یادداشت‌های سید مرتضی میرعزآبادی (74)

سیدارتها
به معنای و
        به معنای واقعی کلمه با سیدارتها هم‌ذات‌پنداری ‌کردم. در جستجوی خود از شاخه‌ی به شاخه‌ی دیگر. از راهی به راهی دیگر، از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر، از معبدی به معبدی دیگر.
کاش من هم مثل او خود را در نهایت بیایم...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

کویر
          باید اعتراف کنم به غیر از تشیع علوی و تشیع صفوی که آن هم نیمه کاره رها شده است ،کتاب دیگر از دکتر شهید علی شریعتی نخوانده بودم.

و هر آنچه از اندیشه ها و افکار دکتر در ذهنم بود آموخته های من از نوارهای صوتی شهید بزرگوار بوده است.


یادم می آید نرم افزار اندرویدی وصیت نامه شهید شریعتی را می خواندم که با کویر آشنا شدم. آنجایی که به پسرشان احسان شریعتی وصیت و شاید هم نصیحت می کنند که


(کویر را برای لمس کردن روحی که به میراث گرفته‌ام و به میراثت میدهم بخوان.)


و یادم می آید که رفته بودم کتاب حماسه حسینی شهید مطهری را بخرم که کویر را دیدم و آن را خریدم.


اما کویر خوان نشدم تا زمان آشنایی ام با شهید چمران و خواندن متن سخنرانی آن مراد شهید در مراسم سوگ آن استاد شهید که:

(ای علی؛ شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ “بنت جبیل” رفته بودم و چند روز را در سنگرهای متقدم “تل مسعود” در میان جنگندگان “امل” گذراندم فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود. کویری که یک عالم معنی و غنا داشت‌، و مرا به آسمان ها می‌برد و به ازلیت و ابدیت متصل می‌کرد، کویری که در آن آوای عدم را می‌شنیدم‌، از فشار وجود می‌آرامیدم‌، به ملکوت آسمان پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم.)


و این شد که کویر را خواندم و لذت بردم.آنقدر مطالعه کویر برایم لذت بخش بود که مطالعه اش را  دو ماه و اندی طول دادم تا بیشتر و بیشتر در این کویر سیر کنم و لذت ببرم.


از من می شنوید حتما کویر را بخوانید.نه یک بار چندین و چند بار
        

0