یادداشت Mohammad Sadeq Alizadeh

                دومین جلسه گعده مطالعه و #کتابخوانی|مان را گذاشتیم برای بررسی #صداهایی_از_چرنوبیل نوشته #سوتلانا_الکسیویچ. خواهر سوتلانا در سال دوهزاروپانزده به سبب فعالیت‌های ادبی و مستندنگاری‌اش برنده #جایزه_نوبل #ادبیات شده. #روزنامه_نگار است و اهل #بلاروس. انصافا برای این #کتاب هم زحمت زیادی کشیده. مصاحبه‌های متعدد با آدم‌های مختلف حاضر در اصل فاجعه همت بالایی می‌طلبد. با همه این احوالات اما به نظرم، #کتاب بیش و پیش از آنکه #تاریخ_شفاهی فاجعه اتمی #چرنوبیل باشد، نقد ایدئولوژیکِ بلوک شرق است. آنقدر ایدئولوژیک که آخر کتاب دم خروس بغض خانم نویسنده علیه نظام حاکم بر #شوروی بدجوری بیرون می‌زند. تفصیلش را در همان جلسه مزبور با دوستان حاضر در جلسه در میان گذاشتیم و بحث کردیم و شکافتیم. عصاره کتاب را شاید بتوان این عبارت دانست که در متن کتاب هم آمده: «فرو ریختن چرنوبیل صرفا فروریختن یک #نیروگاه_اتمی نبود! فرو ریختن نظامی از ارزش‌ها و هنجارها بود!» این کتاب ظاهرا منبع اصلی ساخت #مینی_سریال #چرنوبیل هم بوده که همین چند ماه قبل منتشر شد و کلی هم سر و صدا به پا کرد؛ روایتی امریکایی از چرنوبیل که آمپر روس‌ها را حسابی چسباند. #سوتلانا_آلکسیویچ اثر دیگری هم دارد به نام #جنگ_چهره_زنانه_ندارد که به نظر این حقیر نه به اندازه صداهایی از چرنوبیل جذاب است و نه قوی. مقدمه خوب و آموزنده‌ای اما دارد. فی الحال دو سوم آن را هم خوانده‌ام. از شما چه پنهان رد پای بغض خانم نویسنده، آنجا هم توی چشم است.
پ.ن۱: صداهایی از چرنوبیل توسط ناشران مختلفی در ایران ترجمه شده. با دوستان #کتابفروش مشورت کردم. ظاهرا ترجمه‌ای که #نیستان منتشر کرده بالاتر از سایرین است.
پ.ن۲: این قلم اما ترجمه‌ای را خوانده که #انتشارات_کوله_پشتی منتشرانیده با ترجمه #حدیث_حسینی. خوب بود و روان؛ راضی بودم.
پ.ن۳: توی #گودریدز چهار ستاره دادم از پنج
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.