یادداشتهای زهرا رحمتی (5) زهرا رحمتی 1403/2/4 لیلی نام تمام دختران زمین است عرفان نظرآهاری 3.9 11 لیلی نام تمام دختران این زمین است لیلی نام دیگر انسان لیلی نام دیگر آزادی است و ما همه لیلی هستیم مجنون هایمان زنجیر هایشان را پاره پاره کردند تا به ما برسند تا ما را از همان گل بی ارزش که شیطان بر آن سجده نکرد بسازند دنیا پر است از دیوانه زنجیری اما مجنون تنها عاقل دیوانه است ..... 1 4 زهرا رحمتی 1403/2/2 دخیل عشق مریم بصیری 3.2 19 زندگی ؟! زیبایی؟!توصیف؟! به شخصه علاقه ای به صورت جدی به مبحث جانبازی نداشتم ، راحت تر بگم برام مهم نبود کتاب از مسئول کتابخونه گرفتم و شروع کردم به خوندن اول از همه تعجب و بعد سردرگمی و بعد گم شدن در صحن آزادی و بعد ضربه ناگهانی مرگ رضا ، و بعد آغاز گریه هایم گریه از لحظه بسته شدن چشم های رضا تا تشییع اش در حرم لحظه به لحظه همراه حوریه بودم و لحظاتی حوریه یاد گرفت مادر باشد امان از آن لحظاتی که حوریه باید روی پاهایش میایستاد و مقاومت میکرد چقدر آشنا بود پناهگاهش در آغوش مهربان ترین ، مگر حالت میتواند بد باشد ؟! و بنظرم کلمه زیبا یا قشنگ یا عالی هیچ کدام عمق ماجرا را نمیگوید عمق ماجرا عمق قلب همه ما انسان هاست و برای من کتابی بود که برایش تا ۳ صبح بیدار ماندم نمی توانستم نخوانم * صرفا یک نقد به نویسنده داستان خیلی مشوش بود یه جاهایی خیلی صحنه عوض میشد و باعث شد اول از همه کتاب رو درست نخونم جدا کردن زمان ها از هم با یک ویرگول و جدا کردن پاراگراف ها میتوانست جذابیت را صد برابر کند 0 4 زهرا رحمتی 1403/2/2 تسخیرشدگان مینا شائیلوزاده 3.8 5 تسخیر شدگان ؟! اولین بار پارسال ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ توی نمایشگاه کتاب قفسه داغ ترین های انتشارات معارف بود علاقه زیادم به جن و جن گیری و جن بازی مجبورم کرد هم بخاطر اسمش و هم بخاطر جلدش که خونی بود برش دارم و طبق عادت معمولم ، یک کتاب ناشناخته بخرم و ریسک کنم شروع به خوندن که کردم کم کم فهمیدم این تو بمیری کتاب ، از اون تو بمیری ها نیست فرق میکنه شروع کردم و همراه شدم با بهار که بند بند وجودش درونم بود و با هر لرزه ای که به جانش می افتد انگار مرا هم آتش زده اند کتاب خیلیی قشنگی بود برای منِ نوجوان که هیچ چیز جز یک اسم از مجاهدین نمی دانستم و این کتاب از آنهایی بود که از دستم نیوفتاد و یک سره خواندم به یادگار از حوالی ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ *امسال نمایشگاه باز هم نوبرانه دارد؟! 1 2 زهرا رحمتی 1403/2/2 لالایی برای دختر مرده حمیدرضا شاه آبادی 3.9 41 و اما دختران قوچان دخترانی از جنس غصه و قصه دخترانی که در ندانسته هایشان در غربت خاک خوردند و حکیمه ، چه آشنای دردآلودی بود برایم بلوک سیزده ، طبقه پنجم و زهره و مینا دوستانی از جنس همدردی دوستانی که هردو بار های سنگینی به دوششان بود و هرکدام به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکردند در نهایت میتوانم بگویم ، خط آقای شاه آبادی برایم مجذوب کننده است و قلمش جوری حوادث روزگار را برایت میگوید که انگار هنگامی که دارند چاقو در بدنت فرو میکنند شیرین ترین باقلوای دنیا را بهت بدهند و در نهایت تو هم چاقو خورده ای و هم تلخی فندق نرسیده باقلوا در دهانت مانده است .... 2 23 زهرا رحمتی 1403/1/23 دروازه مردگان؛ چاه تاریکی حمیدرضا شاه آبادی 4.2 32 به لطف پروژه ی مدرسه اگر خواندن هر کتاب را نوعی متفاوت زیستن بدانیم زیستن و رشد کنار رضا و مجید را بسی دوست میدارم آنها از من جدا نخواهند شد آنها با من اند هر گاه به محله بازار بروم و به خیابان ها بنگرم و هرگاه اسمی از مرگ به گوشم بخورد حالا آنها بخشی از من اند و بسی خوشحالم 🦋🤍 3 8