یادداشتهای Fatima (36)
2 روز پیش
کتاب 1984 اثر جورج اورول تموم شد. به نظر من خیلی غمانگیز و البته ترسناک بود... از این نظر که آدمها حتی از ساده ترین و شخصی ترین چیز یعنی فکر کردن هم محروم بودن و ممنوع بود براشون. به نظرم قسمت شکنجه و بازجویی از وینستون خیلی تلخ بود😢 اینکه نمیتونست ثابت کنه که حزب در اشتباهه و حتی وجودش رو هم زیر سوال بردن! اینکه خانواده و عشق معنایی نداشت و آدمها فقط دنبال غذا برای زنده موندن یا راه نجات بودن حتی به قیمت جون عزیزانشون. و در آخر برای رهایی از رنج، مجبور به پذیرش باورهای اشتباه شد. اوایل برام خسته کننده بود اما از اواسط کتاب برام جذاب شد! و با علاقه دنبالش کردم. این کتاب رو در دورخوانی خوندم. و وایب کتابهایی که از کره شمالی خوندم رو بهم میداد که یه زمانی موضوع مورد علاقهام بود و به شدت دنبالش میکردم. امتیاز من: 4.5
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/12
اولیویر گفت: 《اما حقیقتش را بخواهید هلنای عزیزم باید بگویم که متاسفانه ما اشعهی سبز را ندیدیم!》 هلنا به آرامی در گوش او گفت: 《ولی ما بهتر از آن را دیدیم عزیزم! شاید این اشعه افسانه ای بیش نبود و نباشد اما ما اصل آن را دیدیم! آنچه که برای هردویمان لازم بود یافتیم...》
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.