یادداشت‌های Mika (12)

Mika

Mika

1404/4/6

        "I realized then that a man who had lived only one day could easily live for a hundred years in prison. He would have enough memories to keep him from being bored. In a way, it was an advantage."

"I could hear that I was being judged intelligent. But I couldn't quite understand how an ordinary man's good qualities could become crushing accusations against a guilty man."
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

Mika

Mika

1404/4/6

          تکه‌هایی از متن که اثر عمیقی در من داشتن:

«چه زندگی خوشبختی می‌داشتم اگر تو به عنوان دوست، به عنوان رئیس، به عنوان عمو، به عنوان پدربزرگ، و حتی (اگرچه با تردید بیشتر) به عنوان ناپدری با من طرف می‌بودی. فقط به عنوان پدر است که تو برایم بیش از حد قوی بوده‌ای.»

«من از هر جهتی که نگاه می‌کردم، می‌دیدم نسبت به تو مقصرم، می‌دیدم مدیون توام.»

«تردیدی نیست که من هم بر او تاثیر داشته‌ام، اما نه به قصد، بلکه به صرف موجودیتم.»

«حتی خود اوتلا هم می‌تواند خودش را از دید تو نگاه کند، در رنجی که تو می‌بری سهیم شود و در نتیجه -نه مایوس، مأیوس شدن کار من است- بلکه سخت غصه‌دار شود.»

«تلاش‌های من برای ازدواج در حقیقت پرعظمت‌ترین و امیدبخش‌ترین تلاش برای نجات از قلمرو تو از کار درآمدند، که البته به تناسب پرعظمت‌ترین شکست را هم به ارمغان آوردند.»

«اگر جهان فقط از من و تو تشکیل می‌شد (این تصوری بود که تمایل زیادی به آن داشتم), آن‌وقت انتهای پاکی این جهان تو بودی، و من، از برکت توصیه‌ی تو، ابتدای کثافتش.»
        

1