یادداشتهای دانه در تمنای جوانه (7) دانه در تمنای جوانه 1403/3/3 فداکاری مظنون X کیگو هیگاشینو 4.0 40 از اول هم مقتول رو میشناسیم و هم قاتل و انگار همین باعث شد تو تله گیر بیفتم؛ خوشم اومد، هوشمندانه بود جناب نویسنده🤌🏻 صحبت جدیدی دربارهش ندارم و طولانیش نمیکنم، اما به خودم قول داده بودم اگه راز پنهان شده تو دل ماجرا غافلگیرم کرد ۵ ستاره رو بهش بدم. تا الان یادم رفته بود ولی خب، الوعده وفا😂 2 19 دانه در تمنای جوانه 1403/3/3 هرگز نمیر جلد 1 راب ج. هیز 4.0 15 تا الان اونقدر که بخوام صاحب نظر باشم فانتزی نخوندم، ولی حدس میزنم تا همیشه معتقد باشم که "هرگز نمیر" یکی از بهتریناش بوده. نمیدونم از کجا شروع کنم و به کجا برم، فقط از اونروز به بعد مدام دارم تو مثالام حتی نامربوط میگم "آهااا مثل هرگز نمیر"😂 دیالوگنویسی خوب؟ مثل هرگز نمیر. کشش داستانی؟ قطعا هرگز نمیر. مختصر و مفید؟ هرگز نمیر. چی؟ هرگز نمیر. کی؟ هرگز نمیر. کجا؟ هرگز نمیر.😂😂😂 سومین باره که سعی میکنم یه یادداشت معقول براش بنویسم و بازم تا شروع میکنم دیگه کنترلمو از دست میدم، درحالی که خودم اگه یکی انقدر از یه چیزی تعریف کنه گارد میگیرم نسبت بهش🤌🏻😂دوستانی که قبلا بهشون گفتم پیشم تعریف افراطی نکنن منو ببخشن که ظاهرا درکشون نمیکردم🥲😂 خب و اما بخش معقول صحبتم، این کتاب از طرف من بیشتر به دنبال کنندههای انیمه و مانگا پیشنهاد میشه، بعید میدونم شما بخونید و صحنهها اونطور که باید و هست مجسم نکنید. برای باقی که زیاد با این فضا ارتباط ندارن _و نمیگیرن_ مطمئن نیستم که به اندازه این قشر لذت ببرن. از تجربه خوندن خودمم بخوام بگم، اوایل با القابی مثل "مشت شعلهور" یا "صد چاک"، "شمشیر نجواگر" و "باد زمردی" *میگرید* یکم گیج شدم و تصور بعضی صحنههای اکشن برام سخت بود، که البته مانع خوندنم نشد و به مرور همه چی راحتتر شد؛ از یک چهارم اول به بعد دیگه اصلا برام مشکلی نبود. با تشکر از دوستی که این کتابو بهم معرفی کرد، دوست دیگهای که ترغیبم کرد بخونمش، دوستانی که بابت طوافهای دور اتاق اینجانب دم نزدند و باقی عزیزان که در این مسیر ما را یاری نمودند🥲😂 و در آخر، شدیدا منتظر جلد دوم و سومم، چترنگ جان تو رو به این سوی چراغ زودتر. 11 37 دانه در تمنای جوانه 1403/3/3 نفرینی بس شوم و غریب بریجید کمرر 3.9 3 انتظار اتفاق غیرمنتظرهای ازش نداشتم و حتی از خودم میپرسیدم وقتی همه چی مشخصه نویسنده چطور قراره پای کتاب نگهم داره؟ ولی به خودم اومدم و دیدم نصف کتابو خوندم😂 روند راضی کنندهای داشت و حتی با وجود قابل پیشبینی بودن ماجراجویی خوبی بود. در جایگاه و سبک خودش ارزش وقت گذاشتن داشت و با اینکه موضوع خیلی به نظر کلیشهای میاد، مثل عاشقانههای آبکی نبود که همه چیز در نگاه اول اتفاق بیفته و به نظرم زمان مناسب به شخصیتا داده شده بود. مسلما شما موقع شروع همچین داستانی میدونین قراره چه اتفاقی بیفته ولی اگه کنجکاوین که اینبار "چطوری؟" خب، این کتاب میتونه "چطوری"ِ خوبی داشته باشه😂 پایانش هم به نظر من خوب بود، خصوصا اتفاقات تهش که میشه گفت یه چیزایی _که بنا به اسپویل نشدن نمیتونم بگم_ توی هالهای از ابهام موند و مهمتر از اون، مصادف شد با یه شروع! با توجه به این پایان، حدس میزنم جلدای بعدی بهتر باشن. 1 19 دانه در تمنای جوانه 1403/1/9 در شب هر خونی سیاه است داوید دیوپ 3.5 4 اول نقاط مثبت : ترجمهی واقعا خوبی داشت، خوندن و فهمیدنش برام راحت بود. مثل فیلم از جلوی چشمم میگذشت و روندی که در پیش گرفته بود جالب بود. (بجز آخراش که زیادم نتونستم تمرکز کنم رو مدل بیانش.) مباحث مد نظرش رو جالب بیان میکرد، میتونم بگم توصیفات جدیدی دیدم که تو ذهنم بمونه و از خیلی از جملاتش هم خوشم اومد. فصلای کوتاه داشت و آدم ترغیب میشد ادامه بده، حتی میشد توی یه روز خوندش. اما سه و نیم میدم چون : با توجه به اسم و جلدش من توقع دیگهای از کتاب داشتم. احساس کردم اواخر کتاب، داستان از مسیری که تصور میکردم خارج شده که خب این میتونه نقطه مثبت هم باشه (که چیزی طبق پیشبینی ما پیش نره) ولی چون نتیجهگیری درستی به شخص من نداد، زیاد نتونستم با تهش ارتباط بگیرم. این شاید سلیقه شخصی باشه ولی جوری که راوی داستان در نهایت خودشو از جنگ کشید بیرون و به قول خودش دوباره متولد شد، پسندم نبود... متاسفانه مسلمون خوبی نبود اصلا.🙄😂 یه مسئلهای هم که شاید توی ذوق میزد، تکرار بیش از حد یه سری چیزا توی متن بود. شخصا مشکلی باهاش نداشتم چون به نظرم به فضای روایتگری میخورد و حس و حالشو منتقل می کرد. ولی شاید بعضیا از این تاکید زیادی و تکرار جملات خوششون نیاد. (در حقیقت یه مسئله رو چندین بار و از چندین زاویه بسط میداد ولی من ازش بدم نیومد، کنجکاو بودم که اینبار از چه ابعادی میخواد ببینه.) در کل از خوندنش پشیمون نیستم. تجربهی خوبی بود، اما باید اعتراف کنم انتظار دیگهای ازش داشتم. 3 10 دانه در تمنای جوانه 1403/1/2 جاسوس پائولو کوئیلو 3.0 7 کتاب در اثبات بیگناهی یه زنه که به جاسوسی متهم شده بود و اعدام شد. با روایت زندگیش حداقل الان کاری ندارم چون خودش جای بحث زیاد داره؛ ولی نحوه نگارش متنش یهجوری بود که احساس میکردم یه جمله رو صد بار با انواع بسطها و بیانات دارم میخونم و جدا از گیج کننده بودن، هم حوصلهمو سر میبرد و هم چندان باعث نشد واقعا فکر کنم طرف بیگناهه یا حتی دلم بسوزه براش... هیچ حسی نداشتم وقتی تموم شد. دو ستاره رو هم فقط بخاطر اینکه یه سری جملاتش جای فکر داشت دادم. 7 13 دانه در تمنای جوانه 1403/1/1 گرگ های پوشالی لارن ولک 4.2 2 سنم خیلی کمتر بود که این کتابو خریدم، اما نتونستم بخونمش و فکر میکردم الان که دیگه نوجوون نیستم چندان جذابیتی برام نداره. اما اشتباه میکردم. داستان زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میفته و راوی یه دختر دوازده ساله به اسم آنابله. اتفاقای شاید ساده اما زیادی میفته که نقطه شروع اونها آشنایی با یه دختر اصلاح ناپذیر(به قول خودشون) به اسم بتی، و لج افتادنش با توبی، یه نظامی بازنشسته از جنگ جهانی اوله. آنابل و البته خانوادهش، دوست دارن باور داشته باشه توبی اونقدرا که بقیه میگن ترسناک و عجیب نیست. حتی اگه حمل سه تا اسلحه، کت بلند سیاه، کلاه سیاه، حرف نزدن، موها و ریشای بلندش چیز دیگهای دربارهش بگه. اما حتی پدر و مادر خوش قلب آنابل هم نمیتونن وقتی دخترشون هدف عکاسیهای وقت و بیوقت همچین مردیه نگرانش نشن. وقتی یه اتفاق هولناک میفته و انگشت اتهام به طرف توبیه هم همینطور. همه گیج شدن و باور کردن مردی که هیچ تلاشی برای تبرئه خودش نمیکنه سخته... اما آنابل مصممتر از این حرفاست که اجازه بده قبل از فهمیدن حقیقت، پاسبان شهر توبی رو دستگیر کنه. حتی اگه تصمیمش، باعث بشه یه شریکِ جرمِ دروغگو باشه. و اما نقاط قوتی که بهنظرم اومد : با وجود اول شخص بودن روایت، داستان اصلا خسته کننده نبود و حداقل حوصلهی من (که اتفاقا زود خسته میشم) رو سر نبرد. موقع شروع داستان تصور میکردم که زیاد از جنگ و بلایی که سر انسانا میاره صحبت شه، اما اینطور نبود. به نظرم اگه قرار بود نتیجهای دربارهی جنگ بگیرم... خب، خودم باید با توجه به اقدامات شخصیتا انجامش میدادم. داستان اصلا اینجوری نبود که خودم بخوام دنبال یادگیری چیزی بگردم، فقط همراهش میشدم و وقتی به خودم میومدم که یه چیزی توی ذهنم نقش بسته بود. لازم نبود با دقت و وسواس خودمو خسته کنم، هر چیزی که قرار بود دریافت کنم به لطف گیرایی قلم نویسنده (و البته زحمات مترجم و ویراستار عزیز) خود به خود انجام میشد. اگه از نقاط ضعف هم بخوایم حرف بزنیم، صادقانه بگم، نمیتونم ساده و بعضاً قابل پیشبینی بودن وقایع رو ضعف داستان بدونم. شاید حتی برای سنین بالاتر از نوجوونی هم نقطه قوت باشه که بتونی در عین سادگی مخاطب رو با خودت همراه کنی. معمولا نمیتونم یه کتاب رو به همه پیشنهاد بدم. این یکی هم یه تجربهست که شاید بخواید انتخابش کنید و شاید هم نه. اما امیدوارم خوندن این یادداشت تونسته باشه توی تصمیم گیری کمکتون کنه. پی نوشت : ۵ ستاره رو به این خاطر میدم که در سبک و موضوع خودش واقعا خوب عمل کرده بود و بعد از مدتها بی اغراق از خوندن چیزی لذت بردم. 1 14 دانه در تمنای جوانه 1402/9/25 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 383 احتمالا به هر کسی توصیهش نکنم چون از اون کتاباست که باید با شخصیت اصلی همزادپنداری داشته باشی تا ازش لذت ببری. از توصیفات بیشتر از سیر داستان لذت بردم. گیر کردن لحظهای شخصیتا (خصوصا شخصیت اصلی) بین چند تا حس و تلاش برا پیدا کردن احساسات اصلی هم به نظرم کشمکش جذابی بود. شخصیت اصلی ذات به شدت حساس و صادقانهای داشت و حداقل اوایل داستان تقریبا هر چی توی ذهنش میگذشت رو میگفت. بنابراین میشد با احساسات لحظهای _و حتی بیثبات_ شخصیت همراه شد و این شاید برای برخی خستهکننده باشه ولی من ازش خوشم اومد. البته وسط داستان یه پنهانکاری احساسی کوتاه وجود داشت که چون به ذات شخصیت نمیخورد خیلی هم موفق نبود. شاید روند داستان نتونست به اون خوبی چیزی که میخواست رو منتقل کنه ولی احساس پایانش پارادوکسی از یه غم شاد بود که باعث شد فکر کنم شخصیت اصلی آخرش واقعا عاشق شده و اون هیجاناتی که در طول روایت از خودش نشون میداد بالاخره تو یه نقطه به ثبات رسیدن. با تشکر از دوست عزیزم که این کتابو بهم هدیه داد :>♡ 0 16