یادداشت‌های فاطمه رهبری (88)

فاطمه رهبری

فاطمه رهبری

2 روز پیش

          و هو الملک الحق المبین
فکر کنم از طرح روی جلدش خوشم آمد که خریدم  . یکی از جاهای خیلی خطرناک برای من کتابفروشی ها هستند واقعا وقتی کتاب‌ها را در کیسه می گذارم و کارت می دهم برای تسویه حساب،  قیمت کل واقعا غافلگیرم می کند از بس زیاد می شود🫠
این کتاب هم جزو همان سری خریدها بود.
فکر کردم کتاب پسرانه است و خواستم به دوستی هدیه بدهم که دخترم کتاب را دید و تا کادوهای دیگر را کادوپیچ کنم تورقی کرد گفت اگر می شود لطفا هدیه ندهید فکر کنم کتاب جدابی است و می خواهم بخوانم.
پیش خودم فکر کردم یک شبه بخوانم و بعد تصمیم بگیرم که با آن چکار کنم...به جهت مشغله ها کمی بیش از یک شب طول کشید ولی ... عمیقا خوشحال شدم که هدیه ندادم و آن را خواندم.
کتابی ماجراجویانه در خصوص مبارزات فلسطین ها و اسقاطیلی ها و در حد مخاطب +۱۲سال با رعایت حد تلخی و شرارت. یک کتاب امن و خوش خوان و هیجان انگیز در مورد مبارزه و کارهای امنیتی و جاسوسی.
نکته جالب دیگر کتاب این بود که شخصیت اصلی یک پسر ۱۲_۱۳ساله باهوش و با اعتماد به نفس است که به خوبی توسل و توکل و تلاش را می شناسد.
تنها نکته شاید منفی ، در چند جا اشکال منطقی رفتارها بود که به نطرم کمی برمی گشت به اینکه نویسنده نمی خواسته شدت خشونت رفتارها یا پیچیدگی روابط زیاد باشد تا حدود سنی مخاطب به لحاظ فکری و قدرت حضم روحی و ... حفط شود.
        

6

          هوالملک الحق المبین 
نمی دانستم قرار است به همین زودی ها درگیر کلمه ای  به اسم " جنگ" شوم؛ ولی زندگی همیشه چیزهای زیادی برای غافلگیری ما دارد.
این تابستان قرار گذاشته بودم با مدرسه ، در مورد تاریخ کشورهای مختلف دنیا در قرن اخیر در قالب حل کردن یک پرونده جنایی با دانش آموزان تحقیق و گفتگو داشته باشیم و الحق که در نهایت کار واقعا خستگی همه به در رفت چراکه خروجی کار بچه ها عالی بود.
یکی از کشورهای انتخابی ، بوسنی بود . بوسنی را در سال هم راهنمایی(پایه ۶ الان) شناختم با تصاویری از یک سرزمین سیز ولی به شدت درگیر جنگی نابرابر و ظالمانه در حق مسلمانان . فیلم خاکستر سبز خاتمی کیا را دیدم و بعدتر در دبیرستان یک رمان در مورد فجایع آن دوره این کشور که تازه چاپ شده بود خواندم . درد و عمی روی دلم بود که این تابستان با فعالیت بچه ها کمی سبک شد.
این کتاب پیشنهاد یکی از بچه ها گروه بوسنی بود که به من داد و واقعا خوشحالم که آن را خواندم.خاطرات یک دختر نوجوان مسلمان بوسنیایی که در ابتدا زندگی روزمره خود را ، آداب و رسوم و جغرافیای محل زندگیش را شرح داده وبعدجنگ آوار شده روی سرشان تا پناهنده شدن در شهر ها و کشور های مختلف تا بالاخره آلمان و آرزوی هر  روز برگشتن به وطن.
جالب است که راوی از اشتیاقش به مهاجرت به آمریکا می گوید و تسلطش به زبان انگلیسی برای رسیدن به این آرمان و با درگیر شدن با مفهموم جنگ تازه می فهمد که وطن یعنی چه؟!
روایت از زبان خانواده ای سرشناس و معتدل مطرح می شود و من خیلی جاها آنها را با شهدا و خانواده هایشان در ایران مقایسه می کردم و به نظر تفاوت ها قابل تامل است.واقعا وطن یعنی چه؟و برایش می شود تا کجا پیش رفت؟و باید تا کجا پیش رفت؟
کتاب متن روان و ساده ای دارد و توصیفات بجا باعث شد چندبار به نقشه مراجعه کنم و عمیقا در نگاه من به خاطرات آن سال‌های مدرسه اثر داشت.
به تمام افراد +۱۳سال پیشنهاد می کنم.
        

0

          هو الملک الحق المبین 
کاش می توانستم ۱۰۰ بدهم نه اصلا ۱۰۰۰.
من یک آدمی هستم که از بچگی با داستان ها و خاطرات افراد انقلابی بزرگ شدم با قصه های تاریخی بیشتر و کمتر با بز بز زنگوله پا؛کسی که زیاد کتاب خوانده و می خواند ولی این کتاب برایم شگفت انگیز بود واقعا برایم خاص بود و نوکاتش یکسره جدید و ناب . رحمت خدا به شهید اسدالله مدنی که تا پیش از این کتاب چیزی از او نمی دانستم و چقدر حیف؛ چقدر حیف.
کتاب از نگاه یک نوجوان بد سرپرست است که پدرش در کارخانه مشروب سازی آذرشهر ( حدود ۶۰ کیلومتری تبریز از شرق و ۶۰ کیلومتری دریاچه ارومیه از غرب) تازه کار پیدا کرده و زندگی نا بسامان دارند ولی باجی که زن پدر است فردی کم حرف با تقیدات مذهبی است که مثلا ناسزاگویی به سادات را بسیار بد می داند تا جایی که در مقابل همسر خشمگین هم بیان می کند که باعث کتک خوردن شدید منجر به فلج و مرگش می شود. 
ما حدود ۱۵ سال قبل از پیروزی  انقلاب با راوی نوجوان همراه می شویم که براثر اتفاقات جاسوس ساواک شده برای گزارش کارهای سید اسدالله و از انجا که عدو شود سبب خیر همین جاسوسی خیلی از اینده اورا دستخوش تغییر می کند البته نه فانتزی و جادویی بلکه تنیده شده در لابلای سختی ها و خطاها و تصمیم های درست و ترس ها و ... او. متن روان و گاه گاه طنز ، مخاطب را به راحتی همراه اتفاقات می کند و گاهی از سادگی راوی لج تان خواهد گرفت و از تدبیر،مدیرت ،دوراندیشی،مردم داری   تقوا و زهد، گریه های سرگشاده شهید اسدالله مدنی شگفت زده خواهید شد.
طبیعتا راوی داستان ادبیات خاص خود را دارد  به اقتصای شرایط زیستی و تربیتی و خطاهای خاص خودش بنابراین به نوجوان +۱۴ پیشنهاد می کنم که حتما این کتاب را مطالعه کنند.
خسته نباشید عرص می کنم خدمت آقای موسویان و کاش طراحی روی جلد جذاب تر انجام شده بود که در قشر جوان و نوجوان بیشتر مورد اقبال قرار گیرد؛کاش.
        

0

          و هو الملک الحق المبین
احتمالا تصویر روی جلد برای مخاطب جداب باشد ولی آیا همین کافی است؟
خیلی از نویسندگان از ابزار عشق و دلدادگی برای بیان مطلب اصلی خود استفاده کرده اند که قلاب قوی است برای نشاندن مخاطب پای داستان .نمونه های زیادی در زانوهای مختلف جنایی ، معمایی ، تاریخی ، ... اگر اهل کتاب باشید به یادتان می آید اما آیا این قلاب قوی کافی است؟
عشق در یک نگاه هم چیز جدابی است که اگر مخاطب باورش کند خوب می شود در کوچه پس کوچه های داستان اورا دنبال خود کشید اما این دلدادگی اگر صرفا به تاب مو و پیراهن فاخر و ظریف و زیبا و ...خلاصه زیبایی یار بسنده شود آیا در باورپذیری و کشش داستان اثر خواهد داشت؟
تا آخرین سطرهای کتاب داشتم فکر می کردم غرص نویسنده از این کتاب چیست؟تفاوت آداب قبایل مختلف در پوشش ، معماری بازارها ، برده داری و ازدواج و .... چرا که بیشتر داستان پردازی در توصیف این ها گدشته است تا شخصیت پردازی و ماجراهای داستان .
آیا منظور نویسنده بیان بخشی از تاریخ است که در کتاب‌های درسی فقط به چند جمله گذرا اشاره شده است ؟خب پس چرا در اواخر داستان و آن هم این قدر بی رنگ و رو
آیا منظور تبیین ابعاد شخصیت تاریخی در مکه با نام "محمد امین"(صلی الله علیه و آله وسلم ) است ؟ پس چرا این قدر کم و گذرا و دور...اصرار بر این که این شخصیت هم بازی دوران کودکی شخصیت اصلی داستان(عدنان) است و صد البته تکرار این که محمد(صلی الله علیه و آله ) خیلی کم با بچه ها بازی می کرد چراکه باید چوپانی رمه‌ی عمویش را می کرد.
شخصیت پردازی ها ضعیف هستند و عشق در یک نگاه صرفا به ظاهر زیبای یار بسنده شده و زیاده از حد هم به آن پرداخته شده است به نحوی که اگر از شما در مورد شخصیت ها سوال شود شاید به زحمت بیش از نسبت فامیلی و ظاهر و شغل چیزی بتوانید بگویید.
از طرف دیگر  گره های داستان خوب ایجاد نمی شود و با عقب و جلو شدن زمان در طول داستان که کمی گیج کننده هم هست ، خوب در ذهن مخاطب شکل نمی گیرد . گره گشایی هم ناگهانی رخ می دهد و دلایل منطقی برای تحول شخصیت داستان کم است .آیا عاشقی می تواند ساختارهای شخصیتی و قومی یک عرب اشراف زاده دوره جهالیت را چند روزه زیر و رو کند؟؟؟؟
        

5

          هوالملک الحق المبین 
راستش چند لحطه ای برای امتیاز دادن مردد شدم ...۲فصل آخر خیلی خیلی جذاب و هیجان انگیز بود و اگر بخواهم به آنها توجه کنم باید ۵یا حتی ۶ بدهم ولی فصل های اولیه خیلی کند پیش می رود با حال و هوای پسرانه شنای و میرزا کوچک خانی آن  در ایام ابتدایی کرونا و دلم می خواست ۲یا ۳ بدهمبنابراین از معلومات ریاضی ام کمک گرفتم و یک معدل گیری کردم و دادم ۴.
کتاب متن روانی دارد اما اشکالات گره افکنی در فصل های اولیه کم نیست . حال و هوای کرونا و دلایل منطقی شدت سختگیری ها بیان نشده لذا مخاطب سال‌های بعد که اصلا خاطره و دیدی از این موصوع ندارد اصلا متوجه حساسیت فصل نمی شود و داستان خیلی لوس خواهد بود برایش. دلیل یونس هم برای رفتن به سفری قاچاقی و سخت و خطر ابتلا به کرونا، اصلا جا نیفتاده بود. 
ولی که چقدر دو فصل آخر فوق العاده بود و همه چیز چفت و بست خوب و منطقی و بجایی داشت و شخصیت پردازی فصل‌های گذشته اینجا قوام پیدا کرده بود.
برای نوجوان های +۱۲ سال با شرط حوصله کردن فصل های اول ، پیشنهاد می کنم.
        

29

          و هو الملک الحق المبین 
دوستی کتاب را معرفی کرده بود.برایم جالب شد و رفتم کتاب را خواندم...تصویرگری کتاب جالب است و البته مناسب برای فقط بچه های مبتلا به موضوع طلاق یا کودکی که دوستش درگیر است و او را هم به سبب فضای عاطفی رفاقت درگیر کرده است اما روشی که برای این کودک ارائه می شود صرفا چند جمله در باب این است که بپذیر تا راحت تر باشی و اتفاقی که باید بیفتد می افتد و آنها تو را دوست دارند!!!😳بعد کودکی که راه حل طلاق را اینقدر بچگانه(چسب)می بیند یکهو بالغ و دانا می شود و لبخند زنان می پذیرد که به دنبال چسباندن زندگی در حال تلاشی خود و والدینش نباشد😳انگار مخاطب و سنش در کتاب شناور فرض شده است یا شاید از بس در جامعه غربی این موضوع رواج دارد دیگر موضوع سخت و پیچیده ای نیست😔
به نظرم اگر خانم چسب فروش اول چند مثال کودکانه می زد و این حرفها را بعدش می چسباند بهتر بود و صرفا ما کودکی را می دیدیم که روی این مثال‌ها و حرفها فکر می کند و تصمیم دارد که تغییر کند یا کمتر خودش را مقصر بداند یا ...
واقعا مسئله طلاق و کودکان مسئله پیچیده ای است و به نطرم کتاب خیلی سرسری از آن عبور کرده است.
        

0

          و هو الملک الحق المبین 
حدود ۲یا ۳ هفته است که کتابی که خوانده را به من داده تا بخوانم و با هم در موردش گفتگو کنیم و در این مدت چندبار هم پیگیری کرده که خوانده ام یا نه...برای اینکه مجدد شرمنده نشوم کتاب را وقتی پشت در اتاق بررسی های پزشکی در یک کلینیک تخصصی هستم شروع می کنم.
تصویر روی جلد حس خوبی به من می دهد آبی آن در رگهایم جریان پیدا می کند . متن روان و سوژه تکراری اما زاویه نگاه نویسنده مثل رنگ آبی جلد در من جریان پیدا می کند و دوروزه آن را تمام می کنم . لدت می برم و برای چند لحظه‌ای در مواجه با اعضای خانواده ام ، من هم مثل کاگ می شوم تا حرفها و حرکاتشان را تحلیل کنم...اصلا من و کاگ انگار خیلی خیلی شبیه هم هستیم؛عاشق یادگیری و تحلیل و شیفته قدرت انتخاب...بزرگ ترین نعمتی که خالق به مخلوقش به اسم انسان داده و گاهی او با پیروی از نفس سرکش ، نقمت و عذاب می خرد برای خودش.
چقدر حرف دارم که فردا با پیشنهاد دهنده کتاب بزنم ،نوجوانی که بسیار کتاب می خواند آن هم از جنس پرتقالی اش
        

3