یادداشتهای زهره صابر (3) زهره صابر 1404/5/21 به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو 3.7 24 نام شاعرانهای داشت. انتخابش کردم و خب حالا که فکر میکنم لازم نبود برای خرید این کتاب هزینه کنم. هرچند از فابیو مورابیتو ممنونم چون به من یاد داد جستار برقآسا چیه و من فهمیدم چقدر به این ژانر علاقه دارم. به گمانم مورابیتو میتوانست نسخهی بهتری از خودش ارائه بدهد تا من در پایان اغلب جستارهایش از او نپرسم: «چه ربطی داشت؟» خلاصه که صراحتا دوستش نداشتم اما میپذیرم که گاهی باید یک کتاب بخوانی تا دو کلمه بیاموزی و قبول میکنم که در هر کتاب نامحبوبی، درسهایی نهفته برای تجربه کردن و یاد گرفتن. 0 6 زهره صابر 1404/5/21 پروژه ی پدری عقیل بهرا 3.9 41 این کتاب را برای آن به دست گرفتم که جهان فرزند بودن را از دید پدران ببینم و دیدم. هرچند انتظار داشتم در میان جستارها ردی از پدرم بیابم و نیافتم. حقیقتا به تعداد مردهای روی کرهی زمین سلوک پدرانگی متفاوت است؛ هرچند رگههای مشابهی میان پدرها وجود داشته باشد. به هرحال ایدهی کتاب ناب بود. خواندنش را به هر مردی که عاشق زندگی است پیشنهاد میکنم. آقای ایپکچی گفته بود: «این کتاب برای من داستان ِکوه یخی است که مختصری از آن به کلمات آمده و بیش از آن در سینه مانده.» من هم با او موافقم؛ اما نه فقط دربارهی پروژه پدری. به گمان من همهی جهان بودگی ما مختصری از چندسال زندگی است. عصارهی تمام رنجهایی است که کشیدیم و همیشه در پس هرنوع بودنی «کوه یخی» پنهان است. اگر این معنا را بپذیریم؛ نباید به کتاب پروژه ایرادی وارد شود. زیرا کتاب رسالتش این است که نوک کوه یخی را به ما نشان بدهد و دریچهای باز کند به ذهن و قلب مردانه. از من اگر میپرسید؛ رسالتش را خوب انجام داده. زنده باد نشر اطراف عزیز و خداقوت به فاطمه ستوده... 1 35 زهره صابر 1404/5/1 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.0 49 مراقبت، آن رشتهی نامرئی است که نه تنها قلبها را به هم گره میزند، بلکه جهانی از معنا را پیش پایمان میگشاید. اینجا، مهربانی تنها یک حس نیست؛ کنشی است که اندیشه را به حرکتی انسانی تبدیل میکند. سفریست برای بالندگی؛ صرفاً انجام یک وظیفهٔ اخلاقی نیست؛ یک نوع جهانبودگی است! جهانی که در آن انسانیت، گرمتر و تابآورتر میشود. شاید این همان جادوی سادهای باشد که فلسفه همیشه در پی کشف آن بوده: تبدیل عشق به عمل، و عمل به امید. ما ایوب نبودیم، روایت انسانهایی است که در مرز رنج و عافیت، با پروای دیگران زیستند. این کتاب برای من تعریف دیگری ارائه داد از معنای زندگی. معنایی که بهناچار هرکس در زندگیاش درک کرده و یا میکند. در پایان نمیخواهم بگویم اگر این کتاب را نخوانید نصف عمرتان بر فناست اما بخوانیدش. قول میدهم وقتی به صفحه 198 (صفحه آخر کتاب) برسید با رضایت خاطر آن را ببندید و در قلبتان غلیان مفهوم جدیدی را احساس کنید به نام مراقبت. قول میدهم مثل من به وجد بیایید از یادگیری معنایی که یک عمر به آن محتاج و مشغول بودید. دستخط پایانی: من دوام و استقامت انسانها را در رنج ستایش میکنم. چقدر صبوری، مراقبت و فاتحانه رنج کشیدن زیباست. اللهم وفقنا لهذا... 0 1