یادداشت‌های طلیعه فائزی (12)

          ازون کتاب هاییه که دوباره  باید بخونمش از طریق یکی از کاربران بهخوان با این کتاب آشنا شدم و واقعا ازشون ممنونم 🙏خوندنش به همه خانوما و دختر خانوما پیشنهاد میکنم  احساس میکنم همه باید بخوننش حتی اگه نیاز باشه چندبار که ما دخترها به خودمون یادآوری کنیم که ارزشمون بسیار زیادهست . البته یچیزی که من از اول کتاب نسبت بهش گارد داشتم این بود که هی میگفت برای جذب مردان و قانون جذب و ... ولی محتوای کلیش در واقع بنظرم به همون استقلال و خودباوری برمیگشت  مخصوصا چند صفحه آخر که عميق تر شده بود نسبت به این استقلال . و  اینم بگم که خانوم آرگو برای نوشتن این کتاب با مردان زیادی مصاحبه کرده بود ینی استقلال فکری در خانوما چیزی بود که خود مردها هم بهش جذب میشن و میشه گفت همشون تاییدش میکردن!
        

          راستش تا نیمه های کتاب نمیتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم البته عادی بود چون با قلم نویسنده آشنا نبودم  و حتی به این فکر افتادم که ادامه ندم ولی  ادامه دادم و طوری شد که نمیتونستم کتاب زمین بزارم  و آخرای  داستان  اشکمم دراومد بخاطر نشان دادن رنج با اون بیان فوق العاده  
        

          کتاب  طنزی دوسال پیش نزدیک تایم امتحانای دانشگاه خوندم و انقد از سیر داستانیش و داستان سراییش خوشم اومد که با اینکه فک کنم طولانی هم بود تقریبا🤔 نمیتونستم زمین بزارمش. واقعا هم طنز خوبی داشت .
        

          من هم فیلمشو دیدم هم کتاب متنیش خوندم از بین کتابایی که تا این سن خوندم بیشتر از همه منو جذب کرد یکی از دلایلش شاید بیان مشکلات دخترها و زنان بود  مخصوصا در اون دوران با اون جو حاکم 
        

          خوندنش چند سال پیش باعث شد بفهمم درس همه چیز نیست 
        

          قصه جوجه اردک زشت از ایشون بوده  که کمتر کسی هست که ندونه  
        

          کتابای جک لندن معمولا تو طبیعت اتفاق میفته تصور و خیال پردازی اون طبیعت(البته بیشتر سرما )و همراه شدن با نقش اصلی داستان  لذت بخش 
        

          یادمه که از کتابخونه گرفتم و خوندم کتاب قطوری بود ولی انقد سیر داستانیش بنظرم قشنگ بود که نمی تونستم  بزارمش زمین 
        

          این جور که بعضی ها تعریف میکنن انگار من زیادی بزرگ بودم وقتی این کتاب میخوندم😅😂 فک میکنم  تقریبا دوران راهنمایی بود ولی واقعا برام با این حال خنده دار بود  خودمم هیچ وقت نخریم خونه یکی از فامیلامون رفته بودیم که تعجب میکردم با اینکه خودش ازدواج کرده کتاب بچگونه داره و از جلدای رنگیش خوشم اومد ولی وقتی یکی و بردم و خوندم انقدر علاقه مند شدم که دفعه بعد رفتم خونشون دوتای دیگه رو بردم و بخاطر نقاشی هایی که داشت  هم واقعا لذت بخش تر بود انگار