یادداشت‌های زهرا پارسا (39)

زهرا پارسا

زهرا پارسا

6 روز پیش

7

●بسم الله
          ●بسم الله الرحمن الرحیم●
اول از همه بگم که این اولین سفرنامه‌ای هست که تاحالا خوندم. سفرنامه کوبا. من هیچ اطلاعاتی درباره کوبا نداشتم. برای همین برام جالب بود که بخوام بخونمش. 
قلم آقای ضابطیان خیلی روون بود و واقعا دوست داشتم. کتاب درمورد کوبایی ها بیشتر توضیح داده بود تا خود کوبا و جاهای دیدنی‌اش و طبیعتش و... مثلا اینکه آدماش چه جور اخلاق‌هایی دارن، برخوردشون با خارجی ها چجوریه، چه غذاهایی می‌خورن و...  توصیف خیلی خوبی از آدم های توی کتاب داده بود و انگار که ماهم مدتی پیششون زندگی کردیم.
اگر دنبال سفرنامه‌ای هستین که بیاد جاهای دیدنی و تاریخی رو توضیح بده، این اصلا به دردتون نمی‌خوره.
اما اگر یه سفرنامه میخواین که بیشتر شامل ارتباطات نویسنده با مردمش باشه این یه گزینه خیلی خوبه. البته نه اینکه کلا جاهای دیدنی‌اش رو نگه، ولی بخش کمی از کتاب رو بهش اختصاص دارن. مثلا اگه میخواین برین کوبا و دوست دارین بدونین جاهای دیدنی و جالبش کجاست این زیاد کمک نمیکنه.
        

5

این کتاب ر
          این کتاب رو بطور اتفاقی، وقتی کلمه‌ی "هری پاتر" رو توی فیدیبو سرچ کرده بودم دیدم. 
 ماجرا از این قراره که خانم داینا باکولز اومده توی این کتاب،دستور پخت همه‌ی غذاها و خوراکی هایی که توی مجموعه هری پاتر بوده رو برامون نوشته. مثلا غذاهایی که خانم ویزلی درست میکرد یا شکلات های قورباغه‌ای یا غذاهایی که رون با اشتها می‌خورد و همه‌مون هوس می کردیم . جالبی‌اش اینه که تاریخچه هر خوراکی و قسمت هایی که توی کتاب ها، مربوط به اون بوده رو هم نوشته. و تقریبا بیشتر از 500 تا دستور پخت توش هست. در کل بنظرم خیلی ایده ی جذابیه و اگر به آشپزی و هری پاتر علاقه دارین و کنارش حوصله هم برای درست کردنش به خرج میدین، بهتون پیشنهاد میکنم.

و اما نکات منفی:
🍗یه سری مواد عجیب غریب توی کتاب هست مثل شربت ذرت و شربت طلایی یا یه سری سبزیجات و ادویه هایی که تاحالا اسمشون هم نشنیدم.
🍗توی کتاب تعداد زیادی بستنی آموزش میده، که طوری که توی کتاب نوشته شده، باید مواد رو بریزیم داخل دستگاه بستنی ساز ، که همچین دستگاهی توی خونه همه نیست.
🍗 نکته بعدی اینکه بخش زیادی از این کتاب کیک و پای و شیرینیه و چیزاییه که برای درست کردنش به فر نیاز هست پس اگر فـر ندارین، این کتاب رو نخرین.
شماهم میتونین از توی فیدیبو یا طاقچه بخرین و هر دستور پختی که موقع خوندن ازش خوشتون اومد رو نشان کنین تا موقع درست کردن سریع صفحه‌اش رو بیارین و از روش درست کنین.
        

18

        حاوی اسپویل⭕⭕


مثل  خیلی ها بنده از ایکاباگ خیلی انتظار داشتم: واو یه اثر جدید از نویسنده ی هری پاتر!!!!!اما خب تو ذوقم خورد شدیدددد.....اوایل داستان یه جوری بود اصلا حال نداد همه چیز عجیب غریب بود برام. 
بعد اینکه اصلا از شاه فرد خوشم نیومد، تو چه جور شاهی هستی که نمیدونی تو مملکتت چه خبره؟ همه چیز رو داده دست اون دوتا مشاوراش و ایپیتلورث هم واقعا زیاده روی کرده تو همه چیز. همیجوری الکی الکی کلی آدم مرد و اون تیکه واقعا اعصاب خورد کن بود. از یه جایی به بعد یهو دیدیم اون شهر زیبا تبدیل شده به محل زندگی یه عالمه آدم بیچاره.  اون بخش هایی هم که دیزی پیش اون پیر زنه زندگی می کرد یه جورایی کلیشه ای بود: دختر بچه ای که مجبور شده کلفت باشه و پیش یه خانمی با بچه های یتیم دیگه ای زندگی کنه....
آخرای داستان بد نبود. داستانش رو واقعا دوست نداشتم و در شأن نویسنده هری پاتر نبود. انتظار یه داستان جادویی و فانتزی باحال داشتم. یه جاهایی کتاب اوج می گرفت و خب خوب بود ولی بعدش دوباره می رفت سراغ اون ریتم مسخره آدم کشی. داستان بعضی جاها مبهم بود. نمی فهمیدی حق با کیه؟ چی راسته ؟ چی دروغه؟ یه چیزی هم که عجیب بود این بود که اصلا شاه فرد شک نمیکرد و همین جوریییی لرد اسپیتلورث هر کار میخواست می کرد بدون اینکه ذره ای شک و شبهه بوجود بیاد..حالا نمیدونم من فقط دوستش نداشتم یا چون نویسنده اش خانم جی کی رولینگ بود انتظار زیاد داشتم یا برای سن و سلیقه من مناسب نبود..
حس میکنم  وقتم و اون شب هایی که براش بیدار بودم تا بخونمش کاملا بیخودی بوده. همین جوری میخوندم می گفتم الان باحال میشه. الانه که جی کی رولینگ اون جادوی نویسندگی‌اش رو واسه مون رو کنه. ولی متاسفانه این کارو نکرد و واقعا خدا را شاکرم که براش پول ندادم (با اشتراک فیدی پلاس از نشر پرتقال خوندم)
معمولا تو کتاب هایی که می خونیم، یه شخصیتی هست که خیلی دوستش داریم و واسه مون خیلی مهمه ولی ایکاباگ کتابی بود که من هیچ کدوم از شخصیت ها رو زیاد دوست نداشتم.
آخرین مورد هم اینکه اگه یادداشتی که خانم رولینگ نوشته رو بخونین می بینین که از بچه ها درخواست کرده که نقاشی هاشون رو بفرستن که بذارن توی کتاب و خب خیلی بامزه است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

در اوایل ک
        در اوایل کتاب اصلا فکرش را نمیکردی کتاب به چنین جاهایی برسد.
اینکه تام دست هی لی نماند واقعا  خیلی خوب بود.
سینت کلئر ارباب خوبی بود ولی ای کاش سند آزادی تام را امضا می کرد تا کار به چنین جاهایی نرسد.
همه ی اینها از یک بدهی شلبی شروع شد...
درست است سینت کلئر ارباب بدی نبود، ولی همسرش اصلا ارباب خوبی نبود. او تام را به بازار برده عمومی برد😓 بعد هم شخصی مانند تام به دست لگری افتاد و به دست همان لگری کشته شد... در صورتی که اگر اگر اگر جورج شلبی زودتر می رسید  یا سینت کلئر آزادش می کرد هیچ کدام از این اتفاق ها نمی افتاد و تام به کلبه خود می رسید. تازه شلبی هم مرده بود... و مرگ شلبی باعث شد جورج دیر برسد. کتاب پر از مرگ و شادی بود اما با همه ی این اتفاقات تلخ، لیزا و خانواده اش و پسر و دخترشان به کانادا رفتند و به خوشی زندگی کردند و علاوه بر این کاسی دوباره پسرش را ملاقات کرد!! می بینید؟ واقعا کتاب عجیبی است. و از خواندن آن بی نهایت لذت می برم... هریت بیچر استو واقعا آدم معرکه ای بوده که میتوانید عکسش را مشاهده کنید.⬇
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6