بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نیایش چرنوبیل: رویدادنامه ی آینده

نیایش چرنوبیل: رویدادنامه ی آینده

نیایش چرنوبیل: رویدادنامه ی آینده

4.0
52 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

90

خواهم خواند

68

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

جهان به دو بخش تقسیم شده است یک طرف ماییم؛چرنوبیلی ها،و طرف دیگر شما ایستاده اید؛دیگران،دقت کرده اید؟اینجا هیچ کس نمیگوید روسی،بلاروسی یا اوکراینی ست.ما خودمان را چرنوبیلی می نامیم...

پست‌های مرتبط به نیایش چرنوبیل: رویدادنامه ی آینده

یادداشت‌های مرتبط به نیایش چرنوبیل: رویدادنامه ی آینده

            «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»؟!

نیروگاه اتمی چرنوبیل دچار حریق شده و اولین کسانی که به آنجا اعزام می‌شوند آتش‌نشان‌ها، این کارگران آخرالزمان هستند، بی توجه به خطراتی که می‌دانند حتما آنان را گرفتار می‌کند، آن‌ها می‌روند و خانواده‌هایشان، صداهایی تنها می‌شوند که ابتدا نگران، و بعد سوگوار عزیزان و سرزمین از دست رفته‌شان می‌شوند.

کسانی از کوچ امتناع می‌کنند و دیگران آن سرزمین مرده را ترک می‌کنند، جایی که خاکش باید درون خاک مدفون شود، شیر گاو دوشیده و دور ریخته شود و آنچه کاشته شد باید مدفون شود. هیچ چیزی برای بردن وجود ندارد و هیچ برگشتی در کار نیست، هرچند که از ابتدای امر مردم این اهم را نمی‌دانند، «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»، آه بله، دنیایی را غرق در سمی نامرئی می‌کنیم، کودکان و سربازان بیچاره را با تشعشع خفه می‌کنیم  و در حرف پیروز می‌شویم.

از این‌ها که بگذریم مستندات دقیق  و قلم قدرتمند نویسنده از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری این کتاب هستند، هرچند که از میانه‌ی کتاب، گفته‌ها تا حدودی تکراری می‌شوند و  تحمل این حجم از سوگ، تنهایی و مرگ برای ادامه دادن  کتاب  سخت‌تر خواهد بود.

در این اثر نویسنده کتاب، سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات با کتاب "جنگ چهره زنانه ندارد" حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که برای کسانی که شاهد این رویداد وحشت آفرین نبوده‌اند جالب توجه باشد.

حرف‌هایی که در این کتاب مکتوب شده‌اند رنگ و بوی ارواح می‌دهند، کسانی که مدت‌هاست روح خود را از دست داده‌ و سرگردان در این خرابات در حال گریز از گذشته و رنج‌های خود هستند.
«انسان‌ها خاک سخنگو هستند و حیوانات جسدهای متحرک»

سپهر ناصری - میر
          
undefined

1403/01/31

            «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»؟!

نیروگاه اتمی چرنوبیل دچار حریق شده و اولین کسانی که به آنجا اعزام می‌شوند آتش‌نشان‌ها هستند، بی توجه به خطراتی که می‌دانند حتما آنان را گرفتار می‌کند، آن‌ها می‌روند و خانواده‌هایشان، صداهایی تنها می‌شوند که ابتدا نگران، و بعد سوگوار عزیزان و سرزمین از دست رفته‌شان می‌شوند.

کسانی از کوچ امتناع می‌کنند و دیگران آن سرزمین مرده را ترک می‌کنند، جایی که خاکش باید درون خاک مدفون شود، شیر گاو دوشیده و دور ریخته شود و آنچه کاشته شد باید مدفون شود. هیچ چیزی برای بردن وجود ندارد و هیچ برگشتی در کار نیست، هرچند که از ابتدای امر مردم این اهم را نمی‌دانند، «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»، آه بله، دنیایی را غرق در سمی نامرئی می‌کنیم، کودکان و سربازان بیچاره را با تشعشع خفه می‌کنیم  و در حرف پیروز می‌شویم.

از این‌ها که بگذریم مستندات دقیق  و قلم قدرتمند نویسنده از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری این کتاب هستند، هرچند که از میانه‌ی کتاب، گفته‌ها تا حدودی تکراری می‌شوند و  تحمل این حجم از سوگ، تنهایی و مرگ برای ادامه دادن  کتاب  سخت‌تر خواهد بود.

در این اثر نویسنده کتاب، سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات با کتاب "جنگ چهره زنانه ندارد" حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که برای کسانی که شاهد این رویداد وحشت آفرین نبوده‌اند جالب توجه باشد.

حرف‌هایی که در این کتاب مکتوب شده‌اند رنگ و بوی ارواح می‌دهند، کسانی که مدت‌هاست روح خود را از دست داده‌ و سرگردان در این خرابات در حال گریز از گذشته و رنج‌هی خود هستند.
«انسان‌ها خاک سخنگو هستند و حیوانات جسدهای متحرک»

سپهر ناصری - میر
          
            .
سوتلانا آلکسویج در این کتاب در گفت‌و‌گو با بیش از ۵۰۰ نفر از کسانی که حادثه چرنوبیل را به چشم دیده و این فاجعه را از سر گذرانده‌اند گفت‌و‌گو کرده و حاصل این گفت‌و‌گو‌ها را به شکل گفتار درونی این اشخاص، با زبانی داستانی و به لحاظ عاطفی اثرگذار آورده است.

فاجعه هسته‌ای چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ در واحد ۴ نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در شهر پریپیات در اوکرائین اتفاق افتاد.

 در اثر رعایت نکردن استانداردهای ایمنی و همچنین فرسودگی نیروگاه چرنوبیل روی داد و یکی از پرپیامد‌ترین و سهمگین‌ترین فجایع هسته‌ای در جهان است
اهالی شهر پریپیات ناگزیر شدند خانه و کاشانه‌شان را ترک کنند. آن‌ها هنوز هم با پیامدهای این فاجعه درگیرند.

گزارش های مستندی که آلکسویچ از بازماندگان یک فاجعه در گفت و گو با آن ‌ها ارائه می‌ دهد، مانند یک رمان از یک لحظه آغاز نمی‌ شود که سرانجام، پس از رویداد‌ها و فراز و نشیب هایی به پایان مشخصی برسد. گزارش های او روایت هایی اند مستند از سرنوشت اشخاص حقیقی. این گزارش ‌ها را اگر به شکل یک داستان بخوانیم فقط یک شخصیت دارد که به گفته خود او کسی نیست جز «انسان سرخ» که تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را از سر گذرانده، و با وجود آنکه آرمان باخته است، اما هنوز تلاش می‌ کند به باورهای قدیم چنگ بزند با این امید که تکیه گاهی پیدا کند.

سوتلانا آلکسویچ می‌ گوید: «صدای دشمن هسته ای را نمی‌شد شنید و او را نمی‌ شد دید و بو نداشت. درباره جنگ هزاران کتاب وجود دارد. اما وقتی فاجعه چرنوبیل اتفاق افتاد، کسی نمی‌ دانست این فاجعه را چگونه می‌ توان مهار کرد. من خودم در چرنوبیل بودم. گیج شده بودم. مردم هم سردرگم و گیج بودند.»

آلکسویچ در «صدایی از چرنوبیل» تلاش کرده است گنگی و درماندگی مردمی را نشان دهد که برای اولین بار یک فاجعه هسته‌ای را تجربه می‌کردند و کلمات مناسبی برای آن پیدا نمی‌کردند.
          
            دومین جلسه گعده مطالعه و #کتابخوانی|مان را گذاشتیم برای بررسی #صداهایی_از_چرنوبیل نوشته #سوتلانا_الکسیویچ. خواهر سوتلانا در سال دوهزاروپانزده به سبب فعالیت‌های ادبی و مستندنگاری‌اش برنده #جایزه_نوبل #ادبیات شده. #روزنامه_نگار است و اهل #بلاروس. انصافا برای این #کتاب هم زحمت زیادی کشیده. مصاحبه‌های متعدد با آدم‌های مختلف حاضر در اصل فاجعه همت بالایی می‌طلبد. با همه این احوالات اما به نظرم، #کتاب بیش و پیش از آنکه #تاریخ_شفاهی فاجعه اتمی #چرنوبیل باشد، نقد ایدئولوژیکِ بلوک شرق است. آنقدر ایدئولوژیک که آخر کتاب دم خروس بغض خانم نویسنده علیه نظام حاکم بر #شوروی بدجوری بیرون می‌زند. تفصیلش را در همان جلسه مزبور با دوستان حاضر در جلسه در میان گذاشتیم و بحث کردیم و شکافتیم. عصاره کتاب را شاید بتوان این عبارت دانست که در متن کتاب هم آمده: «فرو ریختن چرنوبیل صرفا فروریختن یک #نیروگاه_اتمی نبود! فرو ریختن نظامی از ارزش‌ها و هنجارها بود!» این کتاب ظاهرا منبع اصلی ساخت #مینی_سریال #چرنوبیل هم بوده که همین چند ماه قبل منتشر شد و کلی هم سر و صدا به پا کرد؛ روایتی امریکایی از چرنوبیل که آمپر روس‌ها را حسابی چسباند. #سوتلانا_آلکسیویچ اثر دیگری هم دارد به نام #جنگ_چهره_زنانه_ندارد که به نظر این حقیر نه به اندازه صداهایی از چرنوبیل جذاب است و نه قوی. مقدمه خوب و آموزنده‌ای اما دارد. فی الحال دو سوم آن را هم خوانده‌ام. از شما چه پنهان رد پای بغض خانم نویسنده، آنجا هم توی چشم است.
پ.ن۱: صداهایی از چرنوبیل توسط ناشران مختلفی در ایران ترجمه شده. با دوستان #کتابفروش مشورت کردم. ظاهرا ترجمه‌ای که #نیستان منتشر کرده بالاتر از سایرین است.
پ.ن۲: این قلم اما ترجمه‌ای را خوانده که #انتشارات_کوله_پشتی منتشرانیده با ترجمه #حدیث_حسینی. خوب بود و روان؛ راضی بودم.
پ.ن۳: توی #گودریدز چهار ستاره دادم از پنج