بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری

پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری

پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری

4.4
138 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

405

خواهم خواند

53

سلام خداوند و بندگان شایسته اش به آنانکه جان خود را مشتاقانه به میدان دفاع از دین خدا و عزت استقلال میهن اسلامی،بردند.عاشقانه هستی خود را نثار کردند تا هستی امت اسلامی،استقرار و قوام بگیرند و از لذت ها و هوس های زندگی چشم پوشیدند تا چشمشان به جمال محبوب ازلی روشن شود،و در راه شهادت گام نهادند تا راه خدا و راه سعادت خلق همواره باز و به روی مردم گشوده بماند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

#احتیاط سال اول طلبگی هادی بود. یک روز به او گفتم: می دانی شهریه ای که یک طلبه می گیرد، از سهم امام زمان(عج) است. باتعجب نگاهم کرد و گفت: خُب شنیدم، منظورت چیه؟! گفتم: بزرگان دین می گویند اگر طلبه ای درس نخواند، گرفتن پول امام زمان(عج) برای او اشکال پیدا می کند. کمی فکر کرد. بعد از آن دیگر از حوزه علمیه شهریه نگرفت! با موتور کار می کرد و هزینه های خودش را تأمین می کرد، اما دیگر به سراغ سهم امام زمان(عج) نرفت. هادی طلبه ای سخت کوش بود. در کنار طلبگی فعالیت های مختلف انجام می داد. اما از مهمترین ویژگی های او دقت در حلال و حرام بود. او بسیار احتیاط می کرد. چرا که بزرگان، راه رسیدن به کمال را دقت در حرام و حلال می دانند. او به نوعی راه نفوذ شیطان را بسته بود. همیشه دقت می کرد که کارهایش مشکل شرعی نداشته باشد. به بیت المال بسیار حساس بود، حتی قبل از اینکه ساکن نجف شود. یادم هست گاهی در پایگاه بسیج درس می خواند، هنگامی که در آخر شب، کار بسیج تمام می شد از دفتر پایگاه بسیج بیرون می آمد! در راهرو، که بیرون از پایگاه بود مشغول مطالعه می شد. شرایط خانه به گونه ای نبود که بتواند در آنجا درس بخواند. برای همین این کار را می کرد. داخل راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است. هادی آنجا در سرما می نشست و درس می خواند! یکبار به هادی گفتم: چرا اینجا درس می خوانی؟ تو حق گردن این پایگاه داری، تمام در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مُزد گچکاری کردی. تمام تزئینات اینجا کار شماست. خُب بمون توی پایگاه و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمی دی. هادی گفت: من این درس رو برای خودم می خوانم. درست نیست نوری که هزینه اش از بیت المال پرداخت می شه را استفاده کنم. از طرفی چون می دانم این لامپ ها تا صبح روش است اینجا می مانم. اما بیشترین احتیاط او در مورد غذا بود. هر غذایی را نمی خورد. البته دستور دین نیز همین است. برخی از بزرگان، به غذایی که تهیه می شد دقت می کردند. در قرآن نیز با این عبارت به این موضوع تأکید شده: پس انسان باید به غذای خودش(و اینکه از چه راهی به دست آمده) بنگرد.1 1- سوره عبس 24 در تهران وقتی غذایی تهیه می کردیم می گفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟ وقتی می گفتیم پخت مادر است خوشحال می شد، اما غذاهای دیگر را خیلی تمایل به خوردنش نداشت.

لیست‌های مرتبط به پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه ی جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری