معرفی کتاب طوفان دیگری در راه است اثر سیدمهدی شجاعی

طوفان دیگری در راه است

طوفان دیگری در راه است

3.6
178 نفر |
39 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

414

خواهم خواند

57

شابک
9789643373771
تعداد صفحات
282
تاریخ انتشار
1398/6/23

توضیحات

کتاب طوفان دیگری در راه است، نویسنده سیدمهدی شجاعی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به طوفان دیگری در راه است

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به طوفان دیگری در راه است

نمایش همه
سیمرغ پدربزرگ من بودطوفان دیگری در راه استسرنخ فضایی

۱۴۰۴

18 کتاب

‌ ‌ ⚠️ برای اینکه وقت‌تون هدر نره باید بگم که مطالب پایین صرفا یادداشت‌های فردی هستند و احتمالا چیزی مفیدی دستگیرتون نشه. فهرست‌های (احتمالا) مفیدتری هم دارم، اگه حال داشتید به اون‌ها سر بزنید😁🌱 ‌ (۱) با توجه به اینکه نزدیک دو ماه از نوشتنش می‌گذره شاید نظر دقیقی نباشه. چیز خاصی نبود و البته به همین دلیل، کوتاه بودنش مفید بود. تا جایی که یادمه کلا یک پیرنگ داشت. (۳) اولین رمانیه که دارم بررسیش می‌کنم و صرفا به این دلیل که دم دستمه. البته چون رمان نوجوانه فکر می‌کنم هم تحلیلش راحت‌تر باشه، و هم مطابق هدفم باشه. (۶) مجید، الان هم همون مجیدی؟! ‌ (۷) تلخ و سخت (۸) نوشته‌های کوتاه، طنز، خلاقانه (۱۰) خیلی خوب بود و از روند خوندنش راضیم، در ۱۷ نشست و در عرض ۳۹ روز با همه‌ی وقفه‌هایی که بینش پیش اومد تموم شد. عالی👌. آخرای کتاب متوجه یک الگو شدم و اون این بود که نهرو سعی می‌کرد که تقریبا قرن به قرن جلو بره، حیف که دیر متوجه این الگو شدم چون برای یادداشت برداری ایده مناسبی بهم داد، به این صورت که اتفاقات کتاب رو با عبارت‌های کوتاه و به صورت قرن>کشور>سال دسته‌بندی کنم. انشالله برای جلد دوم. (۱۱) اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد یک بار دیگه هم می‌خونمش حالا یا از روی خلاصه‌ها یا خود کتاب👌 (۱۲) آسفالت شدم تا خوندمش، اصلا نمی‌تونستم با متنش ارتباط بگیریم. بعضی جاها که صرفا حکم پیام بازرگانی داشت برای کتاب قبلی نویسنده، بعضی مطالب رو هم تکرار می‌کرد و... اما در کل برای آشنا شدن با این موضوع خوب بود و بعضی راهکارهاش هم مفید، از جمله راهکار "طرز فکر دوگانه‌" و اینکه در بعضی کارها از راه کمیت می‌شه به کیفیت رسید. (۱۳) کتاب پیشنهادی که باهاش حال نکردم، یه حس ریاکارانه‌ای داشت و انگار برای من مخاطب ایرانی نبود. (۱۴) عالی، باید من هم ذره ذره در مورد آدم‌هایی که دیدیم و می‌بینم و خواهم دید بنویسم اما با دو شکل، واقع‌بینانه برای مواد خامی که لازم دارم و طنز برای خودم (۱۵) فعلا که هیچی اما یک مدتی رو باید معلوم کنم و فقط کتابهای نوجوانِ طنز بخونم😁 (۱۶) عالی، به قول خود نادر ابراهیمی واقعا داستان دوشادوش تاریخ حرکت می‌کنه (۱۷) داستانی نمادین اما در عین حال روان. وقتی داستان رو می‌خوندم حس می‌کردم این اتفاقات یه چیزی فراتر از چیزی که می‌گه رو می‌خواد بگه، اما متوجه نمی‌شدم چی می‌خواد بگه؟ که با خواندن یادداشت‌های دوستان متوجه‌ش شدم. نمی‌دونم این ایراد نویسنده است که من متوجه می‌شم یک نمادسازی شکل گرفته؟ من زیاد از حد دنبال نمادم؟ یا طبیعت نماد‌ها اینطوریه که یکمی متوجه‌اش بشی؟ مثلا جاهایی مثل انتخاب بین دو داله برام اینطوری بود. توی نظرات در موردش گفتن نکات داستان‌نویسی داخل این کتاب به خوبی رعایت شده. روان بودنش هم قابل توجه هستش. (۱۸) نظرت در مورد رونویسی این کتاب چیه؟

3

یادداشت‌ها

          
این کتاب، یکی دیگر از کتبی است که بسیار بسیار می‌تواند در زندگی شخص موثر باشد. از زمانی‌که این کتاب را خوانده ام تا به حال، متن پشت جلد کتاب مرا به خودش گرفته است: "دچار حالتی شبیه دوست داشتن شده ام! نمی‌توانم اسمش را بگذارم عشق، برای اینکه ......" به تعبیری دارد تفاوت میان عشق و دوست داشتن را بیان می‌کند. 
کتاب دارای نُه فصل است و موضوعی واحد. زندگی را بیان می‌کند با حواشی جالب و خواندنی. بخش جالبی که من آن را دوست داشتم، نامه هایی بود که میان مادر و فرزندی در خارج از ایران رد و بدل می‌شود. در یکی از همین نامه ها بود که متن پشت جلد کتاب به روی کاغذ پیاده می‌شود و داستان از این قرار است که پسرک که در آمریکا است، برای جشن چهارشنبه آخر سال(یا همان چهارشنبه سوری خودمان) با جمعی دیگر از ایرانیان آنجا دور هم‌دیگر جمع می‌شوند و به طور اتفاقی، دختری را می‌بیند و از او خوشش می‌آید و وقتی لبخند دختر ایرانی را بر صورت در مقابل خود می‌بیند، فال نیک و مهر تاییدی می‌گیرد بر این دوست داشتنش و سپس این را بیان می‌کند و در نهایت هم ماجرا طوری تمام می‌شود که معمولا به آن می‌گویند شکست عشقی و یا به سرانجام نرسیدن پروژه. 
از نظری هم اگر بخواهیم به کتاب و محتویات آن بنگریم، می‌توانیم تفاوت زندگی سنتی ایرانی و مدرنیته غربی را تا حدودی ببینیم و اگر بتوانیم بین این دو عمل جمع را انجام دهیم، به نظر می‌رسد که نتیجه جالبی را در بر داشته باشد. 
به عقیده من، ما باید زیاد کتاب بخوانیم و هم‌چنین کتب مختلفی از قشرهای مختلف بخوانیم تا بتوانیم در جامعه زندگی کنیم و زندگی خوب و ایده آلی را فراهم کنیم تا آرامش بیشتری پیدا کنیم و این کتاب از آن دسته کتاب های خواندنی است که می‌تواند کمکی به ما بکند.

        

7

          خوندن این کتاب (که فکر کنم دو سال هست دارمش) شاید یکی از بهترین اتفاقات بهار 94 بود.(البته جمعه تموم شد ولی وقت نکردم بنویسم). از معدود کتابهایی بود که باهاش به معنی واقعی کلمه، گریه کردم . نه اینکه بخوام. یهویی می دیدم صورتم خیس شده. این کتاب خیلی در این بهار بی قراری بهم کمک کرد و باعث شد فکر کنم و جواب بعضی سوالامو بگیرم. معنی هدف و انگیزه رو بدونم. بیش از اون معنی حکمت خدا رو بفهمم. بگذریم زیاد حرف نزنم. مطمئنم خیلی از دوستان کتاب خون ، همون چاپ اولشو خوندن و دیگه این معرفی موضوعیت نداره، ولی من خودمو متعهد کردم کتابهایی که می خونمو معرفی کنم.
بخش مورد علاقه ام از کتاب رو هم براتون می ذارم ، یعنی همه کتاب یه طرف، این بخش کتاب یه طرف دیگه! توش دریایی حرفه :
به نظر من خدا بعضی از کفتراشو که خیلی دوست داره،بهشون رخصت میده یه چندصباحی برن و سر و گوشی بجنبونن! چهارتا دون از زباله دون بخورن،صابون صیاد به تنشون بخوره، سنگ بچه هایی زخمی شون بکنه،سوز سرمایی تنشونو بلرزونه و بی پناهی و آوارگی دلشونو بسوزونه که با پوست و رگ و پی شون بفهمن که "بیرون هیچ خبری نیست."
اینا وقتی برمی گردن،دیگه به هیچ قیمتی از بغل خدا جم نمی خورن.اونایی که نرفتن،ممکنه گاهی حواسشون پرت بیرون بشه ولی اینایی که گشت هاشونو بیرون زدن و اومدن،شیش دنگ حواسشون به خونه و صاحبخونه است.
بعضی از اینا به خاطر خجالت و حسرتی که از عمر تلف شده می کشن، همچین چهار نعل می تازونن که هیشکی به گردشون نمی رسه.
از کتاب : طوفان دیگری در راه است
اثر : سید مهدی شجاعی
صفحات : 232-
        

3

کیمیا

کیمیا

1401/8/22

        بسیار قشنگ بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

نبات

نبات

1404/2/21

        نمی دونم،شاید خوندن این کتاب برای من زود بود شاید تو بحر کلمات نرفتم...
اولش فکر می‌کنی داستان عاشقانه است بین مادر و پسر بعد فکر می‌کنی قصه  یه زوج عاشقه و بعد که اسم شهید چمران میاد وسط با خودت میگی قطعاً طرف عاشق شهید چمران شده و جونشم برای کنار ایشون بودن میده ولی قصه اینجا تموم نمی‌شه صفحات آخر کتاب همه چی تغییر میده 
این عشق ،عشق به خداست،همونی که همه باید عاشقش باشیم...
 به نظرم متن پشت کتاب اصلاً مناسب برای کتاب نبود. کتابم خیلی پیچ و تاب خورده بخش نامه‌ها خیلی طولانی آدمو خسته می‌کنه. عملاً کتاب تو همون ۷۰، ۸۰ صفحه آخر روند اصلی رو پیدا می‌کنه تا قبلش هیچ چیز دندون گیری از داستان نفهمیدی.
یه جاهایی جملات سنگینه باید صبر کنی روشون دوباره بخونی فکر کنی روشون یا تو عمق دلت بشینن 
ولی حقیقتا انتظار داشتم کتاب خیلی قشنگ‌تر باشه 
اوایل داستان خسته کننده است ولی نباید ولش کنی و ادامه بدی. این کتاب رو صرفاً ادامه دادم که تمومش کنم،نمی‌دونم شاید مناسب سنم نبود شاید رای درک جملاتش آماده نبودم یا باید بیشتر و بهتر می‌خوندمشون 
در هر صورت مناسب هر کسی نیست 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8