معرفی کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو مترجم پروانه جمشیدی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
11
خواندهام
197
خواهم خواند
65
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
اصلاً جریان سقوط اخلاقی انسان به امروز و دیروز برنمی گردد، بلکه به دفعات گفته ایم که یک پدیده ی تاریخی است و سن آن به اندازه ی سن تپه ها و کوه ها می باشد؛ فعلاً که با هم ادعای رفاقت می کنیم. فردا مخالفت ها شروع می شود. بعد از این عدم هماهنگی، مقابله و جنگ آشکار، سایر مردم هم با تماشا کردن منتظر می مانند و مشغول شرط بندی می شوند که میزان استقامت ما چقدر است. به طول انجامیدنش خوشایند است، ولی شکست صددرصد رخ می دهد. یعنی باید عقل خود را به کار گیریم، چه کسی تصور می کرد که عده ی زیادی از مردم به صورت متحد و بدون هماهنگی قبلی رأی سفید داخل صندوق بیاندازند. چه نامی به جز دیوانگی محض می توان روی آن نهاد. دولت همچنان گرفتار این ضربه ی پیج کننده ای است که ناگهان به او وارد شده، هرچند به اولین موفقیت هم دست یافتند، ما را هیچ انگاشتند و همه ی ذهنشان هم معطوف همین قضیه است، البته نباید فشارهای بین المللی را نادیده گرفت...
بریدۀ کتابهای مرتبط به بینایی
یادداشتها
1402/3/24
3
1403/4/10
5
1403/7/7
1
2 روز پیش
0
1403/4/1
4
1403/7/3
دربارهی کتاب بینایی برعکس کوری که خواننده به خود جلب میکرد.بینایی آن حسی اصلا نداشت.واقعا زیاد خوشم نیامد. در رمان بینایی، تمام آدمهایی که از بیماری کوری رهایی یافتهاند به یک شناخت عمیق نسبت به موجودیت خود و نقششان در اجتماع رسیده اند. به خاطر همین هم آنها کوری سفید خود را به برگه های رای می دهند و در انتخابات برگههای رای را سفید تحویل میدهند.داستان از یک روز بارانی در یک حوزهٔ اخذ رأی شروع میشود. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامدهاست. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامیخوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما بهناگاه حوزه شلوغ میشود. مردم، مصمم و شتابان، به حوزهٔ رأیگیری میآیند و رأی خود را به صندوق میریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز میگردد. نتیجه باورنکردنی است: بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را ازآنِ خود کردهاند. رئیسجمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام میکنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد میدهند. رئیسجمهور در تلویزیون ظاهر میشود و از مردم میخواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار میشود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأیهای باطلهٔ سفید افزایش مییابد. دولت کمیتهٔ بررسی تشکیل میدهد. گروههای تفتیش عقاید بهکار میافتند. در خیابانها، جلو افراد را میگیرند و میپرسند: به چه کسی رأی دادهای؟ مردم مقاومت میکنند. دولت، حرکتهای تفتیشی را افزایش میدهد، ولی به نتیجه نمیرسد. دولت شهر را رها میکند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از شهر میگریزند و راههای خروج از شهر را میبندند و از طریق رادیو سعی در برهمزدن امنیت و آرامش شهر میکنند، اما اهالی، آرامش شهر را کنترل میکنند. وزیر کشور، که خود سودای ریاستجمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر مینماید. در شهر بمب منفجر میکنند و تقصیرات را به گردن آشوبطلبان میاندازند. شهردار شهر در کنار مردم میمانَد و به حفظ آرامش شهر کمک میکند. افراد دولت بهمرور از بدنهٔ آن جدا میشوند و به صف ناراضیان میپیوندند.دروازههای شهر کاملاً بسته شده و اهالی در واقع در شهر زندانیاند. کمیتههای اطلاعاتی به بررسی اتفاقات شهر میپردازند و با کمک جاسوسان و فردی که در داستان کوری، اول از همه نابینا شدهبود، منشأ ناآرامیها را زنی مییابند؛ زن یک چشمپزشک که در دورهٔ کوری، ناقل نابینایی در آسایشگاه بودهاست.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1
1403/6/22
1