دروغ گویی روی مبل

دروغ گویی روی مبل

دروغ گویی روی مبل

اروین دی. یالوم و 3 نفر دیگر
3.9
42 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

77

خواهم خواند

51

نویسنده­‌ی وقتی نیچه گریست، اثری پر کشش از ارتباط بین سه روان­‌درمان­گر با بیماران آفریده است. سیمور درمان­گری است که در ارتباط با بیمار، بیش­تر اوقات، قواعد اخلاقی را نادیده می‌­گیرد. مارشال، که درگیر رفتارهای وسواسی فکری- عملی خویش است، به خاظر نقشی که پول، در ارتباط با بیماران برایش بازی می­‌کند به دردسر می­‌افتد. و آخرین نفر، ارنست است. او به خاطر تمایل خالصانه‌­اش به کمک کردن، راهی جدید برای درمان می‌آفریند- رابطه‌­ای کاملا صادقانه و صریح با بیمار... . دروغ­گویی روی مبل ضمن مواجه کردن خوانندگان با دروغ­های بسیاری که گه­گاه روی مبل روان­درمان­گر زده می­شود، به آن­ها چشم­اندازی وسوسه­انگیز و تا حدی غیر قابل باور از طرز فکر درمان­گر در جلسات درمان­اش ارائه می­دهد.

یادداشت‌های مرتبط به دروغ گویی روی مبل

            ظاهری:
من نسخه انتشارات صبح صادق رو خوندم و کتاب نسبتا کمی سنگین بود اما عطفش خوب بود و به راحتی میشد بدون ترس از پاره شدن کتاب رو باز کرد. 
محتوا:
کتاب در خصوص یک روانشانس، چندتا از مریض‌ها و همکاراشه که همه باهم در ارتباطن. 
قسمت‌هایی از کتاب که توی انجمن روانشناسی میگذره حوصله سربره.
از صفحه 400 هی منتظر بودم شروع کنه که به باز کردن گره‌های داستان ولی این اتفاق حتی تا آخر کتاب هم نیوفتاد و یه جورایی پایان باز تموم شد. این خیلی حس خوبی به من نمیداد و انگار که کتاب نصفه است.
رفتارهای شخصیت‌های کتاب در موقعیت‌های کاری و حرفه‌ایشون برام جالب بود. شخصیت کرول رو دوست دارم ازین که انقدر با حس‌هاش پیش میره و چیزی براش مهم نیست خوشم میاد و کل روند تغییرش در طول کتاب جالبه.
از ایرانیزه کردن اصطلاحات تو ترجمه اصلا خوشم نمیاد که توی این کتاب داشت مثل : نوش دارو پس از مرگ سهراب.
توی این نسخه غلط املایی زیاد داشت.
اما در کل کتاب سرگرم کننده‌ایه اگه حوصله خوندن کتاب بالای 500 صفحه رو دارید.
          
            یک رمان روانشناختی تمام عیار
بسیار کامل تر و محکم تر از رمان معروف وقتی نیچه گریست
و البته اینجا هم یالوم بر پایه نظریات وجودگرایانه خودش در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال جهان داستانش را ساخته
ماجرای دو روانشناس را میخوانیم که یکی به شغلش نگاهی مکانیکی دارد و آن را صرفا کاری برای کسب درآمد میداند و دیگری تصمیم میگیرد شغلش را بستری برای یک رابطه انسانی تمام عیار قرار بدهد. بنابراین در رابطه با یکی از بیمارانش شروع به خودافشاگری میکند و اگرچه تا لبه پرتگاه خارج شدن از چارچوب رابطه بیمار-درمانگر میرود اما نهایتا روشش برای بیمار مفید واقع میشود. 
اینجا شاید یالوم کمی خوش بینانه ماجرا را ترتیب داده باشد اما میدانیم که این نگاه کلی او به روان درمانی است
کل داستان هم بر این بستر شکل گرفته که روانشناس ها جزو گول خور ترین افراد جامعه هستند چون عادت دارند این طور فرض کنند که همه به آنها راست میگویند
ببخشید کمی داستان را لو دادم
من کتاب صوتی را گوش دادم که میشود گفت یک نمایش رادیویی با تنظیمی حرفه ای بود با چندین گوینده در نقش کاراکترهای مختلف و فضاسازی نسبتا خوب