معرفی کتاب طوفان دیگری در راه است اثر سیدمهدی شجاعی

طوفان دیگری در راه است

طوفان دیگری در راه است

3.6
148 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

333

خواهم خواند

50

شابک
9789643373771
تعداد صفحات
282
تاریخ انتشار
1398/6/23

توضیحات

کتاب طوفان دیگری در راه است، نویسنده سیدمهدی شجاعی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به طوفان دیگری در راه است

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به طوفان دیگری در راه است

داستان دو شهرچشم هایشجای خالی سلوچ

سیاهه سیاحت، سیر وسلوک یا سیمای سحر و سیاست زنانه

73 کتاب

اول خواستم فقط رمان و حسب‌حال بنویسم اما دیدم کتاب‌هایی در ذهنم هست که دلم پیش‌شان است و دستم به حذف‌شان نمی‌رود. بعدتر اگر مجالی بود شاید این فهرست را تفکیک کردم! آنروز موعود قول میدهم که در فهرست‌های جداگانه مفصل‌تر بنویسم! (وعده سر خرمن) برای خواندن این سیاهه حرف‌هایی به نظر مهم می‌رسد که بدانید. البته اگر یادداشت حقیر در خصوص داستان دوشهر را خوانده باشیددستتان می‌آید تصویر زنان در آینه این پیرمرد نورس را! 1- در کتاب، زن سوژه است و ابژه! قهرمان است و مقهور! محبوب است و منفور! قاعده است و قرار! قدرت است و غیرت! نفرت است و موهبت! زمین است و زمان! آن است و آینده! حقیقت است و فسانه! دلدار است و دل‌داده! عصمت است و پتیاره! پیامبر است و ساحره! گل است و گلاب! صواب است و عقاب! شهد است و شراب! زهر و است و سراب! حزین است و شاداب! شاهد است و شهید! شهر است و شعر! شهرت است و غریبی! ساحل است و صخره!‌ کویر است و دریا! بهشت است و دنیا! 2- در شاعرانگی‌ها بالا اگر خواستید بجای «و»، «یا» بگذارید! بجای کتاب هم اگر خواستید زندگی بگذارید! قضاوتش با شما! بگذریم! 3- سیاهه شامل کتبی است داستانی و ناداستان که در آن یا زن قهرمانی است یا بستر بروز قهرمانی یا چشم سیاهی در جستجوی قهرمانی به نظر من. ۴- اول که فهرست را که نوشتم مورد لطف و نظر تعدادی از اهل ذوق قرار گرفت و کتبی را پیش نهادند تا اضافه کنم که از ۵۰ به بعد شماره شده است. ۵- بخشی از کتاب‌ها نه فارسی و نه زبان اصلیشان در ایران نمایه نشده و متاسفانه قادر به فهرست کردنشان در بهخوان نیستم. بخاطر همین اسامی مهم‌ترین آن‌ها را در همین نوشتار تقدیم می‌کنم. ۱- نوشتن علیه فرهنگ نوشته خانم لیلا ابولغود ۲- زن در الجزایر نوشته خانم آسیه جبار ۳- عشق آوای خیال نوشته خانم آسیه جبار پ.ن. کتاب‌ها بی هیچ علتی و برداشتی ۷۲ تن شدند.

25

یادداشت‌ها

          
این کتاب، یکی دیگر از کتبی است که بسیار بسیار می‌تواند در زندگی شخص موثر باشد. از زمانی‌که این کتاب را خوانده ام تا به حال، متن پشت جلد کتاب مرا به خودش گرفته است: "دچار حالتی شبیه دوست داشتن شده ام! نمی‌توانم اسمش را بگذارم عشق، برای اینکه ......" به تعبیری دارد تفاوت میان عشق و دوست داشتن را بیان می‌کند. 
کتاب دارای نُه فصل است و موضوعی واحد. زندگی را بیان می‌کند با حواشی جالب و خواندنی. بخش جالبی که من آن را دوست داشتم، نامه هایی بود که میان مادر و فرزندی در خارج از ایران رد و بدل می‌شود. در یکی از همین نامه ها بود که متن پشت جلد کتاب به روی کاغذ پیاده می‌شود و داستان از این قرار است که پسرک که در آمریکا است، برای جشن چهارشنبه آخر سال(یا همان چهارشنبه سوری خودمان) با جمعی دیگر از ایرانیان آنجا دور هم‌دیگر جمع می‌شوند و به طور اتفاقی، دختری را می‌بیند و از او خوشش می‌آید و وقتی لبخند دختر ایرانی را بر صورت در مقابل خود می‌بیند، فال نیک و مهر تاییدی می‌گیرد بر این دوست داشتنش و سپس این را بیان می‌کند و در نهایت هم ماجرا طوری تمام می‌شود که معمولا به آن می‌گویند شکست عشقی و یا به سرانجام نرسیدن پروژه. 
از نظری هم اگر بخواهیم به کتاب و محتویات آن بنگریم، می‌توانیم تفاوت زندگی سنتی ایرانی و مدرنیته غربی را تا حدودی ببینیم و اگر بتوانیم بین این دو عمل جمع را انجام دهیم، به نظر می‌رسد که نتیجه جالبی را در بر داشته باشد. 
به عقیده من، ما باید زیاد کتاب بخوانیم و هم‌چنین کتب مختلفی از قشرهای مختلف بخوانیم تا بتوانیم در جامعه زندگی کنیم و زندگی خوب و ایده آلی را فراهم کنیم تا آرامش بیشتری پیدا کنیم و این کتاب از آن دسته کتاب های خواندنی است که می‌تواند کمکی به ما بکند.

        

7

          خوندن این کتاب (که فکر کنم دو سال هست دارمش) شاید یکی از بهترین اتفاقات بهار 94 بود.(البته جمعه تموم شد ولی وقت نکردم بنویسم). از معدود کتابهایی بود که باهاش به معنی واقعی کلمه، گریه کردم . نه اینکه بخوام. یهویی می دیدم صورتم خیس شده. این کتاب خیلی در این بهار بی قراری بهم کمک کرد و باعث شد فکر کنم و جواب بعضی سوالامو بگیرم. معنی هدف و انگیزه رو بدونم. بیش از اون معنی حکمت خدا رو بفهمم. بگذریم زیاد حرف نزنم. مطمئنم خیلی از دوستان کتاب خون ، همون چاپ اولشو خوندن و دیگه این معرفی موضوعیت نداره، ولی من خودمو متعهد کردم کتابهایی که می خونمو معرفی کنم.
بخش مورد علاقه ام از کتاب رو هم براتون می ذارم ، یعنی همه کتاب یه طرف، این بخش کتاب یه طرف دیگه! توش دریایی حرفه :
به نظر من خدا بعضی از کفتراشو که خیلی دوست داره،بهشون رخصت میده یه چندصباحی برن و سر و گوشی بجنبونن! چهارتا دون از زباله دون بخورن،صابون صیاد به تنشون بخوره، سنگ بچه هایی زخمی شون بکنه،سوز سرمایی تنشونو بلرزونه و بی پناهی و آوارگی دلشونو بسوزونه که با پوست و رگ و پی شون بفهمن که "بیرون هیچ خبری نیست."
اینا وقتی برمی گردن،دیگه به هیچ قیمتی از بغل خدا جم نمی خورن.اونایی که نرفتن،ممکنه گاهی حواسشون پرت بیرون بشه ولی اینایی که گشت هاشونو بیرون زدن و اومدن،شیش دنگ حواسشون به خونه و صاحبخونه است.
بعضی از اینا به خاطر خجالت و حسرتی که از عمر تلف شده می کشن، همچین چهار نعل می تازونن که هیشکی به گردشون نمی رسه.
از کتاب : طوفان دیگری در راه است
اثر : سید مهدی شجاعی
صفحات : 232-
        

3

کیمیا

کیمیا

1401/8/22

        بسیار قشنگ بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4