یادداشتهای Ramina (8)
1404/5/10

خوب مثل مرده ها جلد 3
4.5
65
«حقیقت به ندرت خالص است و هرگز ساده نیست.» نه، حقیقت اصلاً ساده نیست. و این حقیقت همیشه پنهان بوده… دلیل کارهای آندی، چارلی، استنلی و بکا، همه حقیقتهایی بودن که فهمیدنشون باعث شد پیپ هم خودش جزئی از یک حقیقت پنهان دیگه بشه؛ حقیقتی که شاید به چشم نیاد، ولی برای عدالته. و این حقیقت همیشه سیاه یا سفید نیست… بیشتر وقتها خاکستریه. «بعضی وقتا باید بیرون از حوزهی قانون دنبال عدالت بگردیم…» ولی عجیبه که این عدالت، همزمان هم درست به نظر میرسه و هم نه… ولی شاید تنها راه باشه وقتی قانون کمکت نمیکنه. واقعاً مجموعهی خوبی بود و دوستش داشتم. :)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/12

اول از همه بگم این یادداشت اسپویل زیادی داره پس اگه قصد دارین موقع خوندنش از هرج و مرجها لذت ببرین هنوز وقت دارین که این یادداشتو نخونین (حدیثه اگه هنوز نخوندی و داری اینو میخونی من هشدار دادم مشکل خودته. خود اسپویلر.😂) یک نفر گفت: طوفان دنیارو میبره. مری گفت: این چه حرفیه؟ این طوفان هم مثل بقیه طوفانها میگذره. آره خب همه طوفانها در نهایت تموم میشن ولی آثارش رو چه کسی جبران میکنه؟ مثل داس مرگ این مجموعههم پایانی داشت که نه بهترین پایان بود نه بدترین، به هرحال برای پایان خوش باید یچیزاییرم از دست بدیم. مثل برزخ گمشدگان که یه عالمه نورانی از دست داد، مثل یه روح که شانس وجود داشتنو از دست داد، مثل دونفر که کسایی که دوسشون داشتنو رو از دست دادن، مثل یکی که حس اهمیت داده شدنشو از دست داد و مثل تمام کسایی که جونشونو از دست دادن. در کل خیلی دوستش داشتم اگه داس مرگو دوست داشتین اینم دوست خواهید داشت. مرسی از نیل شوسترمن برای خلق یه دنیای متفاوت دیگه. مرسی از خانم توکلی برای معرفی کردن این کتاب:)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/16
همهچی داره خیلی آروم پیش میره و همه دارن با خوبی و خوشی زندگی میکنن...ولی به یجایی میرسی که هر صفحه یکی داره کشته میشه...بعد همهچی عوض میشه یه چیزایی میبینی که میتونی از کاراکتر مورد علاقهت متنفر شی و میفهمی آدما اون چیزی که فکر میکنی نیستن :) هر شبانگاه و هر سپیدهدمان پا گذارند مردمی به جهان عدهای را نصیب شادی و شور عدهای را شبان بی پایان...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.