یادداشت دانه در تمنای جوانه

        احتمالا به هر کسی توصیه‌ش نکنم چون از اون کتاباست که باید با شخصیت اصلی همزادپنداری داشته باشی تا ازش لذت ببری. از توصیفات بیشتر از سیر داستان لذت بردم.
گیر کردن لحظه‌ای شخصیتا (خصوصا شخصیت اصلی) بین چند تا حس و تلاش برا پیدا کردن احساسات اصلی هم به نظرم کشمکش جذابی بود.
شخصیت اصلی ذات به شدت حساس و صادقانه‌ای داشت و حداقل اوایل داستان تقریبا هر چی توی ذهنش می‌گذشت رو می‌گفت. بنابراین می‌شد با احساسات لحظه‌ای _و حتی بی‌ثبات_ شخصیت همراه شد و  این شاید برای برخی خسته‌کننده باشه ولی من ازش خوشم اومد. البته وسط داستان یه پنهانکاری احساسی کوتاه وجود داشت که چون به ذات شخصیت نمی‌خورد خیلی هم موفق نبود.
شاید روند داستان نتونست به اون خوبی چیزی که می‌خواست رو منتقل کنه ولی احساس پایانش پارادوکسی از یه غم شاد بود که باعث شد فکر کنم شخصیت اصلی آخرش واقعا عاشق شده و اون هیجاناتی که در طول روایت از خودش نشون می‌داد بالاخره تو یه نقطه به ثبات رسیدن.
با تشکر از دوست عزیزم که این کتابو بهم هدیه داد :>♡
      
3

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.