یادداشت‌های آرینا (7)

آرینا

آرینا

1404/7/9 - 10:41

          "شما چی فکر می‌کنید؟ فکر می‌کنید من آنها را بخاطر چرند گفتنشان ملامت می‌کنم؟
ابدآ! اتفاقا من دوست دارم مردم چرت و پرت بگویند. تنها امتیاز انسان بر سایر موجودات همین است. با همین چرت و پرت گفتن است که آدم مآلا به حقیقت می‌رسد. من انسان ام چون چرند می‌گویم. تا امروز حتی یک حقیقت کشف نشده که قبلش صدها یا شاید هزار بار چرت و پرت محض نگفته باشند، و اتفاقا این خیلی هم قابلِ تحسین است. منتها، ببینید، مشکل ما روس ها این است که حتی چرت و پرت را هم نمی‌توانیم‌ به شیوه خودمان بگوییم. هر چرند و پرندی که دلت می‌خواهد بگو، اما به راه و رسم خودت، آن وقت من حاضرم پایت را هم ببوسم. چون مزخرف گفتن به شیوه خود، هزار بار بهتر از منطقی حرف‌زدن به شیوه دیگران است. در مورد اول تو انسانی؛ در مورد دوم، فقط یک طوطی مقلد!
حقیقت جایی فرار نمی‌کند، اما زندگی را خیلی راحت می‌شود تخته کرد. نمونه هایش هم فراوان است.  مثلا همین خودمان را در نظر بگیرید. ما در دنیای امروز کجای کاریم؟ تا آن جا که به علم و تکامل و اندیشه و اختراعات و آرمان‌ها و اهداف و خواست هاو لیبرالیسم و شعور و تجربه و غیره و غیره مربوط می‌شود، همه‌مان بدونِ استثنا هنوز در کلاسِ اولِ ابتدایی در جا می‌زنیم. اتکا کردن به فکر دیگران به دهنمان مزه کرده، بهش عادت کرده ایم."

فکر می‌کردم قراره کتاب حوصله سربری باشه و بعد از چند صفحه بزارمش کنار، اما واقعا جذبم کرد و بنظرم کتاب بشدت خوبی هست.
        

0

آرینا

آرینا

1404/5/10 - 23:56

          "بر صحنه نمایش، یکی نقش امیر، دیگری نقش دیوان سالار و سومی نقش خادم یا سرباز یا فرمانده لشکر و جز این ها را ایفا می‌کند. اما این تفاوت ها فقط در ظاهر وجود دارند. واقعیت درونی و هسته این نمود ها نزد همه آدمیان یکی است و این واقعیت عبارت است از بازیگری بی نوا در نمایشی خنده آور با همه مصیبت ها و گرفتاری هایش. در زندگی هم همینطور است. تفاوت هایی که از حیث مقام و ثروت وجود دارند، به هرکسی نقشی می دهند، اما این نقش با تفاوت هایی که از بابت سعادت و خرسندی آدمیان وجود دارد، به هیچ وجه مطابقت نمی کند، بلکه در اینجا هم هرکس درواقع همان بیچاره نادان با گرفتاری ها و عذاب های خویش است، گرفتاری هایی که از حیث موضوع باهم تفاوت دارند، اما از نظر شکل، یعنی از حیث ماهیت واقعی، بیش و کم نزد همگان یکسان اند. درجه این گرفتاری ها متفاوت است اما به هیچ وجه تابع طبقه اجتماعی و ثروت شخص، یعنی تابع نقشی که ایفا می‌کند نیست.
آنچه در جهان برای انسان پیش می‌آید و بر او می گذرد فقط در شعورش بلاواسطه وجود دارد و در ذهنش رخ می‌دهد. پس واضح است که وضع شعور هرکس عمده ترین عامل است و اهمیت آن در غالب موارد بیش تر از صورت هایی است که در شعورش نقش می بندد."
        

9