صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای

صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای

صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای

4.0
63 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

118

خواهم خواند

85

شابک
9786226412810
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1398/12/3

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
جهان به دو بخش تقسیم شده است یک طرف ماییم؛چرنوبیلی ها،و طرف دیگر شما ایستاده اید؛دیگران،دقت کرده اید؟اینجا هیچ کس نمیگوید روسی،بلاروسی یا اوکراینی ست.ما خودمان را چرنوبیلی می نامیم...

      

پست‌های مرتبط به صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای

یادداشت ها

          .
سوتلانا آلکسویج در این کتاب در گفت‌و‌گو با بیش از ۵۰۰ نفر از کسانی که حادثه چرنوبیل را به چشم دیده و این فاجعه را از سر گذرانده‌اند گفت‌و‌گو کرده و حاصل این گفت‌و‌گو‌ها را به شکل گفتار درونی این اشخاص، با زبانی داستانی و به لحاظ عاطفی اثرگذار آورده است.

فاجعه هسته‌ای چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ در واحد ۴ نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در شهر پریپیات در اوکرائین اتفاق افتاد.

 در اثر رعایت نکردن استانداردهای ایمنی و همچنین فرسودگی نیروگاه چرنوبیل روی داد و یکی از پرپیامد‌ترین و سهمگین‌ترین فجایع هسته‌ای در جهان است
اهالی شهر پریپیات ناگزیر شدند خانه و کاشانه‌شان را ترک کنند. آن‌ها هنوز هم با پیامدهای این فاجعه درگیرند.

گزارش های مستندی که آلکسویچ از بازماندگان یک فاجعه در گفت و گو با آن ‌ها ارائه می‌ دهد، مانند یک رمان از یک لحظه آغاز نمی‌ شود که سرانجام، پس از رویداد‌ها و فراز و نشیب هایی به پایان مشخصی برسد. گزارش های او روایت هایی اند مستند از سرنوشت اشخاص حقیقی. این گزارش ‌ها را اگر به شکل یک داستان بخوانیم فقط یک شخصیت دارد که به گفته خود او کسی نیست جز «انسان سرخ» که تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را از سر گذرانده، و با وجود آنکه آرمان باخته است، اما هنوز تلاش می‌ کند به باورهای قدیم چنگ بزند با این امید که تکیه گاهی پیدا کند.

سوتلانا آلکسویچ می‌ گوید: «صدای دشمن هسته ای را نمی‌شد شنید و او را نمی‌ شد دید و بو نداشت. درباره جنگ هزاران کتاب وجود دارد. اما وقتی فاجعه چرنوبیل اتفاق افتاد، کسی نمی‌ دانست این فاجعه را چگونه می‌ توان مهار کرد. من خودم در چرنوبیل بودم. گیج شده بودم. مردم هم سردرگم و گیج بودند.»

آلکسویچ در «صدایی از چرنوبیل» تلاش کرده است گنگی و درماندگی مردمی را نشان دهد که برای اولین بار یک فاجعه هسته‌ای را تجربه می‌کردند و کلمات مناسبی برای آن پیدا نمی‌کردند.
        

1

        من کتاب صوتی  اش رو گوش دادم بسیار عالی بود 
به دفعات اشک ریختم و خود را در کنار یک همسر چرنوبیلی دیدم در کنار تمام افراد بی گناهی که حتی نمیدونستند چه بلایی سرشون اومده...!
و بارها با خود زمزمه کردم 
عجب صبری خدا دارد 
اگر من جای او بودم....
آدمیزاد منهای معنویت  حاصلش میشود انواع تصمیماتی چون هیروشیما، چرنوبیل و...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2