یادداشت‌های مُحمَّد إبن‌ِأحمَد (4)

خاتون و قوماندان: روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون
          از بهترین کتاب‌های روایت شهدا که خوانده‌ام.
روایتی ضدکلیشه از شهدا و فرماندهان شهید، مهاجران افغانستانی، همسران شهید و...
با لحنی گرم، گیرا و روان با استفادهٔ به‌اندازه از اصطلاحات و زبان افغانستانی. 
شاید از بخت بلند ما مخاطبین کتاب و البته شهید توسلی و خانم ام‌البنین همسر شهید هم بوده که روایت ساده و صادق و روراست باقی مانده و به ورطهٔ حذفیات مصلحت‌اندیشانهٔ ارگانی نیفتاده و شخصیت و سیمای یک قهرمان کتاب به‌تدریج و همراه با فراز و فرود شکل گرفته. 
سیمای یک فرماندهٔ دلیر زخم‌دیدهٔ سختی‌کشیده اما مهربان و عاشق‌پیشه که گاهی تندی هم می‌کند، گاهی افسرده هم می‌شود و... قهرمانی که از سر اجبار کارگری هم می‌کند اما برای کارگری ساخته نشده و جایی از تاریخ منتظر اوست برای کاری دیگر که از دیگران ساخته نیست. 
و در این روند همسری قوی حاضر است که فقط همراه نیست، گاهی راهبر و موثر هم هست. 

آنچه در کتاب از فشار و زخم‌زبان به رزمندگان فاطمیون و خانواده ایشان به ویژه از خود جامعهٔ مهاجران بیان می‌شود غم‌انگیز است.
درود خدا بر شهدا و رزمندگان مدافع حرم، به‌ویژه فاطمیون و خانوادهٔ صبورشان.

ای کاش کتاب طرح جلدی بهتری می‌داشت.
        

2

جایی که خیابان ها نام داشت
خیلی عجیبه
        خیلی عجیبه که همهٔ شخصیت‌های داستان از سه نسل مختلف، زخم‌های کهنه و جدید و ریز و درشتی از اشغالگرها برداشته‌ن، و در طول داستان تلخی و سختی و سیاهی ظلم صهیونیست‌ها و اشغال و تخریب خونه‌ها و مزارع فلسطینی‌ها و آوارگی‌شون به خوبی روایت می‌شه، اما نویسنده تمامی اسرائیلی‌های غیرنظامی رو که شخصیت اصلی داستان (حیات) باهاشون مواجهٔ مستقیم داره، آدم‌های خوب و مهربون و صلح‌طلبی جلوه می‌ده که برای رسوندن حیات و دوستش به قدس و روستای مادربزرگش بهش کمک می‌دن و حتی خودشون رو به خطر میندازن. اواخر کتاب دیگه نویسنده تعارف رو می‌ذاره کنار و عملیات در تل‌آویو رو هم آسیب رسوندن به مردم تعبیر می‌کنه.
و این‌که ترجمه هم ترجمه‌ی خوبی نبود. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1