یادداشتهای میم صالحی فر (585)
1403/8/19
این کتاب اولین رمانی هست که از خانم میرابوطالبی خواندم و جزو ژانر وحشت و ترس دسته بندی میشه. من اهل کتاب ترسناک خواندن نیستم و هیجان کتابای فانتزی و علمی تخیلی، بدون وجود عاملی لرزه بر تن انداز برام کافیه (بگذریم از اینکه مقدار وحشت خیلی از کتابای این ژانر واقعا خیلی کمه) اما دوست داشتم بدونم توی این کتاب تالیفی چه خبره. داستان از نگاه افشین، پسر نوجوانی که از ناحیه پا برای همیشه دچار معلولیت شده و با عصا راه میره، روایت میشه. مادر افشین فوت کرده و اون با پدر و مادربزرگ و پدربزرگی که توی روستا به خوبیش شناخته میشه، زندگی می کنه. پسری به اسم جلال، هم کلاسی افشین هست. جلال هم پدر و مادرش رو از دست داده و داییش که ظاهر الصلاح هم نیست در محلهای متروک و عجیب زندگی میکنه. افشین سعی میکنه به طریقی وارد خونه دایی افشین بشه تا بفهمه تو خونهی اونها چهخبره و اونجاست که به رازی پی میبره؛ رازی که پای اون رو به دنیایی جدید با موجوداتی عجیب و اتفاقاتی عجیبتر باز میکنه. در کل به نظرم کتاب خیلی عمیق صحنههای ترسناک رو باز نمیکنه(من هیچ جا نترسیدم😅) و به همین دلیل این کتاب رو برای نوجوانی که در سنین پایین دنبال کتابای ترسناکن، گزینه مناسب و بی اسیبی میدونم. داستان هم جذابه و نویسنده دائم خواننده رو با سیر تندی از اتفاقات مختلف همراه میکنه. در کتاب از موجودی به نام*اوتهنهپیشتیم* نام برده میشه. من گمان میکردم این اسم رو نویسنده خودش ساخته اما گویا این اسم متعلق به حضرت نوح هست. ولی نتونستم ارتباطی بین شخصیتی که این اسم رو داشت با حضرت نوح پیدا کنم😁.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
21