گرفته‌اند.هرکدام داستان #زندگی خود را دارند و در مسیر این مهاجرت به هم پیوسته‌اند.
اما همانطور که انتظار می‌رفت در این مسیر و پیش از رسیدن به #آزادی مورد انتظارشان، اتفاقاتی  برایشان رخ می‌دهد...

من این کتاب را با ترجمه هاجر شُکری و امان‌ا... ارغوان از نشر دُر قلم که ناشری از شهر بجنورد است را خواندم.ترجمه بسیار شیوا بود ولی اشتباه‌های تایپی در آن دیده می‌شد. در انتهای کتاب یادداشت نویسنده را پای این کتابش خواندم. آن هم برایم بسیار جذاب بود. تمام سوالاتی که در خصوص نویسنده کتاب در طول خواندن رمانش به ذهنم رسیده بود را پاسخ داد! اینکه خودش مهاجر نبوده و اقامت آمریکا را هم داشته اما رفتارهای تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه آمریکایی‌ها با مهاجران او را به این فکر وا داشته که داستانش را در این‌باره بسازد. اینکه چند سال برای نوشتن این رمان زمان گذاشته و تحقیق کرده است. 
بعد از خواندن کتاب به این فکر میکنم که رفتار ما با مهاجران چگونه است؟! به عبارتی رفتار ما با افغان‌ها چگونه است؟! آنها که هم رنگ پوستشان همچون رنگ پوست ماست و هم زبان و فرهنگشان تشابهات زیادی با ما دارد که حتی بیشتر از این! زمانی که خط مرزهایمان به شکل امروزی نبود، از ما بودند! 
اغلب مهاجران دزد و متجاوز و قاتل نیستند! هر کدامشان به روزنه امید زندگی بهتر، شهر و دیار و خانواده‌شان را رها کرده‌اند و احتمالاً سختی های بسیاری تحمل کرده‌اند. 
سنگینی نگاهمان را از رویشان برداریم...

رمان بسیار جذابی بود و خواندنش را حتماً پیشنهاد می‌کنم.
        

4

          خاک آمریکا داستان یک سفره، سفر لیدیا. سفر از زنی با یک زندگی آروم و یک شغل لذت بخش به زنی که برای هر لحظه زندگیش باید بجنگه.

لیدیا که یکی از کارتل های مواد مخدر همه خونواده اش رو کشته ان، باید برای نجات خودش و پسر هشت ساله اش تلاش کنه، باید فرار کنه و تا جایی که میتونه از زندگی گذشته اش فاصله بگیره. او باید راهی سفر بشه، از یکی از شهرهای مکزیک به سمت مرز آمریکا. سفری که در اون لیدیا به عنوان یک مهاجر غیرقانونی باید خطراتی رو از سر بگذرونه که تا قبلش فقط از اخبار در موردشون شنیده...

در این سفر لیدیا با مهاجرانی همسفر میشه که خودشون داستان های عجیبی دارن. دو خواهر که از هندوراس اومدن، خانومی که بعد از چندسال زندگی توی آمریکا اخراج شده، پسرکی که تنها مسافرت میکنه و ما تا آخر این سفر پرخطر باهاشون همراه میشیم.

من ترجمه نشر ورا رو خوندم که چاپ اولش نیاز به ویرایش داره و حتی خود ترجمه هم میتونست روون تر باشه.در ضمن فونت کتاب هم بسیار ریز بود به خاطر همین تعداد صفحات کتاب نصف ترجمه مشابهش از نشر آموت هست.
        

7