تماشای رنج دیگران

تماشای رنج دیگران

تماشای رنج دیگران

سوزان سانتاگ و 2 نفر دیگر
3.7
25 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

41

شابک
9786002293565
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1398/12/10

توضیحات

        
این مردمان کامبوجیای؛ این قربانیان بی نام و نشان با آن صورت های مات، بدن های نزار و شماره های سنجاق شده به پیراهن، تا ابد به مرگ می نگردند. آن ها حتا اگر نامی هم داشته باشند برای ما ناشناخته اند؛ مانند همان عکسی که در یکی از نوشته های وولف به آن اشاره شد: جسد مرد یا زنی مثله شده که می توانست از آن لاشه ی یک خوک باشد. نکته ی مورد نظر او مقیاس درنده خویی جنگ است که آنچه را از انسان به عنوان ارزش فردی یا بشری شناخته شده ویران می کند، البته وقتی به چهره جنگ در قالب تصویر و از راه دور نگریسته شود، نمی توان انتظار بیشتری داشت.
.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تماشای رنج دیگران

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تماشای رنج دیگران

یادداشت‌ها

          آیا می‌توانید عکس جسد یک سفیدپوست اروپایی یا آمریکایی را تصور کنید که به فجیع‌ترین شکل کشته شده، روی زمین افتاده و عکاسی  بدون در نظر گرفتن حرمت وی، در حال عکس گرفتن از فلاکت اوست؟ تصور چنین چیزی بسیار دشوار و دور از انسانیت است. بدن و به واسطه‌ی آن جسد هر انسانی دارای حرمت و احترام است. اما چند قرنی است که از بدن‌هایی خاص حرمت‌زدایی شده است. حرمت‌زدایی‌ای که سالیان سال دوربین‌های عکاسان جنگی غربی، از بدن و اجساد آسیایی و آفریقایی و بومیان آمریکایی و... ایجاد کردند. برای این عکاسان تصویربرداری از اجساد «خودی» و نمایش این تصاویر ممنوع بود در حالیکه پخش تصاویر کشتار فجیع مردمان «دیگری» با هدف تضعیف روحیه‌ی آنان، در برنامه‌ی کار قرار داشت. 
سانتاگ در «تماشای رنج دیگران» میگوید «مردم اغلب از تحمل دیدن رنج نزدیکانشان ناتوانند.» (ص ۷۸)  و من به این می‌اندیشم که در فلسطین فاجعه به حدی عمیق است که نه تنها مردم باید این رنج را زندگی کنند، بلکه باید این رنج را برای عموم دنیا به نمایش بگذارند و درباره‌اش توضیح بدهند. این وحشتناک‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین تجربه‌ی عصر پسامدرن است. تماشاچی رنج خویشتن بودن و فراخوانی دیگران به تماشاچی شدن... به امید تبدیل تماشاگری به کنشگری.
        

1

          تصاویر دلخراش غزه را نگاه بکنیم یا نه؟ سوزان سانتاگ پاسخ میدهد

سوزان سانتاگ در جستارهای این کتاب خواندنی از ماهیت عکس، قدرت سحرآمیز آن و توانایی اش برای تبدیل کردن مخاطب به «شیء» صحبت میکند. از اینکه عکس های جنگ معمولا قدرت غیرقابل انکاری دارند در برملا کردن دروغ های سیاستمدارانی که سعی میکنند جنایاتشان را کوچک نشان بدهند:
"عکس از بحث درباره تعداد دقیق کشته شدگان میگذرد و نمونه ای فراموش نشدنی از کشتگان را به نمایش میگذارد. کارکرد تصویری عکس کاری به کار پیش داوریها و خیالبافی ها و اطلاعات نادرست ندارد. اطلاعات جعلی اسراییل مبنی بر اینکه تعداد فلسطینی های کشته شده در حمله به جِنین بسیار کمتر از آن چیزی بوده که مقامات فلسطینی اعلام کرده‌اند در مقایسه با عکسهای گرفته شده از مرکز اردوگاه پناهجویان که با خاک یکسان شده بود تاثیر ناچیزی داشت."

او برخی از عکس های معروف جنگ را مرور میکند و از قضا به چند نمونه بسیار تاثیرگذار میپردازد که "بازسازی شده" هستند. از جمله این عکس معروف که حتی صفحه ویکی پدیا دارد اما در واقع یک دروغ تصویری است:
<img src="https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/92/Raising_the_Flag_on_Iwo_Jima_by_Joe_Rosenthal.jpg" width="333" height="222" alt="description"/>
سانتاگ این عکس ها را منافی وجدان کاری عکاسی جنگ میداند و مینویسد:
"ما انتظار داریم عکاس، جاسوسی در خانه عشق و مرگ باشد و آنهایی هم که در عکس هستند از حضور دوربین بی خبر باشند و «غافل». هیچ تعریف دقیقی از چیستی یا بایستی عکاسی نمیتواند حس رضایت از تصویر اتفاقی غیر منتظره ای را که یک عکاس گوش به زنگ در حین وقوع ضبطش کرده، تضعیف کند."

در یکی از جستارهای کتاب او به سراغ موضوع «موزه های عکس» میرود و این ایده را پیش میکشد که برای بر پا شدن موزه عکس در ایالات متحده، کشوری که مردمش مورد ظلم و رنج واقع شده اند باید به اندازه کافی از ایالات متحده دور باشند:
"برای چه در پایتخت این مملکت، که اتفاقاً شهری است که شمار ساکنان آفریقایی-امریکایی اش جلب نظر می کند، موزه ای برای تاریخ برده داری بنا نشده؟ قطعاً در هیچ کجای ایالات متحده موزه ای مختص به تاریخ برده داری یعنی کل ماجرایش که با خرید و فروش برده ها در آفریقا شروع میشود، یافت نمی‌شود؟ به نظر می‌رسد احیای این خاطره را برای آرامش و ثبات اجتماعی بیش از حد خطرناک می‌دانند!"

اما مهم ترین فرازهای این کتاب - که از آخرین آثار سانتاگ است- جستارهایی است که اوبه نقد نظریات قدیمی خودش میپردازد و این باور که "تماشای تصاویر دلخراش جنگ بی فایده است" را به چالش میکشد و از وظیفه مردم مرفه برای برخورد با واقعیت دردناک کشورهای در حال جنگ صحبت میکند. او معتقد است برخلاف باور رایج، مردم به دیدن قساوت عادت نمیکنند. عکسهایی که جنایات جنگی را نشان میدهند افکار عمومی را بیدار میکنند و میتوانند جلوی کشتار بیشتر را بگیرند. او نظر ژان بودریار مبنی بر نمایشی شدن جهان را نقد میکند و ضمن دعوت کردن ما به تعمق در عکس های دردناک جنگ میگوید سانسور نظام مند یا شخصی این تصاویر برخاسته از اخلاق تنزه طلب اقلیت مرفه سفیدپوست است، نه یک بایسته اخلاقی جهانی
.
<a href="azsq.ir/mag/ID/1573">
متن کامل این یادداشت را در مجله میدان آزادی بخوانید</a>
        

0