یادداشت‌های Mary Yousefzade (6)

Mary Yousefzade

Mary Yousefzade

1404/6/15 - 19:54

          سادگی پرنس میشکین مهم‌ترین ویژگی‌ای است که او را از تمام شخصیت‌های دیگر ابله جدا می‌کند. سادگی او نه از جنس نادانی، بلکه از جنس پاکی و بی‌پیرایگی است؛ نوعی نگاه کودکانه و بی‌غل‌وغش به جهان و آدم‌ها. میشکین به جای آن‌که با محاسبه و حسابگری وارد رابطه‌ها شود، مستقیم و بی‌واسطه به دل آدم‌ها نگاه می‌کند. همین نگاه بی‌واسطه است که او را قادر می‌سازد در دیگران چیزهایی ببیند که هیچ‌کس متوجه آن‌ها نمی‌شود؛ زیبایی پنهان، رنج‌های پنهان، و حقیقتی که پشت نقاب‌ها مخفی است.
اما همین سادگی، در چشم جامعه‌ای که همه‌چیزش بر پایه‌ی رقابت، منفعت و نقشه‌های پنهانی بنا شده، به حماقت تعبیر می‌شود. مردم وقتی کسی را می‌بینند که اهل فریب و تظاهر نیست، او را ساده‌لوح یا ابله می‌دانند. انگار صداقت برایشان آن‌قدر غیرعادی است که نمی‌توانند آن را بفهمند، و راحت‌ترین راه، زدن برچسب «ابله» است.
میشکین در حقیقت «آینه‌ای» است که ریاکاری و زشتی دیگران را نمایان می‌کند. او با سادگی‌اش نشان می‌دهد چطور بقیه از ترس، طمع و خودخواهی اسیرند. پس «ابله» نامیدن او بیشتر یک دفاع ناخودآگاه از سوی دیگران است: جامعه نمی‌تواند بپذیرد که کسی این‌چنین بی‌شیله‌پیله زندگی کند، چون در این صورت باید به دروغ‌ها و بازی‌های خودش اعتراف کند.

از همین روست که پرنس میشکین یک «ابله» ظاهری اما یک «عارف» باطنی است. او به‌نوعی همان فرد «سالم» است در جامعه‌ای بیمار، و در چنین جامعه‌ای سالم بودن به شکل دیوانگی یا بلاهت جلوه می‌کند.
        

9

Mary Yousefzade

Mary Yousefzade

1404/5/7 - 20:14

          تقابل زاینده‌ رود و گاو خونی توی این کتاب، تقابل روشنایی و تاریکیه ولی راوی داستان اون‌قدر گیج و سرگردانه که حتی نمی‌شه با قطعیت گفت زاینده رود روشناییه یا گاو خونی. راوی داستان به گونه‌ای در خواب‌هاش غرق می‌شه و ما رو هم مثل معشوقه‌ی دوران کودکی‌اش به آب می‌اندازه که نمی‌تونیم بفهمیم تن و لباس‌هامون خیس شده یا نه. سرگردانی ذهن روایت‌گر داستان انگار از بچگی باهاش بوده و تا الان هم گریبانش رو رها نکرده. ارتباطش با والدین، دخترعمه‌اش، هم‌خونه‌هاش و رئیسش توی کتاب‌فروشی هیچ‌کدام شبیه هم نیست و در عین حال همه شبیه همند. شور و شوق، عشق و علاقه و ذره‌ای هدف در زندگی و کارهاش دیده نمی‌شه و سراسر انفعاله. تنها جایی که فضایی رو اشغال می‌کنه و در پی هدفی، دست به انجام کاری می‌زنه توی خواب‌هاشه.
همین شخصیت منفعل و در باتلاق زندگی گیر کرده، اونقدر درگیر آقای گلشن می‌شه که به جستجوش می‌پردازه و گمان می‌کنه فهمیدن سرنوشت این مرد، شاید تسکینی باشه بر دردهاش و پایانی باشه بر خواب‌های بی‌پایانش. اما در پایان، نویسنده خواننده رو با خواب‌های راوی تنها می‌ذاره و خواننده می‌مونه و قدرت عجیب خیال و آب تنی توی زاینده رود افکارش.
        

13