یادداشتهای زهرا خراسانی (3) زهرا خراسانی 1403/6/15 امیلی و جست وجو جلد 3 لوسی مود مونتگمری 4.6 14 سهتا کتاب پر از حالوهوای خوب و دلچسب آنیشرلی شکل؛ طوری که بلر واتر، نیومون، پریست پوند و شروزبری(و حتی خونهی خاله روت!) بهخاطر اون توصیف های کامل و جذاب بهم احساس خونه میدادن، خشم و ترس و شادی و غم و جرقهی امیلی رو میشد حس کرد و درک کاملی که کتابها از شخصیت هر کدوم از کاراکترها میدادن باعث شد هر سه کتاب برام به شدت جالب، پر از آرامش، لطافت و زیبایی باشه! دلیل نصف ستارهای که ندادم سه تا نکته بود که اذیتم کرد واقعا؛ اولیش احساسات عاشقانهی دین پریست به امیلی بود که بهنظرم حداقل توی کتاب اول و دوم کاملا بیجا و آزاردهنده بود. دومیش بیش از حد پرخاشگر و گستاخ نشون دادن ایلزه در کتاب اول بود به نحوی که من تا اواسط کتاب دوم همچنان حس خوبی نسبت بهش نداشتم، انگار که همسطح امیلی یا شایستهی دوستی باهاش نیست. سومین مورد هم این بود که به نظرم اومد بعد از اینکه امیلی و سه نفر دیگه توی کتاب اول و دوم یه گروه صمیمی و کنار هم معرفی شدن، یهویی توی کتاب سوم پری خیلی نادیده گرفته شد و به قدر کافی بهش توجه نشد! در مجموع دوستش داشتم و خوندنش برام خوشایند بود :)) 1 13 زهرا خراسانی 1403/5/14 کتابخانه نیمه شب 3.9 54 چون اسم و تعریفش رو زیاد شنیده بودم خوندمش، انتظارم ازش بیشتر بود و بهاندازهی اون تعریفها برام جذبکننده نبود؛ با این حال مفاهیمی مثل خودپذیری، نتیجه هر کدوم از انتخاب ها توی زندگی و از همه مهمتر کمرنگ کردن حسرتها توی زندگیمون رو با یه فضای داستانی و فانتزی خوب نشون داده بود. چیزی که باعث شد برام به اون اندازه رضایت بخش و قابلقبول نباشه هم کش دادن بیش از حد داستان و حالت خستهکننده ای بود که داشت؛ همینطور عادی و معمولی نشون دادن مفهومهایی مثل خودکشی و مرگ، همجنسگرایی و سوءمصرف مواد مخدر که نکات مثبتش رو تا حد زیادی خنثی میکرد و از بین میبرد. 0 8 زهرا خراسانی 1403/5/14 ربکا دفنی دوموریه 4.1 32 شاهکار ادبی زیبایی به نام ربکا! پرداختن به جزئیات بیاهمیت در داستان رو واقعا دوست داشتم.. از گلهای آزالیا و صدتومانی گرفته تا بگومگوهای راوی و خانم دانورس؛ و چیزی که کتاب رو برام جالبتر میکرد، این بود که بیش از حد عاشقانه و رمانتیک نوشته نشده بود و تعادل داخلش رعایت شده بود. درمورد ترجمهی کتاب هم بهنظرم خیلی روون و خوب ترجمه شده بود، ولی چندتا کلمه سخت و قلنبه سلنبه هم توش به چشم میخورد.. در کل فوقالعاده بود، احساسات یه دختر جوون و ساده در مقایسه با دشواریهای زندگی یه مرد چهل ساله در تکاپوی فراموش کردن همسر قبلیش، ربکا، مگه میشه دوست داشتنی و خوندنی نباشه؟ 0 21