یادداشت‌های سیده حمیده حسنی (17)

          فضاسازی عالی ، توصیف ها زنده ، پر از درد و رنج و البته امید .
        

          از دوران دبیرستان که اسم این کتاب رو شنیدم تا همین چند روز پیش فکر می کردم موضوع اصلی داستان  قتل های زنجیره ای و ... است که خب نبود .
خط داستان خیلی ساده بود که با توجه به سال نوشته شدنش طبیعی بود .
نکات جالب برای من :
توصیفات شهری تهران بود ، دروازه ها ، خندق ، عبور و مرور با درشکه یا حتی پای پیاده
جابجائی بین شهری ، ۲۴ ساعت راه قم تا تهران ، چاپارخانه ها 
خیابان ها ، خانه ها ، آب انبار ، واحد پول ، ارزش پول  و خیلی چیزهای دیگه 
در حدی که لا به لای  خواندن کتاب دائما مشغول گوگل گردی بودم و چقدر موضوع خندق تهران برام جالب بود .
        

          صبح روز جمعه بیدار شدم و یادم اومد سال ۷۹ کتابی داشتم که باهاش زندگی می کردم ، گشتم و پیداش کردم .
دیدم جاش بین کتاب های خوانده شده بهخوانم خالیه پس ازش عکس گرفتم و الان اینجاست .
        

          اولین تجربه ام از آثار موراکامی ، جذبم کرد ، لذت بردم و چند روزی با شخصیت هاش زندگی کردم ، البته که بار غمش زیاد بود ، از سرنوشت شخصیت های اصلی گذشته ، حسی که مرگ پدر میدوری یا حتی ناپدید شدن گروه ضربت  بهم القا کرد ، نا امیدی بود و نا امیدی ...
ترجمه مهدی غبرایی ، سانسور داشت ؟ بله
به نظر من بد بود ؟ اصلا
به نظر من ( تاکید می کنم ) سانسور هیچ ضربه ای به اصل داستان نزد و فقط تمیزش کرد .
** بعد از خواندن کتاب قسمت های سانسوری رو با متن اصلی مقایسه کردم .
        

          جلد اولش خوب بود ، جلد ۲ معمولی ، جلد ۳ رو هم نخوندم .
( جلد ۱ و ۲ مهرماه ۹۸ خوانده شدند )
        

          کتاب لوئی چهاردهم و قرن او ( دوره ۳ جلدی )
پنجشنبه ۴ تیر ۸۸ ، ساعت ۱۲/۵ بلافاصله بعد از بیرون آمدن از جلسه کنکور ریاضی ، رفتم کتابخانه و ۲ جلد اولش را امانت گرفتم ، آمدم خانه و شروع کردم به خواندن ، حتی پاسخنامه ای که یکی دو ساعت بعد در سایت سازمان سنجش بارگزاری شد هم نتوانست ذوقم را کور کند .
از جزئیات کتاب چیزی یادم هست ؟ خیلی کم
ولی تا همیشه اسم این کتاب برایم یادآور خاطره شیرین آن روز است .
 کنکور سدی بود که مرا دو سال از کتاب و دنیای جادوئی آن دور نگه داشت ، آن تابستان رویایی با خواندن ۷ هزار صفحه از کتاب‌هایی گذشت که طی آن دو سال هر بار که رفتم کتابخانه ، چند دقیقه ای را جلوی قفسه شان ایستادم ، نگاه کردم ، لذت بردم و در نهایت به خودم قول خواندنشان را دادم .
طعم شیرین رسیدن بعد از انتظاری طولانی ...
        

          تابستان ۹۲ فیلمش را دیدم و ابتدای پائیز همان  سال شروع به خواندن کتاب کردم ، اشتباهی که دیگر تکرار نکردم و نمی کنم ، در مقابل سرعت فیلم ، کتاب کندترین سرعت ممکن را برایم داشت ، به حدی که اواخر زمستان بلاخره تمام شد . البته که کتاب خوبی بود ولی اشتباه من سبب شد لذتی که باید را نبردم .
        

          جلد ۱ و ۲ را خوانده ام  ، کتابی دوست داشتنی بود که چینش نامه ها کار را خراب کرد .
        

          داستان زندگی دختری چینی در بحبوحه انقلاب ۱۹۴۹ ، تحصیل ، ازدواج ، تاثیرات انقلاب بر خانواده اش و ...
جذاب تر از داستان اطلاعاتی بود که از زندگی مردم و رسومات جاری در آن سال‌های چین به دست آوردم .
        

          از هر نظر عالی بود ، به شدت خواندنش را پیشنهاد می‌کنم  .
        

          برای من خیلی کسل کننده بود ، خوندم تا نیمه کاره رها نکنم ، همین .
        

          داستان پر کشش و جذاب ، واقعا دوستش داشتم ،  تنها نقطه عطفش برای من ترجمه آقای شاملو بود ، خواندن رمان روسی به اندازه کافی سخت هست  ، با این ترجمه چندین بار سخت تر شد .
        

          بلافاصله بعد از این ، کتاب سردار جنگل فخرایی  را خواندم و در مقایسه ، هر چقدر سردار جنگل مستند و روایی به نظر رسید ، مردی از جنگل یک رمان متناقض و پر از حب و بغض و تا حدودی خیالی ...
        

          خیلی دوستش داشتم و رفت تو لیست کتاب‌هایی که دوباره می خونم ، موضوع اصلی داستان برام جذاب بود ، فضاسازی ها خیلی خوب بود ، شخصیت ها را هم دوست داشتم .
        

          سال ۹۶ خریدم و سال ۱۴۰۲ خوندم ، خیلی منتظر موند،  کاش هنوزم در صف انتظار مونده بود ،  توقع بیشتری داشتم ، دوره خوندنش طولانی شد ، نه اینکه آروم بخونم که زود تموم نشه یا از خوندنش لذت ببرم ، نه ،  فقط برای من داستان کشش لازم را نداشت ، پایانش هم خب ... ، احتمالا دیدن انیمه ای با این اسم در کودکی  باعث شد انتظار دیگه ای داشته باشم .
        

          کتاب نوجوانی که در بزرگسالی خوندم و خیلی دوستش دارم ، حال و هوای داستان و شخصیت هاش عجیب حالم را خوب کرد .